همه آنهایی که قربانی شدهاند در لحظههای اول تجربهای یکسان دارند. میسوزند، انگار که یکباره آتش به تمام وجودشان افتاده و میسوزاند، صورت را، چشمها را، دستها را... همه آنها میگویند حس کردیم پوستمان جمع شد، صورتمان مچاله شد. بعد فریاد میزنند، جیغ میکشند و در ابتدا نمیدانند چه بر سرشان آمده است. کمکم متوجه میشوند آنچه زندگیشان را نابود کرده اسید بوده است.
به گزارش ، روزنامه جهان صنعت نوشت: درمان شروع میشود، در تاریکی چشمهایی که فروغشان را از دست دادهاند و صورتهایی که باندپیچی شدهاند. برای آنهایی که هنوز چشمشان نور دارد آینهها برداشته میشوند، پوشانده میشوند.
جراحیها شروع میشوند، پشت هم. عفونتها طاقت را طاق میکنند و هزینهها سر به فلک میکشند و انتقام میشود تنها آرزویشان. همه آنها تاکید دارند بعد از آن اتفاق کذایی به سختی با همه چیز کنار آمدهاند یا هنوز پذیرش شرایط برایشان آسان نیست. لحظههای اسیدپاشی میشود کابوس شبانههایشان و پرسوجوها از روند درمان حالشان را بدتر میکند.
در این سالها آنقدر از اسیدپاشی شنیدهایم و خواندهایم که بیحس شدهایم. یک روز سمیه 28 ساله و دخترش رعنا، همانهایی که در بم زندگی میکردند و قربانی اسیدپاشی شوهر معتادش شدند، میشوند سوژه خبرها و روز دیگر زندگی معصومه به دست پدر شوهرش میسوزد. زمانی از اسیدپاشیهای زنجیرهای در اصفهان باخبر میشویم و دلمان میشکند از این همه ظلم و خشونتی که به زنان میشود. اعتراض میکنیم، بغض میکنیم، اما کسی صدایمان را نمیشنود و هنوز در همه جای این کشور مثل آب خوردن اسید پیدا میشود تا صورت زن و دختران را به بهانههای ساده بسوزاند به جایش برای از خودگذشتگی آمنه کف میزنیم.
3 اسیدپاشی در یک ماه
چند روز قبل از عید یکی از دختران جوان تبریز قربانی اسیدپاشی شد و روز گذشته هم زنی دیگر، از همان شهر به دست شوهرش به این لیست بلندبالا اضافه شد. به گفته مدیر روابط عمومی بیمارستان سینای تبریز مسوولان بیمارستان با زن جوانی روبهرو شدند که صورت، بخشی از دستها و پاهایش دچار سوختگی شدید شده بود.
بنا بر خبرهای منتشر شده این خانم که 37 سال دارد با همسرش دچار اختلافات خانوادگی بوده و قصد داشته از او جدا شود که همسرش حوالی عصر به منزل او مراجعه کرده و پس از حضور زن در جلوی در منزل محتویات ظرف حاوی اسید را روی همسرش تخلیه میکند و بخشی از صورت، دستها و پاهای این خانم دچار سوختگی میشود.
26 فروردین هم خبر دیگری مبنی بر اسیدپاشی بر یک کودک 11 ساله منتشر شد. این کودک که از جانب دو پسر 15 و 20 ساله، به هنگام رفتن به مدرسه مورد حمله قرار گرفت از ناحیه صورت و سینه دچار سوختگی شده و به شدت آسیب دیده است.
سه اتفاق اسیدپاشی در یک ماه چیزی است که افراد زیادی را نگران کرده. شاید شنیدن این خبرها برای چند لحظه دل و جان ما را به درد بیاورد و بعد از آن درگیر زندگی و روزمرههایمان شویم اما هر اسیدپاشی، داغی دوباره است بر دل آنهایی که این درد را با تمام وجودشان تجربه کردهاند. یکی از قربانیان اسیدپاشی میگوید: هر اسیدپاشیای که اتفاق میافتد به گونهای تداعیکننده همان دردها و همان آزارها برای کسی است که روزی قربانی اسید بوده. چند روز پیش متوجه شدم دختری یک روز قبل از عید در تبریز مورد اسیدپاشی قرار گرفته و من از همان روز دوباره به گذشته رفتهام و واقعا احساس خوبی ندارم، یکی از آرزوهای من این است که این درد برای هیچ کس دیگری اتفاق نیفتد.
هر بهانه ساده میتواند دلیل اسیدپاشی باشد
در این میان سوالی که شاید برای همه ما پیش آمده باشد این است که چرا با هر بهانه کوچکی، با هر اظهار مخالفتی باید قربانی اسید شد؟ چرا این موضوع به این اندازه در کشور شایع شده و خرید و فروش اسید محدود نمیشود؟ خرید این مایع این روزها به قدری آسان شده که با یک تماس تلفنی میتوان آن را تهیه کرد، حتی شنیدهها حاکی از این است که در فضای مجازی هم اسید را با پیک ارسال میکنند. بنابراین با محدودیت فروش اسید، فردی که دچار خشم و عصبانیت است و فکرش به سمت اسیدپاشی میرود این فرصت را مییابد که خشمش را فروکش کند و از اتفاق ناگوار دیگری جلوگیری شود.
