ماهنامه ایران فردا - پروین منصوری: «در اولین جلسه، من شیفته مباحث استاد شدم. با وجود این که یک جوان مذهبی بودم، اما مثل این که گمشده خود را یافتم. بعد از این که جلسه تمام شد، من از مرحوم استاد شریعتی تشکر کردم و بعد کسب اجازه کردم که در جلسات آنها شرکت کنم.»
بیوگرافی طاهر احمدزاده
طاهر احمدزاده متولد 1300 زاده مشهد، از پدری تاجر با نام محمود و اصالتا افغانستانی است. او در جوانی با مهاجرت به ایران و اقامت در مشهد با ازدواج با همسری ایرانی صاحب پنج فرزند شد. اولین فرزند او طاهر بود که بعدها دو برادر و دو خواهر دیگر هم به جمع آنها افزوده شد. پدر در میان افغانستانی های مقیم مشهد از وجهه ای مردمی و با اهمیت برخوردار بود، چنانکه در زمان رضاشاه امین الله خان پادشاه افغانستان در سفری به ایران و سپس مشهد، به منزل او وارد شد. طاهر احمدزاده در آن زمان هفت ساله بود. چیزی نگذشت که طاهر پدرش را در سانحه تصادف از دست داد و او در در مقبره ای در صحن امام رضا به خاک سپرد. از آن زمان به بعد مسئولیت خانواده بر دوش فرزند بزرگ نهاده شد. طاهر احمدزاده دوره متوسطه را در مدرسه فردوسی مشهد در سال 1313 به اتمام رساند تا بتواند مسئولیت پدر را به عهده بگیرد.
پس از شهریور 1320 او توسط برادرانش که محصل دبیرستان بودند و تحت تکفل او، با شخصیت فرهنگی - مذهبی محمد تقی شریعتی آشنا شد. در آن سال ها نقطه نظرات محمد تقی شریعتی دبیر دبیرستان های مشهد در زمینه نقش مذهب در بحران های اجتماعی و برون رفت جامعه مسلمین از انحطاط با تکیه بر هویت ایرانی - اسلامی، مورد توجه دانش آموزان قرار گرفت. به نحوی که دانش آموزان خواستار ادامه مباحث در خارج از کلاس های درس شدند و به برگزاری جلسات بسیار در منازل اقدام نمودند. برگزاری این جلسات سیار در منزل طاهر احمدزاده به درخواست دو برادر کوچکش، او را با تفکری جدید آشنا ساخت.
«در اولین جلسه، من شیفته مباحث استاد شدم. با وجود این که یک جوان مذهبی بودم، اما مثل این که گمشده خود را یافتم. بعد از این که جلسه تمام شد، من از مرحوم استاد شریعتی تشکر کردم و بعد کسب اجازه کردم که در جلسات آنها شرکت کنم.»
این جلسات تا قبل از ورود طاهر احمدزاده به شکل خصوصی و محدود به دانش آموزان مدرسه ابن یمین و فردوسی مشهد بود اما با ورود احمدزاده این جلسات به شکل عمومی و تشکیلات منسجم تری به حیات خود ادامه داد. به کوشش او اتاق های بزرگ منزل پدری به هم متصل شدند. تهیه ادوات جلسه از قبیل بلندگو، میز و صندلی و پخش اعلامیه که در آن زمان حرام یا حلال بودن استفاده از آنها هنوز برای بسیاری از مجامع مذهبی مورد شک بود، به آن جلسات فرهنگی - مذهبی شکل ویژه ای می داد. به خصوص که جلساتی که به مناسبت های مذهبی برگزار می شد به تفسیر قرآن و تحلیل روز عاشورا می پرداخت و از روزه خوانی و سینه زنی نیز خبری نبود.
این مرحله از زندگی احمدزاده آغاز فعالیتی بود که او را تا پایان عمر همراهی کرد. او به مثابه بخش اجرایی اندیشه استاد شریعتی محسوب می شد. به کوشش او و یاری بازاریان و تجار علاقه مند، تاسیس «کانون نشر حقایق اسلامی» تحقق یافت.
کانون نشر حقایق اسلامی (مشهد - 1324)
آغاز فعالیت های سیاسییکی از مفاد اساسنامه کانون که به کارنامه معروف بود، الزام آگاهی سیاسی اعضا و در صورت نیاز ورود اعضا به احزاب سیاسی همسو با اهداف و مبانی فکری کانون بود، زیرا استاد شریعتی هیچ گاه به هیچ حزبی نپیوست. این به معنی استقلال کانون از احزاب بود. ایده ای که کاملا متفاوت با تلقی ذهنی اکثریت اجتماعات مذهبی سنتی از سیاست در آن زمان بود.
از سال 1320 و آشنایی احمدزاده با استاد شریعتی و تاسیس کانون نشر حقایق اسلامی در سال 1323 فعالیت های او معطوف به برگزاری جلسات کانون بود اما در سال 1328 با ورود گروهی هشت نفره از ملی گرایان به رهبری مصدق به مجلس شورای ملی، موضوع ملی شدن صنعت نفت ایران را وارد بحران سیاسی جدیدی کرد و به همان نسبت فعالیت های کانون نشر حقایق اسلامی را تحت تاثیر قرار داد. از این زمان به بعد فعالیت های سیاسی احمدزاده به شکل جدی تری آغاز می شد. در اینجا مروری بر عناوین فعالیت های وی خواهیم داشت.
در ابتدای امر اقداماتی همچون استقبال از آیت الله کاشانی به عنوان روحانی جلودار در نهضت ملی نفت به همراه استاد شریعتی در منزل آیت الله اردبیلی (1330)، ساخت تابلوی شعبه ملی نفت ایران به همراه دیگر اعضای کانون برای نصب بر سردر شعبه نفت که در انتهای خیابان جمهوری قرار داشت و تعویض آن با تابلویی با عنوان شعبه ملی نفت انگلیس - ایران (خرداد 1330)، همکاری در تهیه و تصویب قطعنامه ای 14 ماده ای از سوی کانون نشر حقایق علیه رأی دیوان لاهه در تاریخ (29 خرداد 1330)، فعالیت در جمعیت های مؤتلفه اسلامی به منظور انتخاب نماینده صالح و واجد شرایط برای دوره هفدهم مجلس شورای ملی، ایراد سخنرانی های متعدد برای تعیین اهداف و برنامه های این جمعیت و نیز تشویق مردم به شرکت در انتخابات و رأی دادن به نماینده مورد تایید نهضت ملی نفت، حمایت از سیاست دولت در قطع رابطه با انگلیس با صدور اطلاعیه و ایجاد راهپیمایی در مقابل کنسولگری انگلیس (دی ماه 1330)، ایجاد میتینگ هم زمان با قیام سی ام تیر و حمایت از مصدق در برابر روی کار آمدن قوام (26 تیر 1331)، سخنرانی احمدزاده در کانون و محکوم کردن قتل افشار طوس (فروردین 1332)، برگزاری سالگرد سی ام تیر با نصب تابلوی خیابان سی ام تیر (30 تیر ماه 1332)، حمایت از رفراندوم انحلال مجلس دوره هفدهم با مرکزیت کانون نشر حقایق به عنوان ستاد فعالیت های نیروی ملیون (19 مرداد 1332) و ... در این سال ها اقدامات احمدزاده در پخش و نشر اعلامیه های متعدد و نیز برگزاری میتینگ های متعدد کاملا محرز بود.
فعالیت های احمدزاده در جریان نهضت ملی نفت به عنوان عضوی از کانون تا آغاز اختلاف میان کاشانی و مصدق با شور و اشتیاق ادامه یافت. در این زمان ائتلاف میان نیروهای مذهبی از بین رفت و کانون عابدزاده و پیروانش با حمایت از دکتر مصدق و حمایت شیخ محمود حلبی و پیروان نواب صفوی از آیت الله کاشانی به ائتلاف پایان داد. احمدزاده دوشادوش استاد شریعتی در مواضع سیاسی خود به حمایت از دولت دکتر مصدق و نهضت ملی نفت ادامه داد.
«ما در خصوص حمایت از آیت الله کاشانی معیار و میزان داشتیم. از طرف دیگر طرفداری ما از دکتر مصدق هم روی یک احساس دُگم ناسیونالیستی نبود، لذا موضعی بی طرفانه و در عین حال کاملا دلسوزانه داشتیم.»
از سمت چپ: دکتر علی شریعتی - عزت الله سحابی - طاهر احمدزاده (مشهد - 1335)
کودتای 28 مردادپس از کودتای 28 مرداد فعالیت های احمدزاده همچنان همگام با کانون نشر حقایق انجام می گرفت. پس از کودتا با پیوستن اعضا به نهضت مقاومت ملی، کانون به پایگاه نهضت مقاومت ملی تبدیل شد. طاهر احمدزاده یکی از فعالین کمیته ایالتی نهضت مقاومت ملی بود. به گفته احمدزاده: «تحت پوشش کانون این امکان برای ما فراهم می شد که با نیروهای مخالف رژیم ارتباط داشته باشیم... ما در جریان نهضت مقاومت به نام کانون فعالیت نمی کردیم بلکه به عنوان فردی که با نهضت مقاومت ارتباط دارد کار می کردیم. لذا وقتی دستگیر می شدیم، می گفتیم ربطی به کانون نداریم چون می خواستیم کانون محفوظ بماند.»
در سال 1336 جزوهای بیست و چهار صفحه ای از سوی مقاومت ملی در شرح اوضاع نا به سامان ایران پس از کودتای 28 مرداد و نیز مضرات قرارداد کنسرسیوم و چگونگی وابستگی سیاسی و اقتصادی ایران به غرب تهیه و منتشر شد. پخش این جزوه در مشهد به عهده اعضای کانون، که در نهضت مقاومت ملی فعالیت می کردند، بود. احمدزاده به شکل جدی در این اقدام فعال بود. به همین دلیل شب قبل از حضور ابراهیم یزدی به عنوان نماینده نهضت مقاومت ملی از تهران به مشهد و منزل احمدزاده حرکت کرده بود.
سازمان امنیت به دستگیری احمدزاده و 15 تن دیگر از اعضای کانون اقدام نمود و سپس آنها را به تهران و زندان قزل قلعه انتقال داد. پس از آن کانون به مدت سه سال بسته شد و فعالیت های فرهنگی به منزل آیت الله میلانی انتقال یافت.
در سال 1339 با روی کار آمدن جان اف کندی و تغییر سیاست های آمریکا در خاورمیانه، ایران ملزم به رعایت حقوق بشر و آزادی نسبی برای مخالفین، آزادی مطبوعات، ابطال انتخابات مجلس و روی کار آمدن امینی شد. در این شرایط جبهه ملی دوم با تصمیم گیری شورای مرکزی نهضت مقاومت ملی و چند تن از همکاران نزدیک دکتر مصدق و اعضای سابق جبهه ملی آغاز به کار کردند. کانون بار دیگر گشایش یافت. این بار اعضای کانون به عضویت جبهه ملی دوم در آمدند. احمدزاده نیز از فعالین این جبهه بود.
به گزارش سازمان امنیت: «طاهر احمدزاده هروی فرزند محمود: این شخص سابقا عضو نهضت مقاومت ملی بوده. سپس با دستیاری سایر اعضاء کانون نشر حقایق اسلامی را تشکیل داده و در سال 40 عضویت کمیته ایالتی جبهه ملی را پذیرفته . در اعتصاب دانشگاه دست داشته که به وسیله ساواک بازداشت شده و مدتی زندانی بود و سپس با قید کفیل آزاد شده است.»
کودتای 28 مرداد 1332
او در سال 1340 به عنوان نماینده جبهه ملی خراسان در کنگره جبهه ملی شرکت کرد. سخنرانی های متعدد او به نمایندگی از جبهه ملی دوم مشهد مورد استقبال زیادی قرار گرفت، به گونه ای که اللهیار صالح دبیر کنگره هر بار پس از هر سخنرانی احمدزاده را مورد تشویق قرار داده و صورت او را می بوسید.
احمدزاده می گوید: «جبهه ملی خراسان در اینجا موقعیتش و جبهه گیری اش به اندازه ای منصفانه و بی نظیر بود که از تمام نمایندگان شهرهای دیگر و نیز تهران ممتازتر بود، آن هم به علت بینشی بود که ما از کانون داشتیم. به علت الهاماتی بود که ما از تقوا و بی نظری و صداقت استاد شریعتی داشتیم.»
با تشکیل نهضت آزادی اعضای کانون مبانی فکری و سیاسی خود را نزدیک تر به این حزب یافتند. به همین دلیل اعضای کانون با تمایل بیشتری به نهضت آزادی گرویدند. احمدزاده نیز در فعالیت های سیاسی خود به عضویت نهضت آزادی شاخه مشهد در آمده.
فعالیت های فرهنگیفعالیت های فرهنگی کانون مصادف با فعالیت های سیاسی انجام می گرفت. نمونه ای از این اقدامات که احمدزاده در آن دست داشت، نوآوری در برگزاری مراسم مذهبی بود با این هدف که مراسم به همراه نوآوری و به منظور درک معانی و مفاهیم اخلاقی، به صورت نمادی تاریخی - مذهبی ارائه گردد.
در سال 1340 عید فطر با ویژگی خاصی به اهتمام کانون و امامت آیت الله میلانی در تلگرد - ملک شخصی احمدزاده و به هزینه او - برگزار شد اما سازمان امنیت به سرعت با دستگیری دست اندرکاران این مراسم و محاصره تلگرد در شب قبل از اجرای مراسم مانع از برگزاری آن شد.
در این جریان احمدزاده دستگیر و به زندان افتاد. در سال 1341 کانون در راستای نوآوری در برگزاری مراسم مذهبی، به طراحی برنامه عاشورا - تاسوعا به شکل نوین اقدام نمود. طراح و مجری فعال این مراسم، احمدزاده بود. در این مراسم دسته های سینه زنی در صفوف مجزا ابتدا دانش آموزان، سپس دانشجویان، بعد از آن به ترتیب کارمندان، اصناف، طلاب و روحانیون قرار می گرفتند. پیشاپیش هر صف پلاکاردهایی دیده می شد که بر روی آنها خطبه ای از امام حسین، نهج البلاغه یا آیات قرآن نوشته شده بود. بلندگوها مطالب نوشته شده را منعکس می کردند تا کسانی که قادر به خواندن پلاکاردها نیستند، به آن توجه کنند.
قرائت سخنان امام حسین در روز عاشورا جای خود را به قمه زنی و سینه زنی داد. تعدادی از دانش آموزان و دانشجویان انتظامات صفوف را به عهده داشتند و با بستن بازوبند تشخیص داده می شدند. استاد شریعتی در جلوی صفوف حرکت می کرد. این نوع عزاداری مورد توجه بسیاری در داخل و خارج کشور قرار گرفت اما متن پلاکاردها و قرائت خطبه های امام حسین که لاجرم حکایت از ظلم، ظالم و استقامت داشت، سازمان امنیت را خوش نیامد و این بار نیز احمدزاده و تعدادی از اعضای گروه دانش آموزی دستگیر و به زندان محکوم شدند.
«این مراسم در ایران انعکاس زیادی پیدا کرد. روزنامه های اطلاعات، کیهان، مجله خواندنی ها و روزنامه های متفرقه دیگر مثل روزنامه های مشهد هم گزارش های بسیار جالبی به همراه عکس از آن منتشر کردند. این مراسم سروصدای عجیبی در ایران به راه انداخت، به طوری که در درجه اول منجر به عوض شدن دکتر جزایری از استانداری مشهد شد. ماد شنیده بودیم از دستگاه مرکزی ساواک و دفتر ویژه اطلاعات شاه به ساواک مشهد ایراد گرفته بودند که به هر قیمت نباید می گذاشت که چنین حرکتی انجام شود، در واقع این یک اغتنام فرصت بود.»
قیام 15 خرداد 1342
در سال 1342 نیز پیشاپیش دستگیری ها آغاز شد و احمدزاده قبل از اجرای مراسم دستگیر و چند روز پیش از واقعه 15 خرداد آزاد شد.
از سال 1342 برای همیشه تا پایان دوران پهلوی کانون بسته شد. با بسته شدن کانون فعالیت های فرهنگی خاتمه یافت، اما فعالیت های سیاسی و طرح مسائل روز به صورت دید و بازدید در منازل و به شکل مخفیانه انجام می شد تا این که پس از مدت کوتاهی، استاد شریعتی به دعوت هیئت مدیره حسینیه ارشاد و شخص آیت الله مطهری، برای سخنرانی در این موسسه تازه تاسیس، به تهران سفر کرد.
در سال 1347 آیت الله مطهری با جلب رضایت استاد شریعتی، علی شریعتی، طاهر احمدزاده و ... به ارتباط بین حسینیه ارشاد و کانون افزود.
در این سال ها احمدزاده برای گشایش کانون مکررا کوشش می کرد اما هر بار با مخالفت سازمان امنیت روبرو می شد. نمونه گزارش سازمان امنیت که حکایت از اهمیت نقش احمدزاده در فعالیت های سیاسی کانون دارد: «طاهر احمدزاده هروی رهبری کانون را به عهده دارد و چون مطالعