به گزارش ایسنا، روزنامه دنیای اقتصاد نوشت: «حرفهای تکراری و جنجال نو»؛ این توصیف مختصر و مفید از فضایی است که پس از حرفهای افشاگرانه بهروز رهبریفرد در مورد اتفاقات یک دهه قبل باشگاه استیلآذین و تلاش نامشروع برخی از عوامل این تیم برای صعود به لیگ برتر به وجود آمده. مدافع سابق پرسپولیس و مربی پیشین استیلآذین قبلا هم حتی در یک گفتوگوی تصویری ادعا کرده بود استیلآذین در سالی که موفق به صعود به لیگ برتر نشد، اقدام به پرداخت رشوه به برخی داوران و بازیکنان حریف کرد. حالا تکرار همان حرفها البته با افشای جزئیات جدیدتر جنجال بزرگی در فوتبال ایران راه انداخته است. رهبریفرد در مصاحبه جدیدش به یک بازی خاص هم اشاره کرده که خداداد افشاریان داور آن بوده. حالا همین مساله، پای این قاضی بازنشسته را نیز به معادلات اخیر باز کرده و کار به شکایت و شکایتکشی رسیده است. در این میان ذکر سه نکته ضروری به نظر میرسد.
جامعه بیحافظه
پیش و بیش از هر چیز دیگری نباید فراموش کنیم که فضای فعلی به شدت هیجانی و فاقد دوام و عقلانیت لازم است. چنان که گفتیم دقیقا همین مصداق، یعنی همین افشاگریها از سوی همین بازیکن حدود سه سال پیش هم به وجود آمد و مدتی شهر را به هم ریخت اما پس از چند صباح همه خانواده فوتبال طوری ماجرا را فراموش کردند که این بار شنیدن دوباره همان مطالب برایشان کاملا تازگی داشت! مسائلی از قبیل فساد در فوتبال و توسل به جادوگری هر از چند گاهی به بحث اول و اصلی فوتبال ایران تبدیل میشوند، اما اغلب بدون هیچ نتیجه خاصی خاتمه مییابند و مسکوت میمانند. به طور مثال برنامه نود چند سال پیش طی دو قسمت فشرده به مصادیق زیادی از فساد در فوتبال ایران اشاره کرد که همان زمان واقعا جامعه را تکان داد اما الان کلا فراموش شده. مثلا آیا کسی یادش مانده که در آن برنامه فاش شد یک کمک داور لیگ برتری در یک محفل کذایی برای دلالها قلیان چاق میکرده و چای میبرده؟
حافظه افکار عمومی همه جای دنیا ضعیف است اما در ایران شاید تراکم و انباشتگی مشکلات اقتصادی و اجتماعی این ضعف را جدیتر کرده و حتی به مرز بیتفاوتی تعمدی رسانده باشد. بحث مبارزه با فساد در یک مقطع آن قدر داغ شد که مجلس شورای اسلامی اقدام به تهیه یک طرح مطالعاتی وسیع در مورد آن کرد، اما تا زمان انتشار نتایج همه چیز از تبوتاب افتاد و اصلا معلوم نشد گزارش مزبور چه زمانی در صحن قرائت شد! حالا هم تاریخ انقضای این بحثها فقط چند روز است؛ آن قدر که بازی مهم بعدی پرسپولیس و استقلال از راه برسد و هواداران دو تیم با فراغ بال دوباره مشغول کریخوانی برای هم بشوند. در حقیقت دلخوشی عوامل اصلی فساد در فوتبال ایران هم گاهی به همین فراموشکاری و نسیان تاریخی است؛ جایی که بعضا دیده میشود حتی داوران مسالهدار، خبرنگاران نه چندان خوشنام یا مربیان و پیشکسوتانی که کارنامه چندان پاکی ندارند سر از شبکههای رسمی تلویزیون هم درمیآورند و در مورد مشکلات گوناگون فوتبال کشور تحلیل و راهکار ارائه میدهند!
چرا حالا؟
مثل همیشه یک سوال منطقی در مورد این قبیل افشاگریها آن است که چرا این قدر با تاخیر انجام میشوند؟ مثلا باید پرسید هدف بهروز رهبریفرد از واکاوی دوباره آن جریانات چیست؟ اگر او مخالف بود، چرا همان زمان بهعنوان عضوی از تیمی که تخلف به این بزرگی در آن در جریان بود، لام تا کام حرف نزد یا ساکش را برنداشت و جدا نشد؟ اگر او بعدا پشیمان شده، چرا در این سالها همیشه جزو حامیان و همنشینان مالکان استیلآذین بوده است؟ گاهی به نظر میرسد اسرار فوتبال ایران مثل اسناد برخی سرویسهای جاسوسی است که طبقهبندی زمانی دارند و بعد از گذشت چند سال، در حالی افشا میشوند که هیچ خطری برای هیچکس نداشته باشند!
چرا شما؟
نکته بعدی در مورد ماهیت افشاگران است. تقریبا تمام کسانی که در فوتبال ایران دست به چنین افشاگریهایی میزنند، افراد بازنشستهای هستند که نهتنها امروز پست مهمی در فوتبال ندارند، بلکه دورنمای حرفهایشان هم طوری نیست که احتمال برود بعدا سرمربی یا مدیرعامل شوند. بهروز رهبریفرد بعد از آویختن کفشهایش مدتی را در شغل دستیاری پشتسر گذاشت که از قضا همین مدت با وقوع آن تخلفات جنجالی ادعا شده در استیلآذین مقارن شد، اما او زمانی دست به افشاگری زده که آزمون و خطایش را در حرفه جدید انجام داده و خودش هم پی برده که بعید است به این زودیها تیم مهمی را برای هدایت به او بسپارند. در همین فقره اخیر، مثلا ابراهیم اسدی یکی از کسانی است که به صراحت مطالب ادعا شده از سوی رهبریفرد را تایید کرده، درحالیکه خود اسدی نیز سالها است حسابش را از فوتبال جدا کرده. خداداد عزیزی هم با آن زبان تند و تیزش مصداق همین مساله است و روشن نیست که اگر او مثلا امروز سرمربی یک تیم مهم لیگ برتری بود، آیا باز به همین صراحت و شفافیت پشتپردهها را فاش میکرد یا نه؟
واقعیت آن است که بسیاری از افشاگران فوتبال ایران (حتی اگر بعضا مثل خداداد نیت درستی هم داشته باشند) مدام در مظان این اتهام هستند که چون شغل رسمی مرتبط با فوتبال ندارند و خطری از بابت محرومیت و جرایم مالی آنها را تهدید نمیکند، پس راحت و بیهزینه حرف میزنند. این در حالی است که اگر واقعا عزمی برای برخورد با فساد وجود داشته باشد، تکتک اهالی فوتبال و به خصوص چهرههای سرشناس، کلیدی و فعال باید دانستههایشان را به زبان بیاورند و گردانندگان ارشد فوتبال کشور نیز دلسوزانه آنها را پی بگیرند. با این همه، میدانیم و میدانید که چنین اتفاقی هرگز رخ نخواهد داد. از یک بابت شاید به خاطر این که انجام چنین کاری خیلی زمانبر و طاقتفرسا است و از سوی دیگر به خاطر این که متاسفانه دایره فساد در فوتبال ایران بسیار گسترده است و تصادفا ممکن است شامل برخی از خود کسانی هم بشود که قرار است با آن مقابله کنند!
اطلاعیه کمیته اخلاق
کمیته اخلاق فدراسیون فوتبال در مورد حواشی اخیر اطلاعیهای صادر کرد. در متن این اطلاعیه آمده است: «در پی مصاحبه بهروز رهبریفرد درباره وقوع برخی حواشی در دیدارهای تیم استیل آذین در لیگ یک در سال 86، کمیته اخلاق ضمن تشکیل پرونده و دعوت از نامبرده روند پیگیری قاطع این پرونده را در دستور کار قرار داده و بر این اساس، از تمامی افرادی که در اینباره دارای اطلاعاتی هستند درخواست میشود هر چه زودتر مراتب را با کمیته اخلاق فدراسیون فوتبال در میان بگذارند. مطابق مقررات فیفا و آییننامه کمیته اخلاق عدم توجه اهالی فوتبال به دعوتنامههای کمیته اخلاق و عدم حضور در جلسات، خود بهعنوان نقض مقررات محسوب و مستوجب تنبیه و اعمال محکومیت خواهد بود.»