چکیده :
در این نوشتار به شرح و توضیح مختصر یکی از احادیث عالم آل محمد حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا که در آن به دسته بندی اصناف سه گانه مردم در رابطه با موضوع توحید پرداخته و فقرات این حدیث توسط سایر احادیث هم خانواده اهل البیت که در این موضوع توسط ایشان صادر شده پرداختهایم.
کلید واژه : نفی خدا، تشبیه خدا، اثبات بدون تشبیه، توحید، خداوند
مقدمه
این نوشتار اختصاص به شرح و توضیح مختصر حدیثی از حضرت ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا (علیه السلام) دارد که حضرت امام رضا (علیه السلام) در آن مردم را در عقیده نسبت به وجود خداوند به سه دسته تقسیم نمودهاند کسانی که منکر خداوند میباشند وعده ای که قائل به وجود خداوند میباشند اما خداوند را شبیه مخلوقات میدانند و گروهی که در طریق وسطی و صراط مستقیم گاه برداشته در عین اعتقاد به وجود خدا او را شبیه هیچ موجودی نمیدانند در این نوشتار به ذکر و توضیح مختصری درباره حدیثی از عالم آل محمد حضرت ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا که در آن به دسته بندی مردم در مبحث توحید پرداخته شده است میپردازیم. متن حدیث این چنین است «ابن مسرور عن ابن بطه عن عدۀ من اصحاب عن القیطینی قال: قَالَ قَالَ لِی أَبُو الْحَسَنِ ع مَا تَقُولُ: إِذَا قِیلَ لَکَ: أَخْبِرْنِی عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شَیْءٌ هُوَ أَمْ لَا شی هو؟ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ: قَدْ أَثْبَتَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَفْسَهُ شَیْئاً حَیْثُ یَقُولُ: » قُلْ أَیُّ شَیْءٍ أَکْبَرُ شَهادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِیدٌ بَیْنِی وَ بَیْنَکُم (1) فَأَقُولُ: إِنَّهُ شَیْءٌ لَا کَالْأَشْیَاءِ: إِذْ فِی نَفْیِ الشَّیْئِیَّةِ عَنْهُ إِبْطَالُهُ وَ نَفْیُهُ. قَالَ لِی: صَدَقْتَ وَ أَصَبْتَ. ثُمَّ قَالَ لِیَ الرِّضَا ع: لِلنَّاسِ فِی التَّوْحِیدِ ثَلَاثَةُ مَذَاهِبَ : نَفْیٌ وَ تَشْبِیهٌ وَ إِثْبَاتٌ بِغَیْرِ تَشْبِیهٍ فَمَذْهَبُ النَّفْیِ لَا یَجُوزُ وَ مَذْهَبُ التَّشْبِیهِ لَا یَجُوزُ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَا یُشْبِهُهُ شَیْءٌ وَ السَّبِیلُ فِی الطَّرِیقَةِ الثَّالِثَةِ إِثْبَاتٌ بِلَا تَشْبِیه (2) ابن مسرور از یقطینی روایت نموده است که یقطینی چنین نقل نموده است که امام رضا (علیه التحیه و الثناء) به من فرمودند: چه میگویی هنگامی که از تو سئوال شود و کسی بگوید مرا با خبر ساز که خدا شیء میباشد یا لا شی چه میگویی؟ یقطینی میگوید به حضرت عرضه داشتم خداوند شیئیت [موجودیت و وجود] را برای خود ثابت نموده است زیرا خداوند میفرماید : بگو بالاترین گواهی، گواهی کیست؟ (سپس) بگو: «خداوند گواه میان من و شماست پس در نتیجه میگویم خدا شیء [موجود] میباشد منتهی نه مانند دیگر اشیاء [موجودات] زیرا در نفی شیئیت [موجودیت] از خداوند إبطال و نفی وجود او لازم میآید. یقطینی میگوید چون به حضرت چنین پاسخ دادم فرمودند راست گفتی و درست گفتی. سپس حضرت رضا (علیه السلام) فرمودند برای مردم درباره توحید [وجود خدا] سه مذهب و عقیده وجود دارد گروهی خدا را نفی نمودند [مادی گرایان] گروهی دیگر خدا را به مخلوقاتش تشبیه نمودند [مانند مجسمه] و گروهی قائل به وجود خدا گردیدند بدون اینکه خدا را به مخلوقاتش تشبیه نماید پس مذهب نفی و عقیده به عدم وجود خدا صحیح نیست و مذهب و عقیده تشبیه صحیح و جایز نیست زیرا خداوند تبارک و تعالی چیزی شبیه او نیست و راه [مذهب] صحیح عقیده به وجود خداوند بدون تشبیه نمودن خدا به مخلوقاتش میباشد.»
اگرچه غرض اصلی از نگارش این نوشتار ارائه مطالبی در توضیح بخش دوم حدیث که حضرت امام رضا (علیه السلام) مردم را به سر گروه تقسیم نمودهاند میباشد اما ابتدا به ذکر دو نکته مهم که در فراز و بخش اول این حدیث شریف و نورانی وجود دارد میپردازیم.
نکته اول
عبارت است از اینکه حضرت امام رضا (علیه السلام) از یقطینی که یکی از اصحاب ایشان میباشند سئوال در مورد توحید نمودند که خود این سئوال حضرت حاوی چند درس میباشد اول اینکه سئوال در اسلام در زمینه تعالیم دینی و از جمله مهمترین اعتقاد دینی که باعث نوحید وجود خداوند میباشد جایز است. ثانیاً اولیای دین از طریق شیوه های مختلف و از جمله پرسش سعی در ارتقاء و بالا بردن سطح معرفت دینی اصحاب و پیروان خود داشتند.
نکته دوم
مطلبی که از این حدیث به دست میآید این است که از طریق تدبر و تفکر در قرآن کریم میتوان پاسخ پرسشها و سئوالات در زمینه تعالیم دینی را دریافت نموده کاری که یقطینی با تأمل در آیه 19 سوره مبارکه انعام توانست جواب پرسش و سؤال حضرت رضا (علیه السلام) را به دوستی و شایستگی بیان نماید و در واقع تمجید حضرت رضا (علیه السلام) از پاسخ یقطینی که پس از شنیدن جواب او فرموند صدقت و أصبت یک نحوه تشویق به تأمل و تدبر در قرآن میباشد حقیقتی که خداوند در آیات گوناگون ما را نسبت به آن گوشزد نموده و توجه داده است از جمله در آیه 44 سوره مبارکه نمل که خداوند میفرماید «بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُون» تا از دلایل روشن و کتب (پیامبران پیشین) آگاه شوید و بر تو نیز، قرآن را نازل کردیم تا آنچه را که به تدریج به سوی مردم نازل شده است برای آنها روشن سازی و برای اینکه شاید اندیشه و تفکر نمایند.
پس از ذکر این دو نکته به فراز دوم این حدیث شریف و بلند و نورانی میپردازیم حضرت رضا (علیه السلام) در این بخش از حدیث مردم را از نظر اعتقاد به خدا به یک دسته تقسیم بندی ثنائی و عقلی آن این چنین است که مردم یا به وجود خدای متعال اعتقاد دارند یا اعتقاد ندارند و کسانی که اعتقاد دارند یا خدا را شبیه مخلوقات و موجودات میدانند و یا نمیدانند و از این سر گروه، گروه سوم که اعتقاد به وجود خدا داشته و در عین حال خداوند را شبیه موجودات و مخلوقات خداوند نمیدانند دارای اعتقاد صحیح و درست میباشند خداوند در طی آیاتی از قرآن به اثبات وجود خویشتن پرداخته که مشتمل بر مطالب عمیق و عقلی دقیقی میباشد که در این بخش از نوشتار به ذکر چند آیه در این زمینه میپردازیم از جمله آیاتی که در اعتقاد مادی گرایان که اعتقاد به موجودات غیر محسوس و رد رأس آن خداوند در سو. ره جاثیه چنین میفرماید : «وَ قَالُواْ مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَ نحَْیَا وَ مَا یهُْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْر وَ مَا لهَُم بِذَالِکَ مِنْ عِلْم إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّون» آنها گفتند چیزی جز همین زندگی دنیای ما در کار نیست گروهی از ما میمیرند و گروهی جای آنها را میگیرند و جز روزگار و طبیعت ما را هلاک نمیکند آنان به این سخن که میگویند علمی ندارند بلکه تنها گمان بی پایه دارند.
دهریان که به آنها طبیعی و مادی میگویند بغیر آنچه توسط حس ادراک میشوند معتقد نیستند و خدای متعال و روح و عالم آخرت را انکار مینمایند و در هر زمان و هر امت از قدیم الایام تا کنون بودهاند.
خدای متعال در رد عقیده و نحوه نگرش آنها را در انتهای این آیه کریمه فرمود «ما لهم بذلک من علم إن هم الایظنون» به آنچه میگویند علم ندارند فقط گمان میکنند با دقت در این بخش از آیه معلوم میشود که جواب دهریان و مادی گرایان همین است که خداوند در این آیه فرموده است و دیگران نیز که عقیده آنها را در نمودهاند جوابشان به همین قول خداوند بر میگردد زیرا حاصل ادعای مادی گرایان و ملحدین این است که ما اموری چون خداوند، روح، عالم آخرت، فرشتگان و ... را چون ندیدیم به آن با ور نداریم و جواب خداوند این است که از ندیدن یقین به نبودن حاصل نمیشود و این گمان است که شما علم پنداشتهاید چون ندیدن دلیل نبودن نیست حکمای اسلامی در رد عقیده دهری گرایان که از امروزه آنها تعبیر به ماتریالیست میشود دلایل مختلفی در کتب و رسالههایی که در این زمینه به رشته نگارش در آمدهاند اقامه نمودهاند که در این بخش از نوشتار به ذکر دو دلیل در این زمینه میپردازیم اما قبل از اینکه به ذکر دو دلیل در این زمینه پردازیم ذکر یک نکته لازم و ضروری به نظر میرسد و آن نکته عبارتست از اینکه ملحد و مؤمن به خدا در این عقیده که در عالم یک چیز حتماً واجب الوجود بوده و هستی با لذات برای آن ضرورت دارد اختلافی ندارند زیرا مقصود از واجب الوجود آن است که عدم بروی جایز نمیباشد منتهی ملحدین میگویند ماده مصداق واجب الوجود میباشد یعنی ماده جایز نیست معدوم گردد و مبدأ موجودات را آماده میدانند ولی الهیون و مؤمنین به خداوند متعال به واسطه ادله متعددی این عقیده را مورد نقادی قرار داده و ماده را مصداق واجب الوجود نم دانند پس از ذکر این نکته که در آن به تبیین محل نزاع و اختلاف مادی گرایان و الهیون پرداخته به ذکر دو دلیل مبنی بر اینکه ماده نمیتواند علت موجودات باشد میپردازیم :
دلیل اول:
ماده و جسم از ذرات کوچکی که ترکیب اجسام از آنها ست تشکیل شده است و در نتیجه هر ماده و جسمی دارای اجزاء میباشد در حالیکه موجود واجب الوجود مرکب از اجزاء نمیباشد زیرا «اگر واجب الوجود اجزا داشته باشد محتاج به آنها خواهد بود. پس اگر اجزای او ممکن الوجود باشند یعنی نسبت به وجود و عدم حالت تساوی داشته باشند. عدم برای آنها جایز است و به تبعیت آنها واجب الوجود نیز ممکن العدم میشوند و بنابر این، واجب الوجود نیست و اگر اجزای او واجب الوجود باشند پس آنها مبدأ وجودند و این که مرکب است فرع آنهاست مثل آنکه سایر ممکنات فرع واجب الوجودند و بنابر این، این شرع مرکب ذاتاً واجب الوجود نیست بلکه به تبعیت اجزاء موجود است» و حال آنکه واجب الوجود موجودی است که چون هستی عین اوست وجود او مشروط به سبب و علتی نمیباشد در حالیکه مرکب وجودش مشروطه به وجود و تحقق اجزای آن میباشد.
دلیل دوم :
انسان موجود میباشد و میباشد و باید علت آن نیز موجودی با شعور باشد چون معلوم است که علت نباید ناقصتر از معلول باشد زیرا اگر علت از لحاظ وجود و کمالات وجودی مساوی معلول باشد ترجیح بلا مرحج لازم میاید و اگر علت پائین تر از معلول از لحاظ وجود و کمالات وجودی باشد ترجیح مرجوح بر را حج لازم میآید و هم ترجیح بلا مرجح دهم ترجیح مرجوح بر راجح عقلاً محال باشد حال آنکه به اعتراف خود مادی گر این ماده به اندازه انسان دارای شعور و آگاهی نیست پس چگونه از ماده ای که به اندازه انسان دارای شعور و آگاه نیست انسان دارای شعور و آگاهی ایجاد میگردد؟ در نقد عقیده مادی گرایان دلایل دیگری نیز میتوان بیان نمود که به علت آنکه بنای ای نوشتار بر مختصر گویی از ذکر آن خود دارای میکنیم. مذهب دوم د در مبحث توحید و وجود خداوند مذهب کسانی است که قائل به وجود خداوند هستند اما وجود خداوند را شبیه دیگر مخلوقات میدانند این عقیده نیز در مورد خداوند متعال صحیح نمیباشد زیرا اگر خداوند شبیه مخلوقاتش باشد هر آنچه که بر مخلوقین از عجز و جهل و تغییر و زوال و فنا جایز میباشد بر خداوند نیز جایز بوده و در نتیجه اطمینان به عدل عده و وعید و ثواب و عقاب خداوند نمیتواند پیدا نمود. در حدیثی که از وجود نازنین حضرت رضا (علیه السلام) نقل گردیده در این زمینه چنین روایت شده است « - فی عله لزوم الإقرار بان الله لیس کمثله شیء لعلل: ... وَ مِنْهَا أَنَّهُ لَوْ لَمْ یَجِبْ عَلَیْهِمْ أَنْ یَعْرِفُوا أَنْ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ لَجَازَ عِنْدَهُمْ أَنْ یَجْرِیَ عَلَیْهِ مَا یَجْرِی عَلَی الْمَخْلُوقِینَ مِنَ الْعَجْزِ وَ الْجَهْلِ وَ التَّغْیِیرِ وَ الزَّوَالِ وَ الْفَنَاءِ وَ الْکَذِبِ وَ الِاعْتِدَاءِ وَ مَنْ جَازَتْ عَلَیْهِ هَذِهِ الْأَشْیَاءُ لَمْ یُؤْمَنْ فَنَاؤُهُ وَ لَمْ یُوثَقْ بِعَدْلِهِ وَ لَمْ یُحَقَّقْ قَوْلُهُ وَ أَمْرُهُ وَ نَهْیُهُ وَ وَعْدُهُ وَ وَعِیدُهُ وَ ثَوَابُهُ وَ عِقَابُهُ وَ فِی ذَلِکَ فَسَادُ الْخَلْقِ وَ إِبْطَالُ الرُّبُوبِیَّة» (3)
امام رضا (علیه السلام) در بیان علت لزوم اقرار به این که خداوند مانندی ندارد فرمود: به دلایلی چند : از جمله اینکه اگر بر مردمان لازم نبود که بدانند و باور نمایند که خداوند مانندی ندارد هر آینه برایشان روا بود که صفاتی چون ناتوانی و نادانی و دگرگون پذیری و زوال و نیستی و دروغ و تجاوز که به آفریدگان نسبت داده میشود در حق او نیز به کار برده شود و کسی که این صفات در وجودش روا باشد و رد معرض فناست و به عدالتش اعتمادی نشاید و گفتار او و امر و نهی و وعده و وعید و پاداش دهی و کیفر رسانیش تحقق نمیپذیرد و این موجب تباهی خلق و بطلان ربوبیت است. هنگامی که این دو عقیده یعنی به عدم خدا و عقیده به تشبیه در مورد خداوند باطل گردید عقیده سوم که اعتقاد وجود خدا بدون تشبیه میباشد صحیح و درست میباشد هر چند مطالب درباره این حدیث و نکات موجود در آن منحصر به مطالبی که بیان شد نمیباشد اما چون بنای این نوشتار بر اختصار است به همین مقدار بسنده نموده و از خداوند متعال عاجزانه توفیق فهم و عمل نمودن به تعالیم اسلامی که در قرآن و روایت اهل البیت (علیهم السلام) جلوه گر شده است برای همه انسانها خواستاریم.
نتیجه
با توجه به شرح و توضیح مختصری که دربارهی این حدیث رضوی پرداخته شد این نتیجه بدست میآید که قائل به تعطیل و عدم شناخت خداوند حد افراطی نگاه به مسأله توحید، و قائل شدن به شباهت خداوند به مخلوقات حد تفریطی نگاه به مسأله توحید، و طریق وسطی و صراط مستقیم در این مسأله قائل شدن به معرفت خدا بدون تشبیه خداوند به مخلوقات میباشد.
پینوشتها:
1. . سوره انعام آیه 19.
2. . توحید، صدوق، ص 107 .
3. . میزان الحکمه، محمد ری شهری ج 8 ص 3618 ح 12369 . در این حدیث شریف به ذکر نکاتی دیگر در رابطه با این مطلب که چرا خداوند شبیه و مثلی ندارد اشاره شده است که عزیزان خواننده میتوان برای آشنایی با متن کامل این حدیث به کتابهای عیون ااخبار الرضا و یا بحار الانوار ج 6 ص 63 رجوع نمایند.
فهرست منابع
1. قرآن کریم
2. بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 6 دارالکتب اسلامیه، تهران، بی تا
3. التوحید شیخ صدوق، جامعه مدرسین قم، بی جا، ششم 1416 ه ق
4. میزان الحکمه، محمد ری شهری، مترجم حمید رضا شیخی، داراالحدی، بی تا