ماهان شبکه ایرانیان

شهید بهشتی و مدیریت مکتبی

گفتگو با جلال الدین فارسی درآمد   «نیم نگاهی به کارکرد اجتماعی شهید بهشتی نشان می دهد که او در موارد فراوان توفیق یافت تا به مدد مدیریت کارساز خویش، تهدیدها را به فرصت تبدیل کند

شهید بهشتی و مدیریت مکتبی
گفتگو با جلال الدین فارسی

درآمد
 

«نیم نگاهی به کارکرد اجتماعی شهید بهشتی نشان می دهد که او در موارد فراوان توفیق یافت تا به مدد مدیریت کارساز خویش، تهدیدها را به فرصت تبدیل کند. در این توانمندی عواملی چند دخیل بودند که برخورداری از پیشینه ی مدیریت بارزترین آنهاست. در این گفت و گو علاوه بر تبیین نظری مبانی مدیریت شهید بهشتی به پاره ای از تجربیات او در این عرصه نیز اشاره رفته است».

پیشینه ی تعامل شما با شهید بهشتی به چه مقطعی باز می گردد؟
 

از سال های 45-46 با شهید عالی مقام شهید بهشتی در فاصله مهر تا نوروز و قبل از این که به هامبورگ بروند، در دبیرستان کمال، همکار بودم. ایشان در آنجا ادبیات تدریس می کردند. در هر حال در ابتدا آشنایی من با ایشان عمیق نبود تا رفتند به آلمان و بعد هم برگشتند و من هم در مرداد 49 به خارج کشور رفتم و با ایشان تماسی نداشتم. شهید بهشتی کتابهای نهضتهای انبیاء و در تکامل مبارزه ملی و حقوق بین الملل مرا مطالعه کرده بودند. من چند روز پس از بازگشت از لبنان افتخار آشنایی نزدیک با شهید بهشتی را پیدا کردم. ولی همکاری ما وقتی صورت گرفت که عضو شورای مرکزی حزب شدم.

به چه شکل از شما دعوت شد؟
 

کل اعضای شورای مرکزی تصویب کردند که از من دعوت شود. قبل از من از بنی صدر و قطب زاده هم دعوت کرده بودند. قطب زاده که رئیس رادیو و تلویزیون بود و قبول نکرد. بنی صدر هم شرط کرده بود که تا مرحوم آیت را اخراج نکنند، نمی آید که البته این شرط او قبول نشد. همین جا بگویم که هیچ کس به اندازه شهید بهشتی به ضعف معلومات اسلامی و سیاسی او وقوف نداشت. به هر حال شهید بهشتی تصور می کرد که حالا که بنی صدر جواب منفی داده، من هم خودم را پایین نمی آورم و جواب مثبت نمی دهم، ولی من بدون هیچ پیش شرطی این دعوت را پذیرفتم. در هر حال همه آقایان می دانستند که من چند حکم از امام در زمینه های خاصی داشتم و ایشان نگارش کتاب حکومت اسلامی و چاپ آن را به عهده من گذاشته بودند ایشان قبلاً پلی کپی های ولایت فقیه را خوانده بودند و خود بنی صدر هم اطلاع داشت که این، کار من است، ولی چون جایی نگفته بودم، کسی نمی دانست که حتی همین حالا هم خیلی ها نمی دانند. بنابراین شهید عالی مقام بهشتی و دیگران تعجب کردند که من این دعوت را پذیرفتم. من پس از امام راحل، مدیریت کسی جز شهید بهشتی را نمی پذیرفتم.

قضاوت شهید بهشتی و شورای حزب درباره پذیرفتن عضویت شورای مرکزی از سوی شما چه بود؟
وقتی من وارد شورای مرکزی شدم، کفه این شورا به زیان دار و دسته بنی صدر، مجاهدین، چریکها و ملی گراها سنگین شد. شهید بهشتی همیشه اعتقاد داشتند که باید اصولی عمل کنیم و اصولی بودن از نظر ایشان، همان تعبیری بود که امام به کار می بردند، البته امام به جای اصولی بودن می گفتند مکتبی بودن، این تعبیر را نخستین بار من در سالهای سی در یکی از کتابهایم به کار بردم که آن کتاب تا سال 1344 چاپ نشد.
 

شخصیت شهید بهشتی را چگونه ارزیابی می کنید؟
 

شهید بهشتی شخصیتی اصولی و به تعبیر امام مکتبی بود. مکتبی یعنی این که درانقلاب، درس پروردگار را پیاده کنیم.
شهید بهشتی به اجتهاد سیاسی نائل شده بود، یعنی سازمان دهی اجتماعی را بر اساس الگوی جامعه علوی و نبوی انجام می داد. مقام ایشان مدیریت و ریش سفیدی و شیخوخیت و سازماندهی در پرتو اندیشه های انقلابی کسانی بود که این تفکرات را تولید می کردند. به همین دلیل ایشان با این که می دانست اشکالات آثار دکتر شریعتی کدامند، از او و آثارش تجلیل می کرد، چون می دانست که او اندیشه های انقلابی تولید کرده و تا آن حد که محتوی آموزه های وحیانی است، به پیشبرد انقلاب یاری رسانده است.
 
این گونه تحلیل های دقیق، بلندی مقام صاحبش را می رساند و خیلی ها به این مقام نائل نشده اند. از آنجا که تولید کنندگان اندیشه های انقلابی و ناشران درس پروردگار به مکملی نیاز دارند که دارای اجتهاد سیاسی باشد و با مردم مدارا کند و در برابر آنها متواضع باشد، به این نتیجه رسیدم که پس از امام راحل، شخصیتی که حاضرم در برابرش سر تسلیم فرود آورم، شهید بهشتی است.

شهید بهشتی در روی آوردن مردم به حزب چقدر تأثیر داشتند؟
 

مردم در گرایش به حزب، چند دسته بودند. دسته اول تحصیل کرده هایی بودند که با ادبیات انقلاب آشنا بودند و می دانستند چه کسانی بر آموزه های وحیانی احاطه دارند و چقدر به حرفی که می زنند مؤمنند و در عمل، آنها را به کار می برند. عده ای هم متدینینی بودند که به خاطرتأیید امام به حزب گراییدند و گروه سومی هم بودند که نگاه می کردند ببینند چه شخصیتهایی وارد حزب شده اند. شهید مطهری و شهید بهشتی سابقه زندانی شدن اندکی داشتند، چون در مقام نقش دوم، یعنی مکمل تولید کنندگان اندیشه های انقلابی عمل می کردند. این سخن، نه تنها در جهت استخفاف این دو بزرگوار نیست که عظمت آنها را در سازماندهی و مدیریت نشان می دهد. برای تبیین تفاوت تولید اندیشه های انقلابی و نقش مکمل، مقایسه ای می کنم بین مرحوم علامه طباطبایی و شهید مطهری، علامه طباطبایی در تولید اندیشه های انقلابی، از هر کس دیگری بیشتر سهم داشتند. اگر بحثهای سیاسی ایشان را جمع کنیم. متوجه خواهیم شد که تا آن زمان هیچ کس به اندازه علامه، اندیشه انقلاب اسلامی تولید نکرده است. کافی است مبحث تولید را در تفسیر المیزان که دارای عظمت فوق العاده زیادی است با مبحث توحید شهید مطهری مقایسه کنیم. اگر این مبحث به آن درجه که در المیزان تبیین شده، در آثار شهید مطهری می آمد، قطعاً کتابهای ایشان توقیف می شد، شهید مطهری واهمه ای از این که مثل من و دکتر شریعتی، فراری شوند، نداشتند، ولی هدف ایشان پرورش پزشک، مهندس و متخصص اسلامی بود و اکثر کسانی که بعدها وزیر دولت موقت شدند، پرورش یافتگان آن شهید بزرگوار بودند.

شما از چه زمانی متوجه توانایی بالای مدیریت و به تعبیر خودتان ریش سفیدی و شیخوخیت شهید بهشتی شدید؟
 

ایشان بعد از قیام 15خرداد در قم، با تأسیس مدارس متعدد، توانایی برنامه ریزی و سازماندهی خود را نشان داد. یادم هست شش ماه از آغاز سال تحصیلی در دبیرستان کمال گذشته بود و وقتی ایشان وارد دبیرستان می شد، شاگردان می گفتند، «انگار پیامبر آمده است». یعنی رفتار، طرز راه رفتن، صحبت کردن و کلاس داری ایشان، برای شاگردان، حکم اسوه ی نبوی را داشت. بعدها هم که به آلمان رفت، نه تنها مرکز اسلامی آنجا را سرو سامان داد که انجمن های اسلامی دانشجویان را هم در اروپا و آمریکا، ساماندهی کرد. در آنجا ایشان با نهضت آزادی، قطب زاده و حسن حبیبی در فرانسه و ابراهیم یزدی در آمریکا مواجه شد و به این نتیجه رسید که با وجود بنی صدر و فعالیت های او، آن طور که باید، کارهایش تأثیر مطلوب ندارند. هر چند بر عرب زبانها و آلمانیها، تأثیر گسترده ای داشت.

در این زمینه خاطره ای دارید؟
 

بله، یک وقتی سفری به الجزایر داشتم و در آنجا با یکی از خطبای معروف یکی از مساجد گفت و گو کردم و به او گفتم که از یاران امام خمینی هستم و جنبش اسلامی را معرفی کردم و گفتم که آقای بهشتی هم در آلمان، در همین زمینه زحمت می کشند. آن خطیب با حیرت پرسید، «آقای بهشتی هم از طرفداران آقای خمینی است؟» گفتم، «بله، چطور مگر؟» گفت، «وقتی که صحبت می کرد، احساس می کردیم ابن سینا فلسفه اسلامی را تدریس می کند.» این شخص موقعی که امام در پاریس بودند به آنجا آمد. غرض این که مدیریت شهید بهشتی تابعی از مکتبی و اصولی بودن ایشان بود و هرجا که وارد می شد، این ویژگی به شکل بارزی نمود پیدا می کرد. او کسی بود که توانست همه روحانیون، شهدای محراب، شهید باهنر و آقای هاشمی رفسنجانی را گردهم آورد و این کاری بود که از دست هیچ کس جز او برنمی آمد. از سوی دیگر مهندسین انجمن اسلامی، او را به شدت قبول داشتند و پیش از هر کس دیگری، تحت تأثیر او بودند.

چرا؟
 

چون شهید بهشتی در مرتبه تفقه فی الدین بسی برتر از علامه طباطبایی، شهید مطهری و بسیاری از مراجع حوزه بود و هست.

تفسیر شما از تعبیر تفقه فی الدین چیست و چرا شهید بهشتی را در این مرتبه قرار می دهید؟
 

چون نفقه فی الدین چند شرط دارد و شرط اول آن احاطه بر درس پروردگار است. این یعنی چه؟ خداوند فرموده که همان طور که درس مرا به صورت شفاهی فرا می گیرید، به نمونه هایی که در قرآن ذکر کرده ام، (دست کم به صد نمونه آن می توانم اشاره کنم)، توجه کنید و مصادیق آنها را از قبیل مستکبران، مترفان، دام وارگان (کالانعام) شیئی وارگان و انسانهای راستین و مؤمن در محیط خودتان پیدا کنید. این نمونه ها و آدمها در طول تاریخ، جغرافیای فرهنگی و سیاسی وجود داشته اند و دارند و خواهند داشت و جاودانگی درس پروردگار هم مدیون همین است. حالا به چه کسی می تواند اینها را بیاموزد؟ کسی که آدم شناس باشد و در خانواده، قبیله، کشور و جاهای دیگر بتواند این موارد را تشخیص بدهد. دنیا را بشناسد. تاریخ را بشناسد. آدمهایی را که به ادعای خودشان می خواستند با پشت کردن به درس پروردگار و تمسک به عقل، دنیای بهتری را بسازند، بشناسد و دکتر بهشتی کسی بود. که مثل دکتر شریعتی، تن به این اقیانوس زد، با تاریخ مدرنیته آشنا شد، به غرب رفت، انجمنهای اسلامی را ساماندهی کرد و به تفکر پرداخت و سرانجام به این تفقه رسید.

وجوه تفوق شهید بهشتی بر دکتر شریعتی چیست؟
 

شهید بهشتی متوجه شد که کجای حرفهای دکتر بهشتی لغو و سهو است و به علت بی اطلاعی، آن حرفها را زده و کجای حرفهایش با درس پروردگار منطبق است. علاوه بر اینها شهید بهشتی متوجه شد که دکتر شریعتی روشنگر بزرگی است که دانشگاه ها را به حرکت درآورده است.

به نظر شما شهید مطهری در امر تفقه فی الدین چه رویکردی داشتند؟
 

شهید مطهری به گوشه ای از این حقیقت بزرگ پی بردند که جز با تفکر و تعقل و سپس نفقه فی الدین، نمی توان به اجتهاد سیاسی رسید. ایشان در بحث فقه می گفت که فقه با خواندن درس و این شیوه ها حاصل نمی شود و باید تجارب اجتماعی و انسان شناسی را نیز در اختیار داشت و سیر آفاق و انفس داشت، از همین رو تفاوت است بین فقه شیخ بهایی که تجربه امپراطوری عثمانی و درگیریهای آن با اروپا و جنگها را داشته با آخوندی که از روستای خود بیرون نیامده است. این همان بحثی است که امام راحل هم بر آن تأیید داشتند و هنگامی که درس ولایت فقیه را شروع کردند، به حوزه ها هشدار دادند که این آغاز کار است و شما باید در آینده، اینها را تکمیل کنید. ملاحظه می کنید که امام با چه تواضعی، این درس را به شاگردان خود می دهند.

و شهید بهشتی یکی از کسانی است که مخاطب این رهنمود قرار گفت.
 

شهید بهشتی به بهترین نحو ممکن این رهنمود را به کاربست، یعنی به سطحی از اجتهاد سیاسی رسید که در میان اقران، نظیر نداشت. او درست در افقی قرار داشت که امام راحل قرار داشتند، یعنی ابتدا به سطح عقلانیت و سپس به سطح تفقه فی الدین و سازماندهی اجتهادی به شیوه عصر علوی و نبوی رسید و این کاری است که همه ما باید بکنیم.
فرمایشات امام راحل را در شش ماهه اول سال 58 ملاحظه کنید. امام راحل انصافاً در اوج تفقه فی الدین قرار داشتند. متأسفانه این جور امام شناسی از صحنه جامعه، مفقود است و اباطیلی به جای «امام خمینی شناسی» منتشر می شوند که اگر نمی شد، دست کم آسیبشان کمتر بود.
 

شما در مجلس خبرگان قانون اساسی حضور داشتید. تحلیل شما از مدیریت آن مجلس چیست؟
 

شهید بهشتی، در مقام مدیریت مجلس خبرگان قانون اساسی و مدیریت شورای مرکزی حزب، برترین مدیریت تاریخ انقلاب را اعمال کردند. شهید بهشتی با عالی ترین مدیریت ممکن این مجلس را برگزار کرد، به طوری که هیچ کس نتوانست کوچک ترین ایرادی بر مدیریت ایشان بگیرد. اگر ایشان مدیریت نمی کرد، این قانون اساسی را نداشتیم.

مدیریت شهید بهشتی در حزب را چگونه ارزیابی می کنید؟
 

در شورای مرکزی حزب افراد دیگری هم بودند و مدیریت فقط به ایشان منتسب نمی شود و البته من بر این مدیریت نقصی را وارد نمی دانم.

چه نقصی؟
 

امام خطاب به مردم فرمودند، «ما می خواهیم حکومتی را تشکیل بدهیم که اسلامی (و به تعبیر من علوی و نبوی) باشد.» بدیهی است در مجلسی که قرار است قانون اساسی چنین حکومتی را تدوین کند، افرادی که در این امر تخصص دارند باید حضور پیدا کنند. به همان دلیل ساده ای که اگر بیماری داشتیم به پزشک مراجعه می کنیم. امام فرمودند که، «ما نمی خواهیم قانون اساسی مثل فرانسه و سوئد درست کنیم. درست است که فرانسه آزاد و مستقل است، ولی ما می خواهیم حکومت اسلامی داشته باشیم». اما شورای مرکزی حزب چه کرد؟ مهندس ... و دکتر... را که پزشک عمومی بود، معرفی کرد و مردم هم به آنها رأی دادند. در اینجاست که تفقه فی الدین امام، برتری خود را نسبت به شهید بهشتی و مجموعه رهبری حزب نشان می دهد. موقعی که لیست کاندیداها تهیه شد. من مشهد بودم و در غیاب من، این کار را کردند. اگر بودم قطعاً مخالفت می کردم. جالب اینجاست که جامعه مدرسین علمای مشهد هم، پزشکی را که از خویشان شهید مطهری و داماد استاد محمد تقی شریعتی بود کاندید کرد، یعنی آنها هم از دستور امام تخلف کردند، بماند که خود آن علمایی که وی را معرفی کرده بودند، رأی کمتری آوردند. آسید محمد خامنه ای هم که حقوقدان و مجتهد بود، رأی پایینی آورد. ببینید امام چه رهنمودی دادند و چگونه عمل شد. اما من حیث المجموع، شهید بهشتی لایق ترین مشاور امام راحل بود و دیگران به پای او نمی رسیدند.

از مدیریت شهید بهشتی خاطراتی را نقل کنید؟
 

عضو ستاد هفت نفره انقلاب فرهنگی و در عین حال عضور شورای مرکزی حزب بودم. از لبنان با فردی دوست بودم خدمات بسیاری به انقلاب کرده بود و توانست در لبنان افراد بسیاری را به خط مبارزه وارد سازد. دادگاههای انقلاب که در قم راه اندازی شدند، یکی از آقایان که ریاست آن را به عهده گرفتند و این شخص را به دلایل شخصی تحت تعقیب قرار دادند. دیدیم روحانی برجسته ای چون او را که دارای مبارزاتی طولانی است، اگر محاکمه کنند، به او هتک حرمت خواهد شد. در هر حال دستخوش عواطف شدم و به شهید بهشتی که رئیس دیوان عالی کشور بودند، تلفن کردم و شرح مبسوطی از خدمات و مبارزات آن فرد عرض کردم. شهید بهشتی یک کلمه حرف نزدند تا من صحبتهایم تمام شد، سپس با همان لحن متین و شمرده گفتند، «آقای فارسی! آیا بهتر نیست که اصولی عمل کنیم؟» انگار آب یخی روی سر من ریختند. با عجله گفتم، «بله». و خداحافظی کردم. از آن تاریخ به بعد هم رابطه خود را با آن فرد ادامه ندادم. بسیار روح با عظمتی می خواهد. ایشان به خودش نگفت فارسی را نگه داریم و منتی هم سرش بگذاریم. تقوا را ملاحظه می کنید؟

و خاطره دیگر؟
 

شهید بهشتی همراه با مقام معظم رهبری، شهید باهنر، آیت الله موسوی اردبیلی و آقای هاشمی رفسنجانی نزد امام (ره) رفتند. امام دستورالعملی برای دادسراها و دادگاه های انقلاب صادر کردند. شهید بهشتی این دستورالعمل را به شورای مرکزی آوردند که در آن آقایان عسکراولادی، صادق اسلامی، بادامچیان و شهید درخشان در حضور آنها دستورالعمل امام را تصحیح کردند و نکته جالب این که امام هم پذیرفتند. امام چنین شخصیتی بودند که می خواستند کسی بیاید و محترمانه و مستدل، امور را نقد و اصلاح کند. یادم هست یک بار از امام سئوالی شد. آقای مهدوی کنی حضور داشتند. امام فرمودند، «من در این مورد حضور ذهن ندارم. شما بفرمایید». این یعنی نهایت تقوای اخلاقی و سیاسی، از همین روست که می گویم باید امام شناسی را به شیوه دقیقی جاری سازیم.

نقش شهید بهشتی در مصوبات قانون اساسی چه بود؟
 

شهید بهشتی از موقعیت ریاست مجلس خبرگان جز برای پیشبرد امر مجلس استفاده نمی کردند و هیچ وقت از این موضع، برای القای نظریه های خود سود نمی جستند. کار ایشان ساماندهی امور و مدیریت مجلس بود. هنگامی که مجلس خبرگان نتوانست در موعد مقرر کارش را به اتمام برساند و دولت بازرگان اعلام کرد که کار مجلس خبرگان از این تاریخ به بعد، غیرقانونی است، امام راحل فرمودند که مجلس باید ادامه پیدا کند. هیئت هفت نفره ای انتخاب شد که همه اختیارات جلسه رسمی را داشت و بعد ازظهرها تشکیل می شد و همه بحثهایی که باید در مجلس انجام می شد، به صورت پیشنهاد به این هیئت ارائه می شد. این هیئت در واقع تولید اصول قانون اساسی را به عهده داشت. شهید بهشتی باز هم ریاست مجلس را رها نکردند تا مدیریت این جلسه را به عهده بگیرند. با مذاکراتی که در این جلسه غیر رسمی انجام می شد، سیر تدوین قانون اساسی را تسریع کردیم. در این جلسه درباره شرایط ریاست جمهوری شرط قائل شد و هر کس که رأی بیاورد، تکلیف چیست. نمی دانم چرا هیچ یک از این حرفها و موضع گیری های بنی صدر عبرت نشد که او برای رئیس جمهوری انتخاب نشود.

نقش مرحوم آیت را چگونه ارزیابی می کنید؟
 

دکتر آیت، استاد برجسته حقوق بود و در مجلس خبرگان، نقش بسیار مفیدی داشت، به ویژه در تصویب اصل ولایت فقیه و تسریع و غنای محتوای قانون اساسی، خدمات برجسته او قابل انکار نیست.
منبع: شاهد یاران، شماره 8.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان