باز خوانی دلایل انحراف جامعه اسلامی در ماجرای کربلا
... و کاروان در میان همهمه ملائک و دلهره و اندوه زنان و کودکان افلاکیِ خاک نشین وارد سرزمین ماتم یعنی کربلا شد. حسین بن علی (ع) ساکن دیار عشق گردید. دفتر تاریخ دوباره به صفحه غم انگیز ولی سرشار از نورانیت حماسه توحید یعنی محرم و عاشورا رسید تا بار دیگر آوای دلنشین و سوزناک «هل من ناصر» امام عشق، ما را از خواب غفلت مادیت بیدار کند و به فکر فرو ببرد. به راستی چه خواب زمستانی عمیقی رفته ایم که حتی با صدای اماممان نیز بیدار نمی شویم! آنکه مرده و دستش از دنیا کوتاه است ماییم. او زنده است زیرا خداوند حیات او را تضمین کرده و بساط هستی را برای احیاء حکومتش گسترانیده تا قیام قیامت.
بارها گفته اند و خواهند گفت، شنیده اند وخواهند شنید که چرا امام حسین (ع) قیام کرد و چرا فرزندان و کودک معصومش را همراه خویش به کربلا برد؟ کمی زاویه نگاهمان را عوض کنیم. شاید بهتر باشد بپرسیم مگر مسلمانان در زمان او چگونه بودند که امام را به قیام این چنینی وادار کردند؟ چه کسانی و چه چیزهایی باعث شدند اماممان را آن گونه به قتلگاه ببرند و خانواده اش را به اسیری؟ آیا پیروزی بر یزید بن معاویه و ابن زیاد و دستگاه خلافت ناخلفشان مقصد نهایی قیام امام حسین (ع) بود یا انحراف مهم تری امام را به حرکت وادار کرد. ریشه های این انحراف عظیم در کجا بود؟ و آیا این جمله که «شکم ها از حرام پر شده» کافی است تا عظمت حرکت اباعبدالله حسین (ع) در عاشورا توجیه شود؟ آیا همین که فسق یزید علنی بود و فسق معاویه نهانی، دلیل نهضت حسینی است؟ به راستی اگر کودکانمان از ما بپرسند چرا آقایمان حسین بن علی (ع) چنین دستگاهی را به پا کردند چه جوابی خواهیم داد؟ چه خواهیم گفت تا در جامعه اسلامی مان، امام عشق را به مسلخ نبرند و مسلمانان برای قرب به خدا بر او تیغ نکشند؟ بیدار شویم؛ بیدار شویم و بیندیشیم و خود را اصلاح کنیم که تاریخ تکرار نشود.
برای پاسخ به آنچه گفته شد، سراغ فرمایش خود امام می رویم که فرمود: «برای امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح امت جدم قیام کردم». تا به حال اندیشیده اید آنان که امام می خواستند امر به معروف و نهی از منکرشان کنند، نماز خوان بودند؟ اندیشیده اید آنان که او را شهید کردند قصد قربت نمودند؟ اندیشیده اید که نماز شب خوانان، قاریان قرآن و پیرمردان پیامبر دیده او را به قتلگاه بردند؟ هیچ اندیشیده اید پسر پیامبر امتی که همه او را اهل بیت پیامبر و عامل به دستورات ایشان می دانند چگونه خارجی نام گرفت؛ یعنی کسی که از سنت پیامبر (ص) خارج شده؟ هیچ اندیشیده اید که کسانی بر بالای بام های شهر شام پایکوبی می کردند و به اسیران دشت کرب و بلا صدقه می دادند؟ مگر مسلمانان و جامعه اسلامی به کدامین منکر دچار شدند که امام را به نهی از منکر وادار ساختند؟ حسین (ع) برای اقامه نماز قیام کرد: «اشهدانک قد اقمت الصلوه» ولی قیامش در مقابل نمازخوانان بود. او در کربلا با کافران نجنگید بلکه سپاه مقابلش مسلمانان بودند. مگر نماز این گروه چه نمازی بود که ایشان آن را نماز نمی دانستند و برای اقامه نماز قیام کردند؟ قرآن ناطق برای اصلاح امتی قیام کرد که قرآن می خواندند. چه قرآن خواندنی که قرآن ناطق برای آن ارزش قائل نبود! چه بسیار تعجب برانگیز است که امام عشق در بالای نیزه این آیه را تلاوت می کرد.«ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجبا».
در این مقال برآنیم نگاهی تازه بر نهضت حسین (ع) بیندازیم و دوباره با اماممان تجدید بیعت کنیم؛ تجدید بیعتی که بتوان در زندگی اجتماعی از آن بهره برد. شاید یکی از اسرار قیام را بتوان در این مفهوم خلاصه کرد: «انحراف فکری جامعه مسلمانان».
در زیارت اربعین مولایمان می خوانیم: «لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله».
جامعه مسلمانان زمان امام حسین (ع) گرفتار نوعی جهل از محتوای بلند اسلام شده بود؛ جهلی که در آن قالب از محتوا تهی شده بود و رکوع و سجود اعمالی عادی بود و دیگر به معنای خضوع در مقابل خداوند متعال نبود، قرآن خوانان قرآن می خواندند ولی پیامی از قرآن در ساحت اندیشه دریافت نمی کردند، سختی روزه را تحمل می کردند اما محتوای روزه را که پرهیز از دنیا بود نیافتند تا جایی که برای اندکی زر پا به عرصه هولناک کربلا گذاشتند و با دل هایی که پایند مادیت بود، صدقه می دادند، صدقه ای که محتوایش جدایی از مادیات است. در کارها قصد قربت می کردند بدون آنکه لحظه ای بیندیشند خداوند به راستی چه کاری از آنها خواسته. یزید را خلیفه می دانستند ولی هرگز به سیره رسول الله (ص) و تفاوت های آشکارش با سیره یزید نمی اندیشیدند و در حقیقت نگاهی که جدایی دین از سیاست را فریاد می کرد، در وجودشان رسوخ کرده بود؛ تا جایی که آل الله را خارجی خواندند و فاسقی را خلیفه. عوام این گونه بودند و خواص، برخی بی بصیرت در مقابل انحراف فکری و بعضی ساکت و هر دو به گناهی بزرگ مبتلا.
منکری که حسین بن علی (ع) در مقابلش ایستاد «جهل محتوایی» جامعه مسلمین بود. حلاوت و کارایی تعالیم دین زمانی جامعه را تحت الشعاع قرار می دهد که پوسته و محتوای دین هماهنگ و منسجم در جامعه و توسط مسلمین اجرا شود. محتواگرایی محض در خطر انحرافاتی از قبیل عرفان های کاذب قرار دارد و قشری گرایی همواره انسان های فاسق و مکار را به طمع انداخته تا در راستای خواسته های خود از مسلمین بهره ببرند. البته باید گفت که هر دو جریان در نهایت به مرگ دین و فاتحه خوانی برای آن ختم می شود زیرا محتوا و پوسته دین دو یار جدا نشدنی اند. انحراف فکری در اثر عوامل گوناگون حاصل می شود ولی در ادامه با اشاره ای به زمان امام حسین (ع) به یکی از عوامل آن که متاسفانه امروز در جامعه ما نیز دیده می شود می پردازیم.
معاویه در جامعه با تظاهر به ظواهر اسلام به تحریف محتوای دین پرداخت. البته تحریف محتوای دین از سالیان پیش شروع شده بود. این کار را در سطح گسترده و به کمک نیروهای زیرک شیطانی مثل عمروعاص و... که در اطرافش جمع کرده بود انجام داد و عوام را به کمک تبلیغات مسخ کرد. به راستی وقتی شیطنت مکاران و شیاطین انسانی در کنار دو عنصر تبلیغات و قدرت قرار گیرد، معجونی پیچیده و خطرناک حاصل می شود. وقتی تمامی تریبون ها در دست گروه اندکی باشد، سرمایه به حساب اندکی ریخته می شود و انسان هایی که خود را به کسوت متدینین درآورده اند و در اطراف آنها مجلس آرایی می کنند و بساط خوفناکی شکل می گیرد که عوام و برخی خواص کم بصیرت را فریفته و خواص آگاه و بیدار را در هیاهوی تبلیغاتی سیاه و دروغین لجن مال می کند و انسان های بیماردل را در رعب تهدید و لذت تطمیع گرفتار. اینجاست که خورشید حقیقت در پرده جهل عوام و سکوت خواص در تاریکی شب فرو می رود. معاویه از این عناصر، خوب بهره جست؛ تا جایی که مردم شام، امیرمومنان علی (ع) را نمازخوان نمی دانستند و او را لعن می کردند و معاویه این شیوه را در بلاد تحت امر خویش گسترانیده بود؛ و این چنین شد که جامعه به جهل محتوا فرو رفت و این شیوه آرام آرام پیشروی کرد و جامعه گرفتار جهل شد و اندیشه «جدایی دین از سیاست» به نحوی مخفی رسوخ کرد و مردم، یزید معلوم الحال را خلیفه دانستند و این نحو فکر در ذات خود حتی فراتر از اندیشه جدایی از سیاست بود. این گونه بود که پوکی فکر جامعه، تکلیف را بر حسین (ع) حتمی کرد که :«ان الله شاء این یراک قتیلا».
اما نکته مهم آن است که انحرافات فکری مبتذل در زمان یزید حاصل انحرافات ابتدایی معاویه بود؛ انحرافاتی که در ابتدای امر بسیار مخفی بود و برای عوام قابل تفکیک نبود و حتی خواص بی بصیرت هم متوجه آن نشدند. خلیفه ای که در حضور مسلمین چوب خیزران بر لبان حسین (ع) می زد، بر سر خوان انحرافات فکری پدرش نشسته بود که قرآن بر نیزه می کرد. آری انحرافات فکری بسیار مخفی وارد فضای جامعه می شوند و به جایی می رسند که تنها خون امام است که جامعه را بیدار می کند و خورشید برای فروغ، ناچار باید برسر نیزه شود تا خفاشان کور باطن را از صحنه روزگار محو نماید.
انحرافات در فروع آنقدر خطرناک نیستند. انحراف در فکر و حاصل انحراف فکری، جامعه ای بدون فکر و تقواست زیرا فکر منحرف به تدریج به توجیه بی تقوایی ها می پردازد، به قصد قربت تطمیع می شود، در اثر تهدیدها برای خانواده و... در مقابل حق کوتاه می آید و در نهایت به کربلا می رود و... ما نیز باید بیدار باشیم که همواره جامعه اسلامی در معرض انحرافات فکری دینی است. انحرافاتی که به نظر در سال های اخیر با لعاب قدرت آغشته شده اند، تبلیغات رسانه ای زیاد، عوام گرایی و استفاده از ادبیات دین، ظاهرگرایی و تزریق محتوای غلط کار را به جایی رسانده که گروهی از خواص که خود را با بصیرت می دانستند و می دانند، فریب خورده و امروز که انحراف فکری برخی صاحبان قدرت و ثروت آشکار گشته این خواص پر مدعا اندک اعترافی نمی کنند و علم ولایت را برای توجیه جهل خود افراشته اند. خدماتی که انسان ها انجام می دهند در جای خود قابل تقدیر است اما نباید فراموش کرد که انحراف فکری چگونه تیشه بر ریشه جامعه زمان امام حسین (ع) زد. البته باید اذعان داشت که همواره انحراف آگاهانه در جامعه گسترش نمی یابد و گاهی حتی خود مبلغین انحرافات از آن بی اطلاعند. برای نگارنده هیچ جریان و تشکل سیاسی ای اولویت ندارد. این یک اعلام خطر برای خواص است که از جهت فکری همواره مراقب انحرافات باشند؛ به ویژه زمانی که جریان انحرافی قدرت سیاسی را در کنترل دارد.
منبع: نشریه همشهری آیه شماره 8