در این رابطه یکی از فعال حقوق زنان به «جهانصنعت» گفت: مساله اسیدپاشی موضوع خیلی مهمی است و ما همواره باید در ذهنمان این موضوع را داشته باشیم که در بیشتر جوامع سنتی و جوامعی که ریشههای سنت و مردسالارانه قوی دارد، کالبد و جسم زن همیشه محل مناقشه بوده است و در واقع محلی برای وجهالمصالحه یا انتقام شناخته شده است که در این میان تنها چیزی که صدمه میبیند جسم و روح زن است. از طرف دیگر قوانینی که در جامعه داریم در این مورد ناقص یا فاقد حمایتگری لازم برای زنان است. قوانین در زمینههای حمایت از زنان به هیچ وجه بازدارنده نیست؛ سالهاست لایحهای در جهت حمایت از زنان مطرح شده اما ما هنوز نمیدانیم این لایحه در چه مرحلهای قرار دارد و اصلا تصویب میشود یا نه.
خشونت عریانی که به دامن زنان چنگ انداخته
ثریا عزیزپناه در ادامه به این موضوع اشاره کرد که امروز مردان یاد گرفتهاند مشکلات خود را با نابود کردن زن حل کنند. او بیان کرد: اسیدپاشی خشونت عریانی است که اعضای حیاتی قربانی را میگیرد. این کار اوج خشونت و سیاهترین خشونتی است که برای یک زن رقم میخورد. توقف یا کم شدن این کار نیازمند یک اراده جدی از سمت مسوولان و نمایندگان مجلس است. یک نگاه جدی که تبدیل به اراده واقعی و در نهایت منجر به تغییرات مثبت و کاربردی شود. اولین قدم برای این تغییرات بحث پیشگیری خشونتورزی علیه زنان از طریق آموزش است؛ به این معنا که یک مرد نتواند به راحتی دست به اسید ببرد. در جامعه بیتوجهی به زنان فاجعهبار است و قربانیان اسیدپاشی بیشترین صدمه را در این جامعه میبینند. چند سالی است که دلسوزان جامعه و افرادی که برای بهبود شرایط این کشور تلاش میکنند هشدارهای زیادی در مورد این نوع خشونتها دادهاند.
او در ادامه روی آموزشهای پیشگیرانه تاکید کرده و پیشنهاد میکند: در بعد پیشگیری که مبتنی بر آموزش جامعه است باید تابآوری را به ما آموزش دهند و یاد بگیریم مسایل را حل کنیم اما نه از راه خشونت، بلکه از طریق آموزشها و مهارت کنترل خشم، اما متاسفانه ما این مهارتها را به صورت حداقلی هم کسب نکردهایم.
یا مال من باش یا بسوز
موضوع دیگری که عزیزپناه بر لزوم آن تاکید میکند این است که در جامعه با مشکل عدم حمایت از زنان و چشمان باز قوانین روبهرو هستیم و در مراحل بعد ایجاد ابعاد حمایتگری از افرادی که در یک جامعه سنتی مردسالار قربانی شدهاند. در کشور سازوکار جدی به شکل بازدارنده نداریم و این یک نقطه ضعف است. در جامعهای که مرد با این خشونت عریان به زن میفهماند اگر مال من نمیشوی، پس مال کسی دیگر هم نباش و حیات اجتماعی زن را به این شکل میگیرد، خلا یک کارگروه در سطح دولت برای ریشهیابی این موضوع مشاهده میشود؛ در صورتی که ما شورای شهر داریم، مجلس داریم، ابزار برای مداخله داریم اما هیچ فعالیت قابل توجهی به چشم ندیدیم. تقریبا در تمام موارد اسیدپاشی حتی یک درصد از صدمهای که به قربانی زده شده را نمیتوان برگرداند که همین امر عمق مساله را نشان میدهد، پس دوباره برمیگردیم به اینجا که نیاز به نگاه و برخورد جدی با این پدیده داریم که از طریق تعیین کارگروه و پیگیری از طریق قوه قضاییه و نهاهای مربوط امکانپذیر است. این موضوع که بعد از این حوادث مردم ابراز ناراحتی و تاسف کنند بسیار پسندیده است اما اظهار تاسف از طرف مسوولان به هیچ وجه قابل قبول نیست چراکه قدرت دارند و میتوانند جایگاه پیشگیری را ایجاد کنند.
از این فعال زنان پرسیدم به وضعیت پروندههای اسیدپاشان چطور رسیدگی میشود؟ او در پاسخ عنوان کرد: زمانی که قوانین سختگیرانه باشد زمینههای اجرا هم سختگیرانه میشود. بعد جدی کاهش آسیب و خشونت در این حد نیازمند مشاهده و مطالعه زمینههاست و اگر با آن مواجه شدیم احکام باید به قسمی باشد که به بازدارندگی کمک کند. در چند نمونه اخیر دیدیم که حکم به بخشش منجر شد؛ اما هنوز هم معتقدم مسالهای که در این زمینه به حل شدن این معضل خشونت سیاه کمک اساسی میکند، پیشگیری و در صورت وقوع، ایجاد قوانین حمایتگر از قربانی است. چراکه این افراد آسیبها و صدمات غیرقابل جبرانی را دریافت میکنند.