ماهان شبکه ایرانیان

وجود نفاق و حرکت منافقانه در دوران رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله

با توجّه به حدیث ولایت درمی یابیم که در زمان خود پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله، نیز نفاق دامن گیر عده ای از سران صحابه بوده و منافقان تنها عبداللَّه بن ابَی و دیگران نبوده اند؛ همان افرادی که به نفاق و دورویی معروف و مشهور بودند

با توجّه به حدیث ولایت درمی یابیم که در زمان خود پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله، نیز نفاق دامن گیر عده ای از سران صحابه بوده و منافقان تنها عبداللَّه بن ابَی و دیگران نبوده اند؛ همان افرادی که به نفاق و دورویی معروف و مشهور بودند.حدیث ولایت پرده ابهام را از رازها و حالات پنهانی مقربان و نزدیکان از اصحاب رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله برمی دارد و ما در این مقاله اشاره ای به جریان های منافقانه برخی در صدر اسلام داریم:

حدیث ولایت به نقل از عمران بن حصین عمران بن حصین یکی دیگر از راویان حدیث ولایت است. ابن ابی شِیبه، استاد بُخاری از جمله افرادی است که حدیث او را نقل کرده و به صحّت آن تصریح نموده است، آن سان که در کنز العمّال[1]نقل شده، ابن ابی شِیبه این حدیث شریف را در کتاب المصنَّف آورده و به صحّت آن تصریح نموده است.[2] محمّد بن جریر طبری از جمله ناقلان حدیث عمران به شمار می رود که از اعلام عامّه و مورد اعتماد آنان در تاریخ و تفسیر است. جلال الدین سیوطی و متقی هندی نیز از جمله کسانی هستند که بر صحّت طریق نقل از عمران بن حصین تصریح نموده اند.[3] البته حدیث ولایت به نقل از عمران، از دیگر نقل ها مفصّل تر است. متن روایت عمران بن حصین به نقل از متّقی هندی در کنز العمّال[4]در زیر می آید: ابن ابی شِیبه و ابوجعفر طبری از عمران بن حصین نقل می کنند که رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله سَریه ای[5]را به ناحیه ای فرستاد و علی علیه السلام را فرمانده آنان قرار داد. آن سپاه در حالی که غنایمی به دست آورده بودند، پیروز شدند. امیر مؤمنان علی علیه السلام در مورد غنایم جنگی تصمیمی گرفت که خوش آیند عدّه ای از آنان نبود. در برخی از نقل ها آمده است که امیر مؤمنان علیه السلام از میان غنایم، کنیزی را برای خود برگزید. چهار نفر از لشکریان تصمیم گرفتند که هر گاه به مدینه رسیدند و با رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله دیدار کردند، قضیه را به سمع مبارک آن حضرت برسانند.

سپاهیان اعزامی بنا بر رسم، هنگام بازگشت به مدینه، ابتدا به محضر رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله شرف یاب می شدند و به آن حضرت سلام می کردند، به رخ ساره مبارک ایشان نظر می نمودند سپس به خانه هایشان برمی گشتند.

زمانی که سپاهیان به مدینه رسیدند و برای عرض سلام به محضر رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله شرف یاب شدند، یکی از آن چهار تن برخاست و چنین عرض کرد: «ای رسول خدا! آیا نظر نمی فرمایید که علی از غنایم کنیزی برداشته است»؟ رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله از او روی برگرداند. پس از آن دومین نفر از آن چهار تن و آن گاه سومی برخاست و همان گونه گفت. حضرت در هر باری، روی مبارک خویش را از اعتراض کننده برمی گرداند تا این که نوبت به شخص چهارم رسید. پس از گفتار وی، رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله در حالی که آثار خشم از چهره نازنینش هویدا بود، فرمود: ما تریدون من علی؟ ما تریدون من علی؟ علی منّی وأنا من علی، وعلی ولی کلّ مؤمن بعدی. از علی چه می خواهید؟ از علی چه می خواهید؟ علی از من است و من از علی هستم، علی سرپرست هر مؤمنی است بعد از من. این روایت به سان کنز العمّال در کتاب المصنَّف نیز آمده و به همین سان، طبری نیز از عمران بن حصین روایت کرده است. البته این روایت با همین متن در مسند احمد بن حنبل نیز آمده است. وی بخش پایانی روایت را این گونه نقل کرده است: رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله به فرد چهارمی رو کرد و در حالی که رنگ رخ ساره مبارکش تغییر یافته بود، فرمود: دعَوْا علیاً، دعَوْا علیاً، إنّ علیاً منّی وأنا منه وهو ولی کلّ مؤمن بعدی.[6] دست از علی بردارید، دست از علی بردارید، به راستی که علی از من است و من از او هستم. او سرپرست هر مؤمنی بعد از من است. تِرمذی نیز در صحیح خود ذیل روایت را این گونه نقل می کند: هنگامی که چهارمین فرد برخاست و اعتراض خود را بیان کرد رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله در حالی که آثار خشم از چهره مبارکش هویدا بود، فرمود:

ما تریدون من علی؟ ما تریدون من علی؟ ما تریدون من علی؟ إنّ علیاً منّی وأنا منه وهو ولی کلّ مؤمن بعدی.[7] از علی چه می خواهید؟ از علی چه می خواهید؟ از علی چه می خواهید؟ به راستی که علی از من است و من از او هستم و او سرپرست هر مؤمنی بعد از من است. آری! حدیث ولایت به روایت عمران بن حصین در کتاب صحیح ابن حِبّان، خصائص نَسایی و المستدرک حاکم نیشابوری نیز نقل شده است. حاکم نیشابوری پس از نقل حدیث، این حدیث را دارای شرایط صحّتی برشمرده که مسلم آن ها را معتبر می داند، ولی با وجود این بُخاری و مسلم آن را نقل نکرده اند. گفتنی است که حدیث ولایت به روایت عمران در منابع دیگر نیز آمده است. با توجّه به حدیث ولایت و متونی که از این واقعه ارائه شد، درمی یابیم که در زمان خود پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله، نیز نفاق سایه زشت خود را بر سر عده ای از سران صحابه، بلکه فرمان داران لشکرهای اعزامی آن حضرت افکنده بود و منافقان تنها عبداللَّه بن ابَی و دیگران نبوده اند؛ همان افرادی که به نفاق و دورویی معروف و مشهور و در بین مردم انگشت نما بودند. حدیث ولایت پرده ابهام را از رازها و حالات پنهانی مقربان و نزدیکان از اصحاب رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله برمی دارد.

چه خوب بود اگر همه افرادی را که خالد بن ولید همراه بریده- بی آن که امیر مؤمنان علی علیه السلام متوجّه شوند- به مدینه فرستاد نیز می توانستیم شناسایی کنیم، گرچه به نام یکی دو نفر از آنان دست رس پیدا کرده ایم.

و چه جالب بود اگر به مشخصات کسانی که در مدینه، جلوی خانه رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله اجتماع کرده بودند، می توانستیم دست بیابیم؛ همان افرادی که از بریده و همراهانش استقبال نمودند. به نظر می رسد بین خالد بن ولید و یارانش و بین صحابه ای که بر در سرای پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله اجتماع کرده بودند، تناسب و سنخیت تامّ بوده است و برای انجام منویات خود، برنامه ریزی هایی از پیش داشته اند.

نگاهی به دشمنی خالد با امیر مؤمنان علی علیه السلام

متن واقعه صراحت دارد که خالد بن ولید با علی علیه السلام دشمنی و کینه داشته است. بریده نیز به این نکته اعتراف می نماید و جالب این که خود او نیز به دشمنی با حضرت علی علیه السلام اعتراف می کند. هم چنین از این واقعه به خوبی درمی یابیم که خالد بن ولید در تمام مدت حیات رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله راه دشمنی با امیر مؤمنان علی علیه السلام را می پیموده است. آری، خالد همان فردی است که ابوبکر بعد از دست یازیدن به منصب خلافت او را به جنگ قبایلی فرستاد که از بیعت با ابوبکر امتناع ورزیدند و از پرداخت زکات به عاملان ابوبکر خودداری نمودند و عقیده خود را درباره امامت علی بن ابی طالب علیه السلام به صراحت اظهار نمودند.

ابوبکر به خالد دستور داد که حضرت علی علیه السلام را در میان نماز به قتل برساند، امّا پس از پشیمانی از این تصمیم پیش از این که سلام نمازش را بدهد، گفت: یا خالد! لا تفعل ما أمرتک به.[8] ای خالد! دستوری را که به تو داده ام، انجام نده. این خالد از همان مهاجمانی بود که در ماجرای سقیفه به خانه حضرت علی و فاطمه زهرا علیهما السلام هجوم آوردند. آری، ابوبکر نیک می دانست که چه کسی را برای کشتن یاران امیر مؤمنان علیه السلام بفرستد و به چه کسی مأموریت کشتن آن حضرت را در میان نماز واگذار نماید. البته ما تا کنون در مصدر معتبری نیافته ایم که امیر مؤمنان علی علیه السلام در نماز ابوبکر یا غیر او از دیگر صحابه حاضر شده باشد، ولی در کتاب الانساب سمعانی نکته ای نقل شده که در این باره بسیار مفید است؛ حضرت علی علیه السلام در نماز ابوبکر حضور داشت که ابوبکر به خالد فرمان داده بود که در میان نماز که در مسجد رسول اللَّه صلی اللَّه علیه وآله اقامه می شود، حضرت علی علیه السلام را به قتل برساند و پس از ندامت، پیش از سلام نماز گفت: یا خالد! لا تفعل ما أمرتک.[9] خالد! فرمانی که به تو داده ام انجام نده. چه بسا کسی هرگز بر این موضوع دست نیابد؛ چرا که کتاب الانساب سمعانی، کتاب روایی و حدیثی نیست. شاید فردی بگوید: همانند این حدیث در کتاب های صحاح، مسانید، سنن و معجم های حدیثی موجود نیست، ولی خداوند متعال چنین اراده فرمود که این حدیث توسط این کتاب رجالی به ما برسد، گرچه راوی آن، عباد بن یعقوب رواجنی را به جهت نقل روایاتی که بیان گر فضایل و مناقب امیر مؤمنان علی علیه السلام و بدگویی از دیگران است، به تشیع متّهم می نمایند.

در هر صورت خالد بن ولید چنین اوصافی دارد و هم چنان که گذشت، وی در قضیه کنیز، فرصت را غنیمت شمرد و افرادی را به همراه نامه ای به مدینه فرستاد تا آنان هم نوا با عده ای مانند خود در خُلق و خوی و دشمنی و کینه توزی با علی علیه السلام، به هر گونه ممکنی موجبات تنزّل مقام امیر مؤمنان علیه السلام را نزد رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله فراهم آورند و گویا برای اجرای این امر بین خالد بن ولید و منافقان سپاه و منافقان مدینه، برنامه ریزی دقیق قبلی بوده است. البته رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله از تمام این امور باخبر بوده و از سرائر و بواطن و نیات سوء این گروه آگاهی داشته، ولی آنان که کنار در خانه رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله نشسته بودند و مشغول گفت و گو بودند، حتّی نمی دانستند که صدایشان از پشت دیوار به گوش پیامبر صلی اللَّه علیه و آله رسیده و در همان هنگام، آن بزرگوار خشمگین خارج شد و فرمود: ما تریدون من علی؟! ما تریدون من علی؟! ما تریدون من علی؟ از علی چه می خواهید؟ از علی چه می خواهید؟ از علی چه می خواهید. خالد که بنا بر نقل روایت بدان عیب جویی درباره علی علیه السلام نزد رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله درآمد، شگفت است که وقتی بر قوم مالک بن نویره تاخت، بر خلاف موازین شرع، کارهایی کرد که فریاد همه مسلمانان را در مدینه به آسمان بلند نمود. او به قتل مالک امر نمود و مالک به همسر خود گفت: تو مرا به کشتن دادی![10] خالد بن ولید دل به هوای همسر مالک بسته بود که از زنان زیبای عرب به شمار می رفت. او به هر وسیله ای به مقصد شوم خود می خواست دست یابد. از این رو، پس از قتل مالک، در همان شب، با همسر او زنا کرد و همین فضیحت موجب شد که فریاد مسلمانان مدینه به آسمان رود. با وجود چنین جنایتی که دل هر صاحب غیرتی را به درد می آورد، کسی بر خالد خرده ای نگرفت، ولی حضرت علی علیه السلام که از حقّ خمس کنیزی برداشت، با اعتراض آنان رو به رو شد که رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله فرمود: إنّ له أکثر من ذلک. حقّ علی از خمس بیش از آن است. آری، نقشه های شوم، دست یاری های منافقانه بر ضدّ علی بن ابی طالب علیهما السلام چیز تازه ای نیست و همواره تا امروز بوده و آن حضرت همیشه مظلوم بوده و همیشه دشمنانش در کمینش بوده اند، امّا تا کی این مظلومیت ادامه خواهد داشت؟ این جانِ رسول اللَّه صلی اللَّه علیه وآله حتّی از نیات سوء نزدیکان و خویشان هم در امان نبود. ساقی شراب طهور گویا از خم مظلومیت هر چه در میان بوده، در پیمانه علی علیه السلام و فرزندان پاکش ریخته است. آری، خدای عالم حکیم چنین خواسته و مصلحت هدایت خلق چنین ایجاب می کند که موقعیت امیر مؤمنان علی علیه السلام در این امت مانند موقعیت هارون علیه السلام در امت موسی علیه السلام باشد.[11] ماجرای حدیث ولایت، دست یاری ها و نقشه های زیرکانه خالد و هم فکرانش و منافقان مدینه بر ضدّ امیرالمؤمنین علیه السلام در آن زمان را نشان می دهد. ولی به رغم همه آنان، تمام نقشه ها بر ملا شد و واقعه برخلاف خواسته منافقان، به نفع امیر مؤمنان علی علیه السلام تمام شد، بلکه موجب صدور حدیث ولایت، اعلان رسمی امامت، ولایت و عصمت آن حضرت از نزد رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله گردید، تا جایی که هر کس با علی علیه السلام دشمنی نماید، بایستی استغفار کند و پس از آن، از نواسلامش را تجدید نماید. آنان می خواستند از این فرصت بر ضدّ علی علیه السلام استفاده کنند، ولی پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله از این فرصت به مصلحت علی علیه السلام و اسلام استفاده کرد.

پی نوشت ها

[1] کنز العمّال: 11/ 608.

[2] المصنَّف: 7/ 504.

[3] القول الجلی فی مناقب علی علیه السلام: 60.

[4] کنز العمّال: 13/ 142، حدیث 36444.

[5] سَریه، قطعه ای از لشکر است که تعداد آنان از پنج نفر تا سیصد یا چهارصد نفر باشد.

[6] مسند احمد: 4/ 438.

[7] سنن تِرمذی: 6/ 78، حدیث 3712.

[8] علل الشرائع: 1/ 192، الاحتجاج: 1/ 118.

[9] الانساب سمعانی: 3/ 95.

[10] تاریخ مدینة دمشق: 16/ 258، سیر اعلام النبلاء: 1/ 377.

[11] در این زمینه در کتاب نگاهی به حدیث منزلت پژوهشی را انجام شده است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان