به گزارش خبرنگار گروه حقوقی و قضایی خبرگزاری میزان، دومین جلسه رسیدگی به اتهامات عوامل گروهک تروریستی داعش در حمله به مجلس شورای اسلامی و حرم مطهر امام راحل در شعبه 15 دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی صلواتی برگزار شد.
در این جلسه که خانواده شهدا، نمایندگان دادستان، مستشار و وکلا حضور داشتند اتهامات اولین متهم از پرونده عملیات تروریستی داعش در حرم امام راحل و مجلس شورای اسلامی رسیدگی شد.
در ابتدای این جلسه قاضی صلواتی با تذکر به حاضرین در جلسه مبنی بر رعایت نظم جلسه از خانواده یکی از شهدا درخواست کرد تا در جایگاه حاضر شده و شکایت خود را اعلام کند.
دختر شهید زارعی شهدای عملیات تروریستی 17 خرداد سال گذشته با حضور در جایگاه با قرائت متنی اظهار کرد: پدر عزیزم تو را به خاطر این لیاقتی که داشتی ستایش میکنم. این سعادت بزرگ و شهادتی که نصیب تو شد بر تو مبارک باشد. پدر عزیزم تو با شهادت خود قهرمانانه پای اعتقادات خود ایستادی و جان خود را فدای کشورت کردی. آمریکا، اسرائیل و عربستان هم بدانند که ایران مهد دلیران است و مردم ایران را هنوز نشناختهاید.
وی گفت: همه دشمنان ایران بدانند که ما در مکتب حسینی تربیت شدهایم و با جان و مال خود از دین و کشورمان حمایت میکنیم.
وی خطاب به متهمین حاضر در دادگاه گفت: سوال من این است که اصلا شما جز کشتن زنان و مردان و بچههای بیگناه چه کاری کردهاید؟ شما به چه اجازهای به کشورهای دیگر تجاوز کردهاید؟ ننگ بر شما که حرف از حقوق بشر میزنید اما چیزی از آن نمیدانید.
وی گفت: ما صبر زینبی داریم و پشتمان به صاحب این مملکت یعنی صاحبالزمان و رهبر انقلاب سیدعلی خامنهای گرم است.اشد مجازات پاسخی به اقدامات این ملعونین است آنهایی که فریب خوردند و خاک کشور خود را فروختند. ای داعشیان و ای دستنشاندههای رژیم صهیونیستی از عدل الهی بترسید که گریبان شما را خواهد گرفت.
وی در ادامه با نشان دادن تصویر پدر خود به قاضی و حاضرین در جلسه گفت: آقای قاضی پدر من به ناحق کشته شد او در حالیکه جانباز بود و زبانش روزه بود به شهادت رسید. به خون پدرم قسم میخورم که اجازه نمیدهیم خون او و امثال او پایمال شود و برای آنها اشد مجازات که البته کم هست را خواستارم.
در ادامه قاضی صلواتی از متهم اول پرونده خواست که در جایگاه حاضر شده و به دفاع از خود بپردازد.
متهم س.م با حضور در جایگاه خود را معرفی کرده و گفت: من متأهل هستم و سابقه کیفری ندارم.
قاضی صلواتی با قرائت اتهامات این متهم گفت: که اتهامات شما دایر بر بغی به علت عضویت در داعش، قاچاق اسلحه به کشور، حمل و نگهداری اسلحه، ورود غیرمجاز به کشور، جعل و استفاده از سند مجعول و حمل اسپری گاز اشکآور است لطفاً در پاسخ به کیفرخواست و اتهامات وارده از خود دفاع کنید.
س.م در دفاعیات خود اینگونه مدعی شد که من به علت اینکه داماد خواهرم عضو داعش شده بود برای اینکه وی را از این کار منصرف کنم و به کشور برگردانم به سوریه رفتم.
وی گفت: کار من به ضرر اسلام است و توصیهام به دیگران این است که هیچکس این کار را نکند چون فقط استعمارگران هستند که از آن سود میبرند.
قاضی صلواتی از متهم پرسید که درباره نحوه پیوستنت به داعش توضیح بده.
متهم گفت: من زمانی که وارد داعش شدم تصمیم داشتم که داماد خواهرم را به کشور برگردانم.
قاضی صلواتی پرسید شما در سال 91 آیا به افغانستان رفته بودید؟
متهم گفت: بله من در سال 91 به افغانستان رفته بودم. البته آنجا مثل داعش نبود و اگر کسی میرفت میتوانست برگردد اما زمانیکه من به سوریه رفتم به من گفتند که هرکس به دولت شام ملحق شود دیگر اجازه برگشت ندارد.
وی گفت: تیم تروریستی که آن اقدام را انجام داد اصلاً به من نگفته بودند که چنین قصدی دارند اما وقتی که به ایران آمدیم گفتند که هرکس همکاری نکند خود و خانوادهاش را از بین میبریم. که من با خود گفتم مدتی را با آنها میمانم اما سر فرصت فرار میکنم.
وی در خصوص رفتنش به افغانستان گفت: من بخاطر اختلافات خانوادگی که داشتم در سال 91 به افغانستان رفتم که خروجم به صورت غیرقانونی بود در آنجا 25 روز ماندم و قصد داشتم به یکی از دوستانم که در تولید پشم شیشه بود سر بزنم البته به جز دیدار با دوستم قصد داشتم در مورد برخی گروه های انجا هم تحقیق کنم و تفکرات آنها را بشناسم.
قاضی صلواتی: آیا در آنجا آموزش نظامی دیدید؟
متهم: خیر
قاضی صلواتی: آیا تحت تعقیب نیروهای ایرانی بودید؟
متهم: خیر
قاضی صلواتی: اما حکم جلب شما در آن زمان از سوی دادسرای کرمانشاه صادر شده بود.
متهم: من زمانی که از افغانستان برگشتم به شمال کشور رفته و نگهبان یک باغ شدم در آن زمان یکی از اعضای خانوادهام به من زنگ زد و گفت که یک نفر مامور نیروی انتظامی آمده و سراغ تو را میگرفته است و گفته است که شما قاچاقچی مواد هستید.
متهم گفت: پس از این ماجرا من خودم به اداره اطلاعات زنگ زدم و گفتم که کجا بیایم و خود را معرفی کردم.
قاضی صلواتی گفت: خیر اینگونه نیست چون بر اساس گزارشات شما میدانستید که تحت تعقیب هستید ولی ریشسفیدان را واسطه کردید و با این کار خود را معرفی کردید.
قاضی صلواتی پرسید: شما پس از سال 91 که تعهد دادید دیگر وارد این جریانات نشوید اما در سال 94 دوباره به سوریه رفتید.
متهم گفت: من برای ماندن به سوریه نرفتم. بلکه قصد داشتم داماد خواهرم را برگردانم.
وی گفت: در ابتدا به ترکیه رفتم و پس از سه روز ماندن در ترکیه به سوریه رفتم در آنجا مرا تحویل نمیگرفتند اما وقتی که گفتم دنبال فلانی میگردم مرا پیش او بردند و گفتند که فلانی در آنجاست. و اینطوری بود که من در سوریه ماندگار شدم.
قاضی صلواتی گفت: شما 25 روز در موصل چه میکردید؟
متهم گفت: در آنجا که بودیم به ما گفتند که باید شما را جای دیگری ببریم من مدتی در یک آسایشگاه بودم و بهصورت موقت آنجا اسکان داده شده بودم.
قاضی صلواتی: در این ایام آیا آموزش نظامی هم دیده بودی؟
متهم: بله من در حویجه آموزش نظامی دیدهام البته قبل از آن حدود 20 روز آموزش تئوری را فرا گرفتیم و پس از آن ما را به آموزش نظامی بردند. پس از آموزش دیدن ما مسلح شدیم.
س. م ادامه داد: من در مدتی که در آنجا بودم ماهی 50 دلار حقوق میگرفتم.
قاضی صلواتی از متهم پرسید: شما دو بار در زمانی که در ایران بودهاید جلیقه انتحاری به خود بستهاید این را قبول دارید؟
متهم گفت: من فقط یک عدد کلاش و دو خشاب داشتم و جلیقه مال من نبود.
قاضی صلواتی از متهم پرسید: شما در اعترافات خود گفتهاید که شما در زمانی که در آنجا بودهاید به دوست خود گفتهاید که قصد دارید در ایران عملیات کنید و آن فرد شما را به ق. معرفی کرده است و شما با او بیعت کردهاید.
متهم: نه، من اصلاً با کسی بیعت نکردهام.
قاضی صلواتی در این زمان از نماینده دادستان خواست که عکسهای مستند شده از بیعت متهم را به خود متهم نشان دهد.
نماینده دادستان با نمایش عکس متهم نشان داد که وی با دیگر افراد داعش بیعت کرده است.
در ادامه قاضی صلواتی از متهم پرسید که شما زمانی که به ایران وارد شدید چه اقلامی به همراه داشتید؟
متهم گفت: من فقط یک کلاش و دو خشاب به همراه داشتم.
قاضی صلواتی گفت: اسلحه، چند عدد گوشی ساده و هوشمند، فشنگ، دوربین عکاسی، حافظه جانبی، لب تاب، اسپری گاز اشکآور، کمربند انتحاری، بیش از 900 دلار پول، بیش از ده میلیون پول و حدود 10 هزار دینار عراقی و البته سیمکارت و شناسنامه جعلی به همراه داشتهاید.
متهم گفت: آن موبایل،لبتاب، کمربند انتحاری و دیگر وسایل مال من نیست و مال دیگران است که وقتی به تهران رفتند در یک کوله جا گذاشته بودند.
قاضی صلواتی: در زمان ورود به ایران چند نفر بودید؟
متهم: من به علاوه سه نفر دیگر به ایران وارد شدیم و کلاً 4 نفر بودیم.
قاضی صلواتی: شما میگویید که قصد داشتید از گروهک داعش فرار کنید پس چرا برای عملیات به ایران آمدید؟
س.م گفت: آقای قاضی هیچ راهی برای برگشت نیست. حتی نمیتوانیم در این خصوص با والدین و خانواده خود هم صحبت کنیم. وگرنه کشته میشویم و هرکس بگوید که میخواهم برگردم میگویند که وی جاسوس ایران است.
در اینجا مستشار دادگاه از متهم پرسید: شما که اینها را میگویید پس چرا به داعش پیوستی؟
متهم: نمیدانستم.
قاضی صلواتی خطاب به متهم گفت: شما در اظهارات خود صداقت ندارید لطفاً در دفاعیات خود صادق باشید.
وی مجدداً به متهم گفت: شما به دوست خود در آنجا اعلام کردید که برای عملیات آماده هستید و او شما را به ق. معرفی کرد و شما 4 نفر با قصد ترور به ایران آمدید. اینها بخشهایی از اظهارات خود شما است.
قاضی صلواتی از متهم پرسید: شما بین آن سه تروریست چه کاره بودی؟
متهم: من هیچ سمت و نقشی نداشتهام البته آنها با هم دوست بودند و یکدیگر را میشناختند.
قاضی صلواتی گفت: از زمان ورودت به کشور توضیح بده.
متهم: ما زمانی که از مرز وارد کشور شدیم یک روز تا عصر را در یک غار ماندیم. در آن زمان دو نفر بلدچی که عراقی بودند ما را به سمت شهر آوردند و ما در یک کوه مستقر شدیم. در آنجا ق. اسلحهها را از ما گرفت و در جایی مخفی کرد. ما شب را در آنجا ماندیم و فردا دوباره به راه افتادیم.
قاضی صلواتی از متهم پرسید: شما اگر امیر گروه نبودید پس چرا یک ماه در کنار آنها بودید مگر شما نمیگویید که از پیوستن به داعش ناراضی بودی پس چرا پس از مستقر شدن آنها راه خودت را از آنها جدا نکردی؟
متهم پاسخ داد: من در آن مدتی که با آنها بودم مداوم میشنیدم که ق. به دیگران میگفت که هرکس بخواهد از ما جدا شود ما خانوادهاش را خواهیم کشت و من از ترس اینکه به خانوادهام آسیب نرسد آنها را همراهی میکردم.
قاضی صلواتی گفت: البته این ماندن در کنار آنها به جز تهدید آنها یک دلیل دیگر داشت و آن هم بیعت شما با آنها بود که باعث شد از آنها جدا نشوی.
متهم گفت: این افراد تا روز آخر هیچ حرفی از عملیات نزدند. حتی آنها گفته بودند که ما اجازه نداریم حتی یک گلوله را در تهران شلیک کنیم. به نظر من اینها بعداً برنامهشان اینگونه عوض شد.
قاضی صلواتی خطاب به متهم گفت: شاید این افراد اجازه شلیک نداشتند اما اجازه داشتهاند که کمربند انتحاری خود را منفجر کنند و مردم را به کشتن بدهند.
قاضی صلواتی از متهم خواست که درباره حضورشان در کوهها توضیح دهد.
متهم توضیح داد: چون آن زمان، ایام فصل بهار بود رفت و آمد مردم به دشت و کوه زیاد بود و ما به دستور ق. حدود دو ماه در یک خانه مستقر شدیم تا کمی شرایط بهتر شود و بتوانیم از کوهها عبور کنیم.
متهم ادامه داد: پس از اینکه توانستیم در شهر مستقر شویم پس از مدتی ق. به من گفت باید به شهر دیگری برویم و ما یک هفته در آنجا ماندیم و دوباره به شهر اول بازگشتیم.
قاضی صلواتی پرسید: برای چه کاری به آن شهر رفته بودید؟
متهم گفت: نمیدانم که ق. در آنجا چه کاری داشت او خیلی کمحرف بود و من هروقت از او سوالی میکردم او میگفت هرچه کمتر بدانی برای تو بهتر است. پس از مدتی آنها یک پراید گرفتند.
قاضی صلواتی پرسید: پراید مگر مال تو نبوده است؟
متهم: خیر، مال من نبوده است.
قاضی صلواتی: اما سند خودرو به نام شما است. همان نامی که در شناسنامه جعلی بود. آن پراید الان توقیف است.
در ادامه نماینده دادستان در جایگاه حاضر شده و گفت: که متهم مدعی است که قصد پیدا کردن داماد خود را داشته است اما تحقیقات خلاف این موضوع را ثابت میکند.
نماینده دادستان توضیح داد: در تحقیقات مشخص شده است که این فرد به همراه اعضای خانوادهاش دارای گرایشات انحرافی شدید بودهاند و پس از تشکیل شدن داعش به تبلیغ آن پرداختهاند حتی پسر این متهم هم به خاطر همین تفکر و اقداماتش مدتی در زندان بوده است.
نماینده دادستان ادامه داد: این متهم در سال 91 به افغانستان رفته و 25 روز آنجا بوده و بصورت غیرقانونی مجددا به کشور برمیگردد در آنجا اداره اطلاعات سیستان او را تحت تعقیب قرار میدهد و نهایتاً در سال 92 با میانجیگری ریشسفیدان خود را به اداره اطلاعات آنجا معرفی میکند و در آنجا متعهد میشود که دیگر دست به چنین اقداماتی نزند. اما با این حال وی مجددا در سال 94 به سوریه میرود و در آنجا آموزشهای نظامی میبیند.
نماینده دادستان گفت: براساس اظهارات متهم وی به اهداف تیم تروریستی آگاه بوده و آنها را همراهی کرده است. متهم در اعترافات خود گفته است که ما به دستور امیر تیم اسلحههای بزرگ خود را مخفی کرده و فقط کلت را با خود به همراه بردیم و در جای دیگر گفته است که ما اسلحهها را با خود جابجا میکردیم اما اینجا میگوید که من فقط یک کلاش داشتم.
نماینده دادستان بیان کرد: این متهم در خصوص پولهای داده شده به او گفته است که آنها به من 400 دلار دادند و من آن را به دامادم دادم که به خانوادهام برساند و از دامادشان خواسته است که چند عکس از خانوادهاش برای او بیاورد.
متهم در پاسخ به اظهارات نماینده دادستان تهران گفت: من قبلاً دارای گرایشاتی بودم اما پسر من اهل این چیزها نبود.
متهم گفت: من در مدتی که با این افراد بودم از آنها خواستم که با خانوادهام ملاقات کنم ولی آنها قبول نکردند نهایتاً آنها اجازه دادند که دامادم با من ده دقیقه دیدار کند که در آنجا من به او 400 دلار و طلاهایی که از دوستانم گرفته بودم به دامادم دادم و گفتم اینها را به خانوادهام برسان.چون از آنها زمانی که درخواست پول کرده بودند با اینکه پول داشتند اما به جایش به من طلا دادند.
قاضی صلواتی: از زمان ورود تا مرحله عملیات چند روز در ایران بودید؟
متهم: 1 ماه و نیم.
قاضی صلواتی: پس چرا فرار نکردی چرا زنگ نزدی؟ چرا جدانشدی؟
متهم: اصلاًاجازه نمیدادند تا جلوی درب بروم. اصلاً تلفن هم نداشتیم. در یک روز یک گوشی گیر آوردم و زنگ زدم به دامادم که میخواهم برگردم خانه. من از طریق اخبار فهمیدم 4 نفر و 1 زن عملیات تروریستی انجام دادهاند.
قاضی صلواتی: پس چرا وقتی به تهران عازم شدند و تنها ماندی نرفتی به سپاه و یا جای دیگری و آنها را لو بدهی؟
متهم: میتوانستم لو بدهم.
قاضی صلواتی: چرا ندادی؟
متهم: منتظر فرصت بودم که از آنها فاصله بگیرم تا بتوانم کاری کنم.
قاضی صلواتی: شما به شدت مورد اعتماد گروه بودهاید؟
متهم: به من گفتند که میخواهیم برگردیم عراق و نگفتند که به تهران میرویم. من اگر 1 روز از آنها جدا میشدم آنها خانوادهام را اذیت میکردند.
وی درباره نحوه خروج از خانه امن تیمی پس از عملیات گفت: وقتی میخواستیم از خانه خارج شویم دیدم یک ساک از وسایل تیم در آنجا مانده است گفتم چون یک ساک بیشتر نبود بزار با خود ببرم.
قاضی صلواتی پرسید: چرا بردی؟
متهم پاسخ داد: میخواستم ببرم تا آنها را از بین ببرم.
قاضی صلواتی: شما در زمان خارج شدن از خانه کمربند به خود بسته بودی. شما در داخل ایران و زمان ورود به کشور هم جلیقه را بسته بودی.
متهم: امیر تیم اصرار کرد که باید ببندی. اگر نمیبستم میگفتند میخواهی فرار کنی.
قاضی صلواتی: خیر شما چون عضو داعش بودهاید جلیقه را بستی. انگیزهات چه بود؟
س.م گفت: هرکس میخواهد بیرون برود باید ببندد. حتی برای نان گرفتن باید میّبستیم.
قاضی صلواتی :در زمان فرار از خانه که دیگر امیر نبود چرا بستی؟
متهم: من نبسته بودم. در داخل پلاستیک همراهم بود. اول میخواستم در آب بیندازم بعد خواستم در چاله بیندازم .
قاضی صلواتی: جواب این بچهها و خانواده شهدا را چه میدهی؟ چه گناهی داشتند؟
متهم: من هم مثل شما ناراحتم.
قاضی صلواتی: از روزی که حرکت کردند به سمت تهران تا لحظهای که عملیات کردند چقدر طول کشید؟
متهم: 51 روز
قاضی صلواتی: چرا لو ندادی آنها را؟
متهم: من اصلاً نمیدانستم میخواهند این کار را کنند فکر میکردم میروند عراق.
قاضی صلواتی: چرا به اطلاعات خبر ندادی؟ چرا اعلام آمادگی برای عملیات در ایران کردی؟
در ادامه رسیدگی وکیل متهم در راستای دفاع از متهم گفت: ریاست محترم دادگاه و خانواده محترم شهدا سلام علیکم.از نماینده دادستان از همه شما درخواست اجازه دارم یک نکته عرض کنم. در حقیقت این مسئله که قابل دفاع نیست. اما من در دادسرا همراه متهم بودم و آنجا متهم خیلی راحت حرف میزد و البته اینجا همه حرفها را کامل نمیزند.
وکیل متهم گفت: در مسئله و اتفاقی که صورت گرفته است نباید نقش شیطان را نادیده گرفت چون کار او فریب دادن است اما طبیعتاً در کاری که اتفاق افتاده میل و رغبت متهم وجود داشته است. من در دادسرا همراه متهم بوده و در جریان اعترافات او هستم.
وی گفت: آقای قاضی و خانواده شهدا من از شما یک درخواست دارم که اگر موکل من از گروهک داعش اعلام برائت کند و ازآنها اعلام انزجار کند و از کاری که کرده توبه کند من برای او درخواست تخفیف کنم.
وی گفت: این جلسه و این حاشیه رفتنهای متهم و وقت دیگران را گرفتن فایدهای ندارد بلکه بهترین کار اظهار ندامت است موکل من باید هم از خدا و هم از مردم عذرخواهی کند و اگر او از گروهک تروریستی داعش اظهار انزجار کند من برای او درخواست تخفیف مجازات را دارم.
قاضی صلواتی در ادامه پس از قرائت مجدد اتهامات به س.م گفت: برای آخرین بار اگر از خود دفاعی داری بیان کن.
متهم گفت: من بارها پیش خدا توبه کرهام و از این کار خود پشیمانم چون از این کارها فقط دشمن سود میّبرد و به ضرر اسلام تمام میشود من بارها به دوستان خود و دیگران گفتهام که کارهای ما اشتباه بوده است.
قاضی صلواتی به متهم گفت: برگرد و به خانواده شهدا نگاه کن و به آنها جواب بده که چه کردهای؟
متهم گفت: من از کار خود پشیمانم چون من چیزهایی که از داعش دیدهام هیچکس از شما ندیده است حتی من 30 مورد مشکل از آنها دیدم و آنها را یادداشت کردم یعنی من هم با آنها و عقایدشان مشکل دارم. خیلی از علمای اسلام از آنها اعلام برائت کردهاند. کاری که داعش با مردم میکند هیچ کس نمیکند. داعش به هیچ ملت و قومی مدارا نمیکند و برای خون هیچکس ارزش قائل نیست. کشتن و کشتار شعار داعش است. لذا من هم به رفتار و کردار آنها اعتراضاتی داشته و دارم. من دستم به هرکس که رسیده است به او گفتهام که ماهیت داعش چیست حتی به خانواده و فرزندانم هم گفتهام که اصلاً نزدیک اینها نروند چون اینها حتی به من هم رحم نکردند.
قاضی صلواتی گفت: چه جوابی برای خانواده شهدا داری؟
متهم گفت: من خودم خانواده دارم و دارای 5 فرزند هستم .
در ادامه فرزند یکی از شهدا نسبت به دفاعیات متهم اعتراض کرده و گفت: آقای قاضی این متهم و سایر متهمین چه جوابی دارند که بدهند. من جواب برادر 6 سالهام را چه بدهم که مدام سراغ پدرمان را میگیرد. در طی این یک سال که از شهادت پدرم میگذرد برادر کوچک من بارها مریض شده و طی این مدت ما دو بار دفترچه درمان او را تعویض کردهایم.
فرزند شهید گفت: ما شبها را با کابوس به فردا میرسانیم. اینها نمیدانند که ما چه میکشیم و چه بر سر ما گذشته است. پس از این اعتراضات همسر یکی دیگر از شهدای ترور مجلس و حرم امام ایستاده و گفت: اینها باید جواب ما را بدهند و بگویند که چرا شوهر من را به شهادت رساندهاند ما فقط 6 ماه بود که ازدواج کرده بودیم مگر او چه گناهی داشت که او را اینگونه به شهادت رساندید.
پس از این اعتراض خواهر شهیده مجلس در اعتراض به دفاعیات متهم به پا خواست و گفت: آقای قاضی از اینها بپرسید که خواهر من چه گناهی داشت که او را شهید کردند؟ خواهر من فقط 32 سال داشت و کارش معلمی بود او فقط رفته بود به مجلس که یک امضا بگیرد.
این خواهر شهیده گفت: آقای قاضی ما راضی نیستم که اینها اعدام شوند بلکه باید سنگسار شوند اعدام برای این متهمین کم است.
پس از این بیانات قاضی صلواتی ختم این جلسه رسیدگی را اعلام کرد و گفت: ادامه رسیدگی به این پرونده فردا برگزار خواهد شد.