پیش از آن که به بیان ویژگی ها و چگونگی نظام اخلاقی اسلام بپردازیم لازم است، هر چند به طور گذرا، به برخی از شرایط که یک نظریه اخلاقی معقول باید واجد آنها باشد اشاره ای داشته باشیم. البته پیشتر، چه در کتاب فلسفه اخلاق و چه در همین کتاب، به طور تفصیلی با هر یک از مسائلی که ذیلاً ذکر خواهد شد، آشنا شدیم. پس، در حقیقت، در اینجا به عنوان نتیجه مباحث پیش گفته از آنها استفاده می کنیم.
1. انتزاعی دانستن مفاهیم اخلاقی
دو جزء اساسی و بنیادی در هر قضیه ای، از جمله قضایای اخلاقی، که هیچ کس در جزئیت آنها تردید ندارد، عبارتند از: «موضوع» و «محمول». موضوع قضیه اخلاقی، افعال اختیاری انسان است، ولی نه به طور کلی؛ بلکه از آن جهت که تحت یکی از عناوین انتزاعی خاص واقع می شود. و به عبارت دقیق تر، موضوع قضیه اخلاقی عبارت است از آن دسته از عناوین انتزاعی که بر افعال اختیاری انسان صدق می کند؛ مثل عدالت ورزی، ستم گری، راست گویی و دروغ گویی. بنابراین، فعل اختیاری از آن جهت که دارای یک ماهیت خاصی است، موضوع قضیه اخلاقی قرار نمی گیرد؛ بلکه حتماً باید معنون به یک عنوان انتزاعی شود. به تعبیر دیگر، عدالت، یک ماهیت خارجی و واقعیت عینی و ماهوی نیست؛ بلکه عنوانی است که مثلاً از «موضعگیری صحیح»، «بجا انجام دادن کار و رعایت کردن حقوق دیگران» انتزاع می شود. چنانکه ظلم، تقوا، فجور، فسق، حق و باطل نیز هیچ کدام از واقعیت های عینی و ماهوی نیستند؛ بلکه، ذهن ما با ملاحظه خاصی که روی مفاهیم اولیه دارد، این مفاهیم را انتزاع می کند. و الا مفاهیم عینی و ماهوی که مستقیماً از اعیان خارجی در ذهن ما منعکس می شوند نظیر سخن گفتن، راه رفتن، غذا خوردن، سیلی زدن و امثال آن هرگز موضوع احکام اخلاقی قرار نمی گیرند، این دسته مفاهیم، تنها و تنها در صورتی که مصادیق یکی از عناوین انتزاعی پیش گفته و امثال آن قرار گیرند و صرفاً به این لحاظ، جایگزین موضوع قضایای اخلاقی و مشمول حکم آنها قرار می گیرند. (1)
همچنین مفاهیمی که در ناحیه محمول قضایای اخلاقی واقع می شوند، از قبیل مفهوم باید، نباید، خوب، بد و امثال آن، در واقع از ضرورت بالقیاس حکایت می کنند. (2) این دسته از مفاهیم نیز جزء ماهوی ندارند و از واقعیت هایی نیستند که مستقیماً و صرفاً از راه ادراکات حسی ما حاصل شوند؛ بلکه از نوع مفاهیم فلسفی و معقولات ثانیه هستند. یعنی ذهن ما با تلاش خود، روی عناوین اولیه از تأثیر مثبت یا منفی ای که موضوع قضیه در وصول به اهداف اخلاقی دارد آنها را انتزاع می کند.
2. اخباری دانستن حقیقت جمله های اخلاقی
یکی از مهم ترین مباحث، بلکه مهم ترین بحث، در فلسفه اخلاق، مسأله انشائی یا اخباری دانستن حقیقت جملات اخلاقی، و به تعبیر دیگر، واقع گرایی یا غیر واقع گرایی در اخلاق، است. ما پیشتر در کتاب فلسفه اخلاق به تفصیل در این موضوع بحث کردیم و نظرات مختلف فیلسوفان اخلاق را مورد نقد و بررسی قرار دادیم. (3) در آنجا با توجه به تحلیل های دقیقی که در باب مفاهیم اخلاقی از جمله مفهوم «باید و نباید» و مفهوم «خوب و بد» انجام دادیم، به این نظر رسیدیم که هر چند قضایا و احکام اخلاقی را در بسیاری از موارد می توان به گونه انشائی و در قالب «باید» و «نباید» و «امر» و «نهی» بیان کرد؛ اما احکام اخلاقی، حقیقتاً از سنخ جملات خبری بوده و خبر از یک واقعیت نفس الامری می دهند.
به تعبیر دیگر، حقیقت احکام و جملات اخلاقی، از نظر حکایت گری و کاشفیت از واقع، هیچ تفاوتی با احکام و جملات تجربی و ریاضی ندارد و همان گونه که قضایای علوم تجربی را حاکی از واقعیات خارجی می دانیم، قضایای اخلاقی نیز کاشف از واقعیتی نفس الامری هستند، تنها تفاوت آنها در قیود خاصی است که حکم اخلاقی می گیرد. در نتیجه، احکام و قضایای اخلاقی نیز قابلیت اتصاف به صدق و کذب را دارند. بنابراین، لازم است که معیاری برای صدق و کذب آنها در نظر بگیریم.
3. بدیهی اولی نبودن قضایای اخلاقی
اثبات محمول برای موضوع، در قضیه اخلاقی، همواره به وسیله یک کبرای کلی حاصل می شود و آن این که انجام دادن فعلی که منجر به نتیجه مطلوب می شود برای تحصیل نتیجه مطلوب ضرورت دارد. همان طورکه باید از فعلی که منجر به نتیجه نامطلوب می شود اجتناب کرد. بنابراین، احکام اخلاقی، خود به خود و بدون توجه به این کبرای کلی ثابت نمی شوند. و بدیهی اوّلی به حساب نمی آیند.
4. جایگاه عقل، تجربه و وحی در حکم اخلاقی
تطبیق این کبرای کلی بر مصادیق که انجام دادن فعلی که منجر به نتیجه مطلوب می شود برای تحصیل نتیجه مطلوب ضرورت دارد، گاهی ممکن است به وسیله خود عقل و با تحلیل های ذهنی و عقلی انجام گیرد، که در این صورت حکم اخلاقی هیچ نیازی به امور ماورای عقل نخواهد داشت. و مصداق کامل و بارز مستقلات عقلی در باب احکام اخلاقی، همین ها هستند. گاهی نیز تطبیق آن کبرای کلی بر مصادیق، احتیاج به تجربه خارجی دارد. یعنی عقل به کمک تجربه، آن کبرای بدیهی را بر مصادیق خاص تطبیق می کند. و گاهی نیز به این صورت است که عقل به کمک تجربه نیز نمی تواند مصداق آن کبرای کلی را تعیین کند و در این گونه موارد است که برای مصداق یابی احکام اخلاقی نیاز به وحی و هدایت های وحیانی نیز پیدا می شود.
5 ـ 1. کمال حقیقی به عنوان مصداق نتیجه مطلوب در حکم اخلاقی
مصداق نتیجه مطلوبی که در کبرای عقلی منظور شده، در واقع کمال حقیقی انسان خواهد بود که اگر آن را بشناسیم خواهیم دانست که ملازم با سعادت انسان هم هست. یعنی سعادت حقیقی انسان از کمال حقیقی اش منفک نیست. به هر حال، نتیجه باید کمال حقیقی و سعادت حقیقی انسان باشد.
6. معیار ارزش گذاری افعال اخلاقی: ارزش های مثبت، منفی و خنثی
ارزش اخلاقی تابع تأثیری است که فعل اخلاقی در تحصیل آن نتیجه مطلوب یعنی کمال و سعادت حقیقی انسان دارد. اگر تأثیر مثبت داشته باشد فعل اخلاقی دارای ارزش مثبت خواهد بود و به عبارت دیگر، فضیلت شمرده می شود. اگر نتیجه منفی داشته باشد، یعنی انسان را از کمال باز دارد دارای ارزش منفی بوده و رذیلت خوانده می شود. و اگر فرض کنیم کاری نه نتیجه مثبت داشته باشد و نه منفی، یعنی نه انسان را به کمال حقیقی و سعادت واقعی اش نزدیک کند و نه از آن دور سازد در این صورت ارزش آن صفر خواهد بود و به تعبیر دیگر، فاقد ارزش یا دارای ارزش خنثی تلقی می شود.
7. نقش اختیار و آگاهی در ارزش اخلاقی
ارزش اخلاقی در سایه انتخاب آزادانه و آگاهانه حاصل می شود و مخصوص موجوداتی است که دارای انگیزه های متزاحم باشند به گونه ای که یکی از انگیزه ها را بر دیگری، بر این اساس که در حصول کمال مطلوب مؤثر است، ترجیح دهد. بر این اساس اگر کاری از روی غفلت و بدون توجه به تأثیر آن در کمال مطلوب انجام بگیرد، ارزشی نخواهد داشت. کارهای انسان زمانی از ارزش اخلاقی برخوردار خواهند بود که انسان آگاهانه و خردمندانه به قضاوت در میان امیال متزاحم خود بنشیند و با راهنمایی ها و هدایت های عقلانی مناسب ترین راه را انتخاب کند. با بررسی های خردمندانه و همه جانبه برای او روشن خواهد شد که کدام یک از خواست های دارای مطلوبیت بیشتری برای او هستند و همان را انتخاب می کند. البته، همانطور که در بررسی مکاتب اخلاقی مشاهده شد، مکاتب مختلف درباره چگونگی معیاری که باید بر اساس آن به بررسی و قضاوت در میان امیال و خواست های متعارض نشست، با یکدیگر اختلافات زیادی دارند. و در این میان ما معتقدیم که هیچ یک از مکاتب اخلاقی مغرب زمین نتوانسته اند معیاری معقول، مقبول و فراگیر برای این قضاوت و سنجش ارائه دهند.
8. اختلاف مرتبه در ارزش های اخلاقی
ارزش های اخلاقی از نظر مرتبه مختلفند. یعنی برخی کارها انسان را خیلی سریع به هدف مطلوب می رسانند و تأثیر زیاد و شدید در وصول به هدف دارند و برخی دیگر از کارها تأثیر ضعیف و کندی در این جهت دارند. به هر حال، رابطه افعال ما با کمال مطلوب از نظر شدت و ضعف و قرب و بعد متفاوت است.
9. منشأ و راه حل اختلافات اخلاقی
تشخیص کمال مطلوب و همچنین تشخیص راه وصول به کمال مطلوب ممکن است به نظر اشخاص، تفاوت کند. و این اختلاف در تشخیص ها موجب اختلاف نظر درباره افعال اخلاقی می شود. به تعبیر دیگر، با پذیرش همه سخنان پیش گفته، باز هم دو جور اختلاف در نظریات اخلاقی منطقی به نظر می رسد: یکی اختلاف در تشخیص کمال مطلوب و دیگری اختلاف در تشخیص راه وصول به کمال مطلوب؛ یعنی با این که دو نفر در شناخت هدف اخلاق و کمال مطلوب مساوی هستند، ممکن است در شناختن راهی که انسان را به همان کمال می رساند اختلاف نظر داشته باشند. به تعبیر دیگر، اختلافات اخلاقی، لزوماً نشانه نسبی بودن اخلاق و ارزش های اخلاقی نیست. بلکه منشأ این اختلافات در حقیقت یا عدم شناخت درست کمال مطلوب و نقص در جهان بینی است و یا عدم درک درست رابطه میان افعال اختیاری آدمی با کمال مطلوب او است.
بر این اساس، اگر بخواهیم اختلافات اخلاقی جوامع انسانی برداشته شود و همه افراد و جوامع درکی مشترک از خوبی و بدی کارها داشته باشند، ضمن تصحیح درک انسان ها از کمال مطلوب، باید به دامان شرع و پیام الهی پناه آورد. زیرا هر چند عقل انسان به تنهایی در بسیاری از مسائل توانایی کشف رابطه میان افعال اختیاری و نتایج آنها را دارد اما موارد فراوانی هم وجود دارد که عقل به تنهایی چنین توانایی و قدرتی در خود نمی یابد. در اینجا است که نیازمند راهنمایی ها و دست گیری های وحی است. و شرع مقدس با تبیینی که از روابط میان چنین کارهایی با کمال مطلوب ارائه می دهد، دست عقل را گرفته، او را در کشف آن روابط پنهان و نهفته یاری می رساند.
10. رابطه اخلاق و جهان بینی
یکی دیگر از نتایجی که از مباحث قبل به دست آوردیم، و در نکته پیشین به آن اشاره شد، این است که اخلاق مسأله ای جدا و بریده از جهان بینی نیست؛ بلکه رابطه ای دقیق و عمیق میان جهان بینی و نظریات اخلاقی وجود دارد. توضیح آن که همچنان که دیدیم اختلاف در تشخیص کمال مطلوب در نظریات اخلاقی تأثیر جدی دارد و یکی از عوامل و علل اصلی اختلافات اخلاقی به حساب می آید. و روشن است که شناختن کمال مطلوب انسان مسأله ای فلسفی است و به نوع جهان بینی افراد بستگی دارد.
پی نوشت ها :
1. فلسفه اخلاق، محمد تقی مصباح یزدی، تحقیق و نگارش احمد حسین شریفی، 37 ـ 39.
2. همان، فصل سوم و چهارم.
3. همان، فصل پنجم.
منبع: شریفی، احمد حسین، (1384)- نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، قم: مؤسسه آموزشی و پرورشی امام خمینی (رحمه الله)، مرکز انتشارات، 1384.