ماهان شبکه ایرانیان

تفسیر علمی از دیدگاه علامه طباطبائی (ره)(۱)

چکیده متن حاضر، تلاش می کند با ارائه مستندانی از تفسیر المیزان، تصویری گویا و روشن از رویکرد تفسیر علمی علامه (قدس سره) در المیزان ارائه کند

تفسیر علمی از دیدگاه علامه طباطبائی (ره)(1)

چکیده

متن حاضر، تلاش می کند با ارائه مستندانی از تفسیر المیزان، تصویری گویا و روشن از رویکرد تفسیر علمی علامه (قدس سره) در المیزان ارائه کند. بر اساس این تحقیق، حدود 90 مورد شناسایی شد که چند مورد آن مورد بررسی قرار می گیرد، علامه در موارد یاد شده به نوعی به تفسیر علمی آیه (تفسیر علمی به معنای عامی که در این تحقیق تعریف شده است) پرداخته است. در این مقاله، قبل از بیان مستندات تفسیر علمی علامه، عناوینی همچون: زمینه های گرایش علامه به تفسیر علمی، ابعاد و گستره ی رویکرد تفسیری علامه نسبت به تفسیر علمی آمده است. آنگاه مجموعه ی مستندات رویکرد تفسیر علمی علامه در محورهای زیر بررسی شده است:
1)کمک گرفتن از یافته های علمی برای توضیح مفاد آیه و تعیین مراد از آن (تفسیر مصطلح)؛ 2) استنباط مطالب علمی از آیات قران (مطالبی که دانشمندان تجربی کشف و بیان کرده اند)؛
3) بیان مطالب جدید علمی از آیات قرآن (مطالب علمی که هنوز از سوی دانش تجربی کشف و بیان نشده است)؛
4) سوالات و ابهاماتی که از ناحیه ی علوم پیرامون محتوای آیه مطرح شده و مفسر به آن ها پاسخ داده است.
کلید واژه ها: قرآن، تفسیر علمی، المیزان، علامه طباطبائی

مقدمه

تنوع ابعاد و گستره ی وجوه تفسیر علمی قرآن و اختلاف برداشت ها از آن، زمینه ساز موضع گیری های متفاوت و گاه متعارض مفسران و دانشمندان مسلمان نسبت به این روش تفسیری شده است. هر چند نمونه هایی از تفسیر آیات قرآن به روش علمی در آثار مکتوب بوعلی سینا (قرن چهارم وپنجم هجری قمری) دیده می شود (ابن سینا، 173-153؛ معرفت،431/2-419؛ به نقل از اصفهانی،294-293) و از آن تاریخ تا به امروز، مفسران و شخصیت های علمی مشهوری به تفسیر علمی آیات قرآن پرداخته اند. اما در مقابل، برخی با این روش تفسیری، مخالفت ورزیده و آن را تفسیر به رای خوانده اند. بررسی تفسیری مفسران شیعه نشان می دهد که اکثر قریب به اتفاق آنان موافق تفسیر علمی قرآن هستند.(2)مخالفت های موجود درآثار علمای شیعه با تفسیری علمی، به رویکردهای افراطی در این روش تفسیری بر می گردد. رویکردهایی که به دنبال تحمیل نظریه های علمی بر قرآن بوده و یا اصرار به جامعیت قرآن بر همه ی علوم داشته و در مقام اثبات آن برمی آید. البته اختلاف نظر و فراز و نشیب های قابل تاملی نیز، در دیدگاه های آنان وجود دارد که نیاز به بررسی تحلیلی و مقایسه ی تطبیقی دارد. نظر به جایگاه ویژه ی تفسیر المیزان در بین تفاسیر شیعه و با عنایت به شخصیت ممتاز علامه ی طباطبائی (قدس سره)در ادامه ی این مقال، رویکرد تفسیری علامه به روش تفسیر علمی قرآن مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرد.

مفهوم شناسی تفسیر علمی

«تفسیر علمی» حکایت از نظریه ی کسانی(3) می کند که در تلاش برای فهم و تفسیر معنا و مقصود آیات قرآن، استفاده از دانش های تجربی را مفید می دانند و در مقابل کسانی قرار گرفته اند که هر گونه کمک گرفتن از یافته های علوم طبیعی در تفسیر آیات قرآن را انحراف و منتهی به تفسیر به رای می دانند.(4) منظور از علم در تفسیر علمی، مجموعه ی قضایای حقیقی است که از راه تجربه حسی قابل اثبات می باشد و این اصطلاح «پوزیتویست»ها است که براساس آن، علوم و معارف غیر تجربی را علم نمی دانند.(5) هر چند که ممکن است تفسیر علمی را به معنای تفسیر قرآن با علوم بشری (اعم از علوم تجربی و عقلی و...) دانست.
اندیشمندان حوزه ی تفسیر دیدگاه های متفاوتی نسبت به معنا و مفهوم تفسیر علمی دارند. ذهبی «تفسیر علمی» را تفسیری می داند که اصطلاح های علمی را بر عبارت های قرآن حاکم کرده و تلاش می کند علوم مختلف و آرای فلسفی را از عبارت های قرآن استخراج بکند: «نرید بالتفسیر العلمی التفسیر الذی یحکم الاصطلاحات العلمیه فی عبارات القرآن و یجتهد فی استخراج مختلف العلوم و الآراء الفلسفیه منها» (معرفت،474/2)(6)
عبدالسلام عبدالمجید محتسب معتقد است که «تفسیر علمی » در صدد مقهور کردن عبارت های قرآن در برابر نظریه ها و اصطلاحات علمی برآمده و تلاش می کند. مسائل علوم مختلف و آرای فلسفی را از عبارت های قرآن استخراج کند: «التفسیر الذی یتوخی اصحابه اخضاع عبارات القرآن للنظریات و الاصطلاحات العلمیه و بذل اقصی الجهد فی استخراج مختلف مسائل العلوم الاراء الفلسفیه منها» (محتسب، 247)
امین بکری تفسیری را علمی می خواند که از اصطلاح های علمی در قرآن بحث کرده و تلاش می کند علوم مختلف و آرای فلسفی را از قرآن استخراج کند: «التفسیر الذی یتحدث عن الاصطلاحات العلمیه فی القرآن و یجتهد فی استخراج مختلف العلوم و الآراء الفلسفیه منها». (بکری،125)
احمد عمرابوحجر می گوید: تفسیری است که تلاش می کند عبارت ها قرآن را در پرتو آنچه علم ثابت کرده است، روشن نموده و سری از اسرار اعجاز قرآن را کشف نماید: «هوالتفسیر الذی یحاول فیه المفسر فهم عبارات القرآن فی ضوء ما اثبته العلم و الکشف عن سر من اسرار اعجاز».(ابوحجر،66)
فهد بن الرحمن رومی، کوشش مفسر را به شرطی تفسیر علمی می داند که اولاً برای کشف ارتباط بین آیات هستی شناسانه ی قرآن کریم و اکتشافات دانش تجربی باشد و ثانیاً اعجاز قرآن از آن طریق آشکار شده و منبع و مرجع بودن قرآن برای هر زمان و مکان آشکار گردد: «التفسیر العلمی هو اجتهاد المفسر فی کشف الصله بین آیات القرآن الکریم الکونیه و مکتشفات العلم التجربی علی وجه یظهر به اعجاز للقرآن و یدل علی مصدره لکل زمان و مکان». (رومی،549/2)
بعضی از محققان پس از نقل تعریف ذهبی در مقام جمع دیدگاه های متفاوت برآمده و می گویند: «تفسیر علمی قرآن اقسامی دارد که نوع اول آن در تفسیر آیات قرآن مفید است و می تواند در تفسیر اجتهادی کامل و موثر باشد. (الف: استخدام علوم برای روشن کردن مطالب آیات قرآن، ب: تطبیق آیات قرآن با علوم و تحمیل علوم بر ظواهر قرآنی، ج: استخراج علوم از ظواهر قرآن) بنابراین تفسیر علمی در دو معنای اعم و اخص به کار می رود:
1. انطباق آیات قران با فلسفه، کلام، علوم تجربی، منطق و ... (تطبیق به معنای اعم)
2. انطباق علوم تجربی مانند شیمی، فیزیک و ستاره شناسی با آیات قرآن (تطبیق به معنای اخص). (رضایی اصفانی،107-105)
قسم دوم از معنای مذکور برای تفسیر علمی (تطبیق و تحمل نظریات علمی بر قرآن کریم)، در یک قرن اخیر، در مصر وایران رایج شد وموجب بدبینی بعض از دانشمندان مسلمان به مطلق تفسیر علمی گردید و یکسره تفسیر علمی را به عنوان تفسیر به رای و تحمیل نظریات و عقاید بر قرآن طرد کردند، چنان که علامه طباطبائی، تفسیر علمی را (در مقدمه ی تفسیر المیزان) نوعی تطبیق اعلام کرد.(همان،380- 379)

زمینه های رویکرد علامه به تفسیر علمی

مرحوم علامه، خود دانشمندی مطلع و صاحب نظر در علوم طبیعی بودند و با داشمندان علوم تجربی ارتباط و تعامل علمی داشتند. یکی از شاگردان گرانقدر ایشان در وصف استاد می فرماید: «حضرت استاد در علم اعداد و حساب جمل، ابجد و طرق مختلف آن مهارتی عجیب داشتند. در جبر، مقابله، هندسه ی فضائی و مسطحه و حساب استدلالی سهمی بسزا داشتند و در هیات قدیم استاد، بودند؛ پایه ای که به آسانی می توانستند استخراج تقویم کنند». (تهرانی، 13) یکی از دغدغه های اصلی علامه در تفسیر المیزان، مواجهه ی عالمان و پیشگیری بنیادی از رسوخ و گسترش تفکر انحرافی کسانی بود که روحیه ی حسی گری، سراسر اندیشه و عمل آنان را فرا گرفته بود. به طرف مذهب فلاسفه ی مادی و حسی سابق اروپایی متمایل شده و یا به سمت مذهب اصالت عمل گرایش یافته و اصل منفعت (لذت) و فایده گرایی رابه عنوان اصل حاکم می پنداشته اند.
علام معتقد بودند که قرآن کریم، کتاب هدایت و قانون زندگی برای نیل به سعادت جاودانه است. آیات فراوان و بیانات دقیق قرآن از جهان طبیعت و پدیده های شگفت انگیز آن، برای بیان جلوه های ربوبیت الهی و نهادینه کردن اندیشه و عمل توحیدی در عرصه های حیات فردی و اجتماعی نازل شده است. شکوفایی فطرت الهی در وجود انسان و بیداری وی از غفلت برخاسته از دلبستگی به حیات مادی و مظاهر آن، جز با مراجعه به قرآن و تدبر در اسرار و شگفتی های آن فراهم نمی شود. در تفسیر آیات علمی قرآن، اهتمام وافر داشتند که راه هرگونه تاویل آیات وتحمیل نتایج و یافته های علوم بر آیات قرآن سد شده(7) و از استقلال قرآن به طور کامل صیانت شود. هر جا که لازم می دیده اند مباحث علمی را به طور جداگانه و به روش علمی و برهانی (البته در سایه دریافت ها و برداشت های قرآنی) بیان کرده اند. در موارد متعددی از تفسیر المیزان (بیش از هفتاد مورد) برای بیان مفاد و تعیین مراد از آیات علمی، یافته های دانش تجربی را به کمک گرفته است. ارائه مستند و روشمند مجموع موارد مذکور، می تواند رویکرد تفسیری علامه نسبت به روش تفسیر علمی را آشکار کرده و زمینه ی نقد و بررسی ونقض و ابرام برای پژوهشگران را فراهم کند.
علامه طباطبائی (قدس سره) نیز، در تفسیر شریف المیزان، از یافته های علوم برای تفسیرآیات علمی کمک گرفته است(8). اما آنچه در مقدمه ی المیزان از آن با عنوان تطبیق وتحمیل یاد کرده و رد می کند، رویکرد کسانی است که مرعوب کشفیات و نظریه های علمی شده اند. در صدد مقهور کردن عبارت های قرآن در برابر نظریه ها و اصطلاحات علمی برآمده اند. آیات قرآن را فرع یافته های علوم می دانند. چنین کسانی بر این باورند که ممکن نیست معارف دینی با روشی که مورد تایید علوم است، مخالف باشد(9).

مستندات رویکردهای تفسیری علامه (قدس سره) نسبت به روش تفسیری علمی

الف) مستندات بهره گیری علامه از یافته های علمی برای توضیح مفاد آیه و مقصود از آن گرچه علامه در تفسیر آیات ناظر بر امور طبیعی تلاش می کند استفاده از یافته های علمی را به عنوان تایید برای برداشت های تفسیری خود از مفاد و مراد از آیات نشان دهد، اما در موارد متعددی، به طور مستقیم یا غیر مستقیم، یافته های علمی را در توضیح مفاد آیه و بیان مراد از آن به کار می گیرد:
1. استفاده از یافته های دانش تجربی درباره چگونگی صورت برداری قوه باصره از کیفیات و هیات های وجودات خارجی در تفسیر آیه ی «فاتخذت من دونهم حجابا فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشراً سویاً». (مریم، 17)
علامه در ذیل آیه ی 17 از سوره ی مریم «فاتخذت من دونهم حجابا فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشراً سویاً» بحثی علمی را تحت عنوان «گفتاری در معنای تمثل و نقد و بررسی شبهات پیرامون آن» مطرح می کند و در این بحث، هم در بیان معنای تمثل جبرئیل برای حضرت مریم و هم در پاسخ به شبهات صاحب تفسیری کبیر پیرامون معنای تمثل(10)، از یافته های علوم تجربی کمک می گیرد و می گوید: آنچه راکه حس از خارج می گیرد، عکس و تصویری از کیفیات و هیات های وجود خارجی است، نه عین آن، البته این صورت محسوس، تاحدی شبیه به خود وجود خارجی است که بعد از تصویربرداری های مکرر و براساس تجربه و نظر می فهمیم که تصویر مذکور با واقعیت خارجی نیز مطابقت دارد. شاهداین مدعا خطاهای حسی ما نظیر کوچک دیدن خ.رشید به اندازه ی یک بشقاب و متحرک دیدن آن به دور زمین است که برهان های ریاضی ، حس ما را تخطئه و اثبات می کند که آفتاب چند برابر بزرگ تر از زمین است و برخلاف آنچه ما حس می کنیم، زمین به دور خورشید می چرخد.
پس معنای آیه این است که جبرئیل در حالی که فرشته بود، در قوه ی حاسه و ادراک حضرت مریم به صورت بشر متمثل شد. بدون این که در خارج از ادراک وی صورتی غیر از صورت بشر داشته باشد والا لازم می آید که چیزی، چیزی دیگر شود، نه این که چیزی به صورت چیزی دیگر ظاهر شده و تمثل یابد.
2. بهره گیری از رو قانون علمی (تاخر حرکت وجود از اصل آن، تدریجی بودن موجودات جسمانی و زمانی بودن تاخر در آنها) در تفسیر آیه ی: «قال ربنا الذی اعطی کل شیءٍ خلقه ثم هدی». (طه، 50)
علامه ذیل آیه ی 50 از سوره ی طه: «قال ربنا الذی اعطی کل شیءٍ خلقه ثم هدی»از دو قانون علمی : 1. تاخر رتبی سیر و حرکت هر وجودی از اصل خلقت و وجود آن، 2. تدریجی بودن موجودات جسمانی و زمانی بودن تاخر در آن ها برای بیان وجه عطف کلمه «هدی» بر جمله «اعطی کل شی ءٍ خلقه» به وسیله ی کلمه ی «ثم» (کلمه ای که نوعی تاخیر را می رساند) بهره جسته و براساس آن نتیجه می گیرد که :
1. معنای آیه به این برمی گردد که هر چیزی با جهازی که بدان مجهز گشته به سوی کمالش هدایت شده و خداوند، میان همه ی موجودات رابطه برقرار کرده و وجود هر موجودی رابا ترکیب اعضا و ساختار فیزیولوژیکی خاص آن (مجموعه ی قوا و جهاز روحی، روانی و جسمی که به وسیله ی آن به هدفش منتهی می شود) با سایر موجودات مرتبط نموده است؛
2. نظام فعل و انفعالی که در همه ی موجودات مشاهده می شود (اعم از نظام جزیی که مخصوص به هر موجودی است و نظام هامی که جامع همه ی نظام های جزئی است، ) مصداقی از هدایت و تدبیر الهی است و هر وجودی (موجودی) و هر صفت وجودی منتهی به خداوند و قائم به وجود اوست. (برهانی که ربوبیت منحصره را برای خدای تعالی اثبات می کند)؛
3. استفاده از یافته های علوم برای توضیح معنای رتق و فتق آسمان ها و زمین در تفسیر آیه ی: «اولم یر الذین کفروا ان السماوات و الارض کانتا رتقا ففتقناهما و جعلنا من الماء کل شی ءٍ حیً افلا یومنون» (انبیا، 30)
علامه ذیل آیه ی 30 سوره ی انبیا «اولم یر الذین کفروا ان السماوات و الارض کانتا رتقا ففتقناهما و جعلنا من الماء کل شی ءٍ حیً افلا یومنون»، در توضیح معنای «رتق و فتق آسمان ها و زمین » از یافته های علوم و مشاهدات تجربی برای بیان معنای مورد نظر خود، کمک می گیرد و علاوه بر آن، برای تقویت نظرشان از علم جدید تایید گرفته و می فرماید: علم امروز مرکب بودن هر یک از اجرام عالم محسوس از عناصری متعدد ومشترک را که عمری معین و محدود دارند – البته یکی کمتر و دیگری بیشتر- روشن کرده است و بر این اساس مفاد و مراد از آیه را چنین توضیح می دهند:
خداوند نظر مشرکان را که میان خلقت و تدبیر جدایی انداخته، را به خدا و تدبیر را به آلهه نسبت می دادند، به موجوداتی مانند آسمان وزمین معطوف می کند که ابتدا یکپارچه بوده و بعد، از یکدیگر جدایشان کرده است و جدایی خلقت و تدبیر میان آن ها تصوری ندارد و این فرآیندی است که ما به طور دائم در مرکبات زمینی و آسمانی مشاهده می کنیم و می بینیم که انواع نباتات از زمین و حیوانات از حیواناتی دیگر و انسان ها از انسان های دیگر، جدامی شوند و بعد از جداشدن صورتی دیگر به خود می گیرند و هر یک آثاری غیر از آثار زمان اتصال، از خود بروز می دهند، آثاری که در زمان اتصال هیچ خبری از آن ها نبود.
پس این آثاری که در زمان جدایی فعلیت پیدا می کند، در زمان اتصال نیز به طور بالقوه در نهاد آن ها وجود داشته و به ودیعت سپرده شده بود که در این آیه ی شریفه، منظور از رتق و اتصال همان حالت بالقوه ومنظور از فتق و جدایی همان آثاری است که فعلیت می یابد و آسمان ها و زمین و اجرامی که دارند، حالشان غیر از حال همان افراد از مرکبات زمینی و آسمانی نیست که مشاهده می کنیم. زیرا آن ها نیز از ماده ی تکون یافته وتمامی احکام ماده در آن ها جریان دارد. (البته معنای دیگری را نیز برای رتق و فتق آسمان ها و زمین بیان کرده اند که به علت محل شاهد نبودن، توضیح داده نمی شود)
4. استفاده از کشفیات علمی درباره ی آب برای بیان مراد از آیه: «اولم یر الذین کفروا ان السماوات والارض کانتا رتقا ففتقناهما وجعلنا من الماء کل شی ءٍ حیً افلا یومنون» (انبیا، 30)
به نظر علامه آیه 30 سوره ی انبیا «اولم یر الذین کفروا ان السماوات والارض کانتا رتقا ففتقناهما وجعلنا من الماء کل شی ءٍ حیً افلا یومنون» دلالت می کند که آب دخالت اتم در هستی موجودات زنده دارد و ارتباط اصل حیات و زندگی با آن، مساله ایی است که در مباحث علمی به خوبی روشن شده و به اثبات رسیده است.
5. استفاده از کشفیات علوم در تفسیر «فلک «به مدار هر یک از شب، روز، ماه و آفتاب و اوضاع و احوال و آثار آن ها، ذیل آیه ی «و هو الذی خلق اللیل و النهار و الشمس و القمر کل فی فلک یسبحون» (انبیاء،33)
علامه در تفسیر آیه ی 33 سوره ی انبیا «و هو الذی خلق اللیل و النهار و الشمس و القمر کل فی فلک یسبحون» با بهره گیری از یافته های علوم تجربی می فرماید:
1.آیه در ثبوت فلک برای شب، روز، ماه و آفتاب ظهور دارد؛
2. شب ملازم سایه ی مخروطی شکل وجه زمین و روز سمت مقابل آفتاب است؛
3. مقصود از «فلک» مدار هر یک از شب، روز، ماه و آفتاب و اوضاع و احوال و آثاری است که هر یک از آن ها در جو زمین ایجاد می کنند؛
4. آیه ی شریفه، فقط برای زمین اثبات شب و روز می کند و دلالتی به ثبوت شب و روز برای آفتاب، ماه، ثوابت و دیگر سیارات ندارد (چه آن ها که از خود نور دارند و چه آن ها که کسب نور می کنند).
6. استفاده از یافته های علمی برای بیان نقش فعال و موثر زمین (پس از دریافت آب) در رویاندن گیاهان و رشد دادن آ نها، ذیل آیه ی «یا ایها الناس ان کنتم فی ریب من البعث فانا خلقناکم من تراب ثم من نطفه ی ثم من علقه ثم من مضغه مخلقه و غیر مخله لنبین لکم و نقر الارحام ما نشاء الی اجل مسمیً ثم نخرجکم طفلا ثم لتبلغوا اشدکم و منکم من یتوفی و منکم من یرد الی ارذل العمر لکیلا یعلم من بعد علم شیئاً ئ وتری الارض هامده یً فاذا انزلنا علیها الماء اهتزت وربت و انبتت من کل زوجٍ بهیج»(حج،5)
علامه در تفسیر آیه 5 سوره حج «یا ایها الناس ان کنتم فی ریب من البعث فانا خلقناکم من تراب ثم من نطفه ی ثم من علقه ثم من مضغه مخلقه و غیر مخله لنبین لکم و نقر الارحام ما نشاء الی اجل مسمیً ثم نخرجکم طفلا ثم لتبلغوا اشدکم و منکم من یتوفی و منکم من یرد الی ارذل العمر لکیلا یعلم من بعد علم شیئاً ئ وتری الارض هامده یً فاذا انزلنا علیها الماء اهتزت وربت و انبتت من کل زوجٍ بهیج» بعد از بیان دلالت آیه بر نقش فعال و موثر زمین (پس از دریافت آب) در رویاندن گیاهان و رشد دادن آنها، همانند رحم که در رویاندن فرزند از خاک و باروری آن به صورت نطفه، سپس علقه و آن گاه مضغه برای آمادگی پذیرش روح الهی نقش آفرینی می کند، می فرماید: ممکن است منظور از «زوج» معنای مقابل فرد باشد، برای این که آیات دیگر قرآن نیز به ثبوت زوجیت و ازدواج و حیات و زندگی برای گیاهان دلالت می کنند. و این مسئله ایی است که علوم تجربی امروز نیز با آن موافق است.
7. استفاده از یافته های علوم برای بیان مراد از «منطق الطیر» در تفسیر آیه: «وورث سلیمان داود وقال یاایها الناس علمنا منطق الطیر و اوتینا من کل شیء ان هذا لهو الفضل المبین». (نمل، 16) علامه در بیان مفاد و مقصود از «منطق الطیر» در آیه ی 16 سوره ی نمل « وورث سلیمان داود و قال یاایها الناس علمنا منطق الطیر و اوتینا من کل شیء ان هذا لهو الفضل المبین» از یافته های علوم و مشاهدات تجربی کمک گرفته و می فرماید: معنی و مفهوم از منطق طیر، هر طریقی است که پرندگان به آن طریق، مقاصد خود را با هم مبادله می کنند و مشاهدات تجربی از احوال حیوانات نشان می دهد که هر صنفی از اصناف حیوانات و یا لااقل هر نوعی، صوت هایی ساده و بدون ترکیب دارند که به هنگام مواجهه با همدیگر و یا وقتی در کنار هم قرار می گیرند، به کار می برند و نوع صداهایشان در حالت های مختلف نظیر هیجان غریزه ی جنسی، منازعه و غلبه بر یکدیگر، ترس، التماس و استغاثه به دیگران و... متفاوت است.
در ادامه می فرماید: اما مقصود و مراد از «منطق طیر» در آیه ی شریفه، معنای وسیع و دقیق تر از معنای ظاهری مذکور است و دلیل لین امر سیاق آیه و یافته های علوم تجربی است:
7-1. سیاق آیه گواهی می دهد بر این که سخن سلیمان (ع) از نعمتی است که مخصوص به وی بوده و در توان توده ی مردم نیست و دسترسی ایشان به آن نعمت، در سایه ی تفضیل و عنایت خاص الهی بوده است؛
7-2. معنای ظاهری مذکور برای منطق طیر، اختصاص به سلیمان نداشته و هر کسی می تواند در زندگی حیوانات دقت نموده و زبان آن ها، اعم از صدای خشم و رضا و علامت گرسنگی و تشنگی و امثال آن را بفهمد؛
7-3. آن چه در آیات بعدی از سلیمان و هدهد نقل شده، شامل معارف بلندی (11) است که در وسع صداهای هدهد نیست و صداهای این حیوان در احوال مختلف، انگشت شمار بوده و ترکیب آن ها نمی تواند دلالت به معارف یاد شده بکند؛
7-4. هر یک از مطالب عمیق و معارف دقیقی که به هدهد نسبت داده شده است، دارای اصول ریشه دار علمی بوده و دسترسی به آن ها نیازمند هزاران هزار معلومات دیگر است و هرگز چند صدای ساده ی هدهد نمی تواند آن معانی را برساند؛
7-5. حواس انسان برای فهم زبان و دریافت صداهای حیوانات محدودیت های زیادی دارد، چنان که علمای طبیعی امروز کشف کرده اند که اصولاً ساختمان گوش انسان، فقط صداهایی مخصوص و ناشی از ارتعاشات مادی خاص را می شنود، ارتعاشی که در ثانیه ی، کمتر از شانزده هزار و بیشتر از سی و دو هزار نباشد و حس سامعه و دستگاه شنوایی انسان از شنیدن خارج از این محدوده، عاجز است؛
7-6. امروزه، دانشمندان حیوان شناس، عجایبی از فهم دقیق و درک لطیف در بعضی از حیوانات را مانند اسب، سگ، میمون، خرس و زنبور و مورچه و غیر آن کشف کرده اند که نظیر آن ها در اکثر افراد آدمی مشاهده نشده است (همان، 351/15)؛
8. بهره گیری از تجربیات حسی و یافته های علوم و برهان فلسفی در تفسیر آیه ی 117 سوره ی بقره:
علامه در بیان مراد از جمله «بدیع السماوات والارض» در آیه ی 117 از سوره ی از بقره از تجربیات حسی و یافته های علوم و برهان کمک گرفته و می فرماید خدای سبحان مبتدع و بدیع السماوت و الارض است. همه ی اشیاء و آسمان ها و زمین را بدون الگو و مصالح قبلی آفریده است و تدریجی نبودن فعل خدا، مستلزم آن است که موجودات تدریجی و هم یک وجه غیر تدریجی داشته و با آن وجه از حق تعالی صادر شوند.
افتراق هر یک از موجودات عالم به شهادت تجربه ی حسی ثابت شده است، هر چند در کلیات و حتی در خصوصیات متحد باشند و حس آدمی جدایی مذکور را در نظر اولیه درک نکند، زیرا امکان مشاهده ی آن با چشم مسلح به دوربین های قوی وجود دارد.
«... ان فعله تعالی غیر تدریجی و یستدرج من هنا، ان کل موجود تدریجی فله وجه غیر تدریجی، به یصدر عنه تعالی کما قال تعالی: «انما امره اذا اراد شیئاً ان یقول له کن فیکون».
(یس، 82) و قال تعالی: «و ما امرنا الا واحده کلمح بالبصر». (القمر، 50) و تفصیل القول فی هذه الحقیقه القرآنیه... در التجارب علی افتراق کل موجودین فی الشخصیات و ان کانت متحده فی الکیات حتی الموجودان اللذان لا یمیز الحس جهه الفرقه بینهما فالحس المسلح یدرک ذلک منهما و البرهان الفلسفی ایضاً یوجب ذلک... فکل موجود فهو بدیع الوجود علی غیر مثال سابق و لا معهود و الله سبحانه هو المبتدع بدیع السماوات و الارض» (همان، 263/1- 262)
کثرت و دوئیت (علاوه بر وجوه امتیازات خارج از ذات) در هر یک از موجودات عالم به دلالت برهان فلسفی مسلم و ثابت شده است؛ زیرا هر موجودی از نظر ذات مغایر با موجودی دیگر است. پس هر موجودی بدیع الوجود است و بدون این که نظیری داشته باشد، وجود یافته و خلق شده است و همان معنای مراد از مبتدع و بدیع السماوات و الارض بودن خدای رحمان است.

پی نوشت ها :

1- دانشجوی دکتری قرآن وعلوم جامعه ی المصطفی العالمیه ی
پست الکترونیکی: sadat135900@yahoo.com
*تاریخ دریافت مقاله: 88/91
*تاریخ پذیرش مقاله: 88/9/30
2- چنان که نویسنده کتاب «درآمدی بر تفسیر علمی» با وجود این که سعی بلیغ واهتمام وافر در بررسی تاریخ تفسیر علمی ودسته بندی آراء مفسران و دانشمندان مسلمان دارد، هیچ کدام از علمای شیعه را در ردیف مخالفان تفسیر علمی قرار نداده است.(ر.ک.به ص324)
3- غزالی صاحب کتاب احیاء العلوم و جواهر قرآن، طبرسی صاحب تفسیر مجمع البیان، فخر رازی صاحب تفسیر کبیر، زرکشی بدرالدین محمدبن عبدالله صاحب کتاب البرهان فی علوم القرآن، سیوطی جلال الدین صاحب کتاب اتقان فی علوم القرآن و الاکلیل فی استنباط التنزیل، مجلسی محمد باقر صاحب کتاب بحار الانوار، صدرالمتالهین محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی صاحب کتاب الاسفار الاربعه و شواهد الربوبیه، کواکبی سید عبدالرحمن صاحب کتاب طبایع الاستبداد و مصارع الاستعباد، سر سید احمد خان هندی وسید امیر علی از نویسندگانهندوستان، طنطاوی جوهری صاحب کتاب الجواهر فی تفسیر القرآن، رافعی مصطفی صادق از ادبیان مصر وصاحب کتاب الاعجاز القرآن و البلاغظه النبویه، سبزواری ملاهادی از حکمای قرن سینزدهم و صاحب کتاب شرح المنظومه و...
4- ابواسحاق شاطبی فقیه مالکی مذهب اندلسی و صاحب کتاب الموافقات، شیخ محمود شلتوت از علمای الازهر مصر، محمد حسین الذهبی از اساتید الازهر مصر و صاحب التفسیر المفسرون، محمد عبد العظیم الزرقانی صاحب مناهل العرفان فی علوم القرآن، امین خولی، محمد عزه دروزه و ...
5- گفته اند در اوایل قرن نوزدهم میلادی اگوست کنت فرانسوی که پدر جامعه شناسیلقب یافته است، یک مکتب تجربی افراطی را به نام «پوزیتویسم» (=اثباتی، تحصیلی، تحقیقی) بنیاد نهاد که اساس آن را اکتفا به داده های بی واسطه حواس تشکیل وی داد. کنت حتی مفاهیم انتزاعی علوم را که از مشاهدهی مستقیم به دست نمی آید، متافیزیکی و غیر علمی شمردو کار به جایی رسید که اصولاً قضایای متافیزیکی، الفاظی پوچ وبی معنا به حساب آمد. وی برای فکر بشر سه مرحله قائل شد: 1. مرحله ی الهی ودینی2. مرحله ی فلسفی 3.مرحله ی علمی. واین همان مرحلهی اثباتی و تحقیقی است. ویتگنشتاین، کارناب و راسل نیز از دیگر طرفداران این مکتب به شمار آمده اند.(ر.ک: آموزش فلسفه، 50-49)
6- شایان ذکر است که ابو حجر این تعریف را از امین الخولی نقل و ذهبی را تابع وی معرفی کرده است. (ر.ک:التفسیر العلمی للقرآن فی المیزان، 65)؛ اما ذهبی بدون هیچ اشاره ای به امین الخولی اینتعریف رادر کتاب خود آورده است.
7- هذا هو الطریق المستقیم و الصراط السوی الذی سلکه معلموا القرآن و هداته صلوات الله علیهم.و سنضع ما تیسر لنا بعون الله سبحانه من الکلام علی هذهالطریق فی البحث عن الآیات الشریفه فی ضمن بیانات، قد اجتنبنا فیها عن ان نرکن الی حجه نظریه فلسفیه او الی فرضیه علمیه،او الی مکاشفه عرفانیه. و احترزنا فیها عن ان نضع الانکته ادیبه یحتاج الیها فهمالاسلوب العربی او مقدمه بدیهیه او عملیه لا یختلف فیها الافهام .. و قد افاد هذه الطریقه من البحث ارتفاع التاویل بمعنی الحملعلی المعنی المخالف للظاهر من بین الآیات و اما التاویل بالمعنی الذی یثبته القرآن فی مواضع من الآیات، فستری انه لیس من قبیل المعانی. «المیزان فی تفسیر القرآن، 13/1»
8- در ادامه ی مقاله مستندات استفاده علامه از یافته های علمی برای تفسیر آیات خواهد آمد.
9- و قد نشا فی هذه الاعصار مسلک جدید فی التفسیر و ذلک ان قوما من منتحلی الاسلام فی اثر توغلهم فی العلوم الطبیعیه و ما یشابهها المبتنیه علی الحس و التجربه والاجتماعیه المبتنیه علی تجربه الاحصاء، مالوا الی مذهب الحسیین فی فلاسفه الاروبه سابقا، او الی مذهب اصاله العمل (لا قیمه للا دراکات الا ترتب العمل علیها بمقدار یعنیه الحاجه الحیویه بحکم الجبر). فذکروا: ان المعارف الدینیه لا یمکن ان تخالف الطریق الذی تصدقه العلوم و هو ان: (لا اصاله فی الوجود الا للماده و خواصها للمحسوسه)فما کان الدین یخبر عن وجوده مما یکذب العلوم ظاهر کالعرش و الکرسی واللوح و القلم یحب ان یوول تاویلا. و ما یخبر عن وجوده مما لا تتعرض العلوم لذلک کحقائق المعاد یجب ان یوجه بالقوانین المادیه. وما یتکی علیه التشریعمن الوحی والملک والشیطان و النبوه الرساله و الامامه و غیر ذلک انما هی امورروحیه و الروح مادیه و نوع من الخواص المادیه ... هذه جمل من ذکروه او یستلزمه ما ذکروه، من اتباع طریق الحس والتجربه، فساقهم ذلک الی هذا الطریق من التفسیر» «المیزان فی تفسیر القرآن ، 8/1»
10- ...واستشکل امر هذا التمثل بامور مذکوره فی التفسیر الکبیر و غیره. احدها: ان جبرئیل شخص عظیم الجثه جسما نطقت به الخبار فمتی صار فی مقدار جثه الانسان فان تساقطت اجزاوه الزائد علی مقدار جثه الانسان لزم ان لا یبقی جبرییل وان لم تتساقط لزم تداخلها و هو محال. الثانی: انه لو جاز التمثیل ارتفع الوثوق وامتنع القطع بان هذا الشخص الذی یری الان هوزید الذی رئی بالامس لاحتمال التمثل. الثالث:انه لو جاز التمثل بصوره غیره کالبعوض و الحشرات و غیرها ومعلوم ان کل مذهب یجر الی ذلک فهو باطل. الرابع: انه لو جاز ذلک ارتفع الوثوق بالخبر المتواتر کخبر مقاتله النبی ص یوم بدر لجواز ان یکون المقاتل هو التمثل به ...
11- از قبیل وحدانیت، قدرتف علم، ربوبیت و عرش عظیم خداوندی و نیز شیطان و جلوه گری هایش در اعمال زشت و همچنین مطالبی از معارف بشری مانند پادشاه سبا و تخت او زن بودنشان، سجده ی قومش به آفتاب و مطالب دیگری که سلیمان (ع) به هدهد فرموده است: «لان ما حکاه الله تعالی فی الآیات التالیه من محاوره سلیمان و الهدهد یتضمن معارف عالیه متنوعه لا یسع لما نجده عن الهدهد من الاصوات المعدود ان تدل علیها بتمیز لبعضها من بعض... و هذه کما لا یخفی علی الباحث فی امر المعانی المتعمق فیها معارف جمه لها اصول عریقه یتوقف الوقوف علیها علی الوف و الوف من المعلومات و انی تفی علی افاده تفصلها اصوات ساذجه معدوده» «المیزان فی تفسیر القرآن، 351/15»

منبع: علوم و معارف قرآن کریم شماره 4
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان