حادثه خونین «دز»، سه روز بعد از زخمیکردن محیطبان «اسپیکو» در خرمآباد اتفاق افتاد. چهارشنبه هفته پیش، تیزی تبر متخلفان در تن محمد موحدیکیا، محیطبان منطقه حفاظتشده اسپیکو (سپیدکوه) فرورفت و از آنروز پایش به بیمارستان باز شد؛ برای دندههایی که زیر ضربهها له شد، دست خونینی که حالا آتل گرفته شده، گوشی که از شدت ضربهها کبود شده و گونه شکستهاش.
به گزارش به نقل از روزنامه شهروند، او چهار روز پس از این حادثه، از حالوروزش میگوید؛ از تصویر تبرهایی که در قاب دوربین دید و او را کشاند تا سپر بلای درختان بلوط شود.
چهار روز از حادثه گذشته، الان حالتان چطور است؟
بدنم از آن روز درد میکند. خُب شکستگی درد دارد. تحمل میکنم. درد کلیه و کمر و دست هم هست، چون سه نفری ریختند سرم. با تبر و چوب ضربه زدند. صورتم هم خیلی کبود شده. دستم را آتل بستهاند. برای ضربهای که با کارد به گیجگاهم خورده و شکستگی گونه پیش پزشک رفتم. گوشم از شدت خونریزی سیاه شده و باید بفهمند علتش چیست. قفسه سینه و دندههایم از زور ضربه له شده. بیمارستان برای اینها کارهای اولیه را انجام داده، اما حالا پزشک قانونی معرفی کرده تا پزشک معتمد هم تایید کند.
درگیری چطور اتفاق افتاد؟
همین چهارشنبه بود. ساعت ٣ و ٢٠ دقیقه بعدازظهر. سه نفر داخل منطقه حفاظتشده آمده بودند. از دور دوربین کشیدم و دیدم که درختهای بلوط را قطع میکنند. آن بلوطها سنشان بیشتر از ٣٠سال بود. رفتم و به آنها تذکر دادم و گفتم برای تنظیم صورتجلسه باید تشریف بیاورید پاسگاه. گفتم دنبالم بیایید. راه افتادیم. حدود ٥ قدمی جلوتر از آنها بودم تا به پاسگاه محیطبانی سرمرغ راهنماییشان کنم. ناگهان یکیشان دست گذاشت روی شانهام و گفت برگرد. برگشتم و با کارد زد به گونهام.
شما اسلحه داشتید؟
نه. چون در واحدمان چهار تا اسلحه بیشتر نداریم.
منطقه اسپیکو چند محیطبان دارد؟
٢٠ نفرنیروی یگانیم در وسعت ٧٥هزار هکتار منطقه.
وقتی گفتید برویم پاسگاه یکه نخوردند؟ فرار نکردند؟ راحت قبول کردند که بیایند پاسگاه؟
از قبل با مسئول منطقه هماهنگ کرده بودم. بهشان گفته بودم که متخلف داریم. گفتم آماده باشید که دارند بلوطها را قطع میکنند. آنها ماندند، چون میدانستند دیگر عکس و فیلم مستند از تخلفشان دارم. همانوقت بهشان گفتم شما تحتنظر بودید. گفتم که مدارک درباره تخلفتان کامل است. پس دیگر نمیتوانستند بروند. اما یکنفرشان بعد از زدن من فرار کرد.
بعد چه شد؟
به محض اینکه برگشتم با چاقو زد توی گونهام. نفر دوم تبرزین را به سمت صورتم انداخت و من دستم را جلوی صورتم گرفتم. دستم ضربه خورد. بعد سه نفری ریختند روی من و شروع کردند به زدن. آخرش کنار رفتند و من با مسئول منطقه تماس گرفتم و نیروی انتظامی هم آمد.
روز نخست متخلفان را گردشگر معرفی کرده بودند. واقعا گردشگر بودند؟
نه، آنها متخلف قطع درختان بودند.
آنها را میشناختید؟
نه. شبیه آنها زیاد است.
در منطقه شما معمولا چقدر درگیری بین متخلف و محیطبان پیش میآید؟
این نخستین درگیری من نبود. در طول سال ١٠ تا ٢٠ مورد از این درگیریها اتفاق میافتد؛ یکبار برای قطع درخت، یکبار شکار، تسطیح زمین و همینطور خاکبرداری.
کِی رفتید بیمارستان؟
١١٥همان وقت آمد و من را برای مداوا برد بیمارستان. رفتیم بیمارستان عشایر. تقریبا ١٥کیلومتری منطقه حفاظتشده اسپیکو.
هزینههای درمانتان چطور پرداخت شده؟
تا الان همه را خودم پرداخت کردهام.
چقدر شده؟
تقریبا یکمیلیون و ٨٠٠هزار تومان پرداخت کردهام.
حقوقتان چقدر است؟
یکمیلیون و ٧٥٠هزار تومان.
پس در این چهار روز بیشتر از حقوقتان هم برای درمان خرج کردهاید. بیمه هستید؟
بله. تمام حقوقم پای درمان رفت. این هزینه را پرداخت کردهام، اما معلوم نیست تا پایان چقدر دیگر باید برای درمان بپردازم.
مسئولان محیطزیست استان یا منطقه برای بازدید از شما آمدند؟
مدیر همان ساعت اول آمد. مسئول گارد و منطقه و همینطور محیطبانی منطقه هم آمدند. مدیریت ادارهکل و فرمانده یگان اعلام آمادگی کردهاند که اگر مشکلی داشتم، میتوانم روی کمکشان حساب کنم.
متخلفان هم بازداشت شدند؟
بله، خیلی زود. فردای روز درگیری دستگیر شدند، حتی کسی که فرار کرد.
چند سالتان است و چندسال است که محیطبان هستید؟
٤٦سال دارم و از دوره گارد یکم محیطبان شدم، از سالهای ٧٣ و ٧٤.
پس تغییرات این سالها را دیدهاید. به نظرتان درگیریها در طول این سالها کمتر شده یا بیشتر؟
تعداد درگیریها کمتر شده. با آموزشهایی که انجام شده و تبلیغات خود سازمان حفاظت از محیطزیست تعداد درگیریها و تخلفها کمتر شده. فکر میکنم کلاسهایی که برگزار میکنیم، برای اهالی حاشیهای منطقه هم تأثیرگذار بوده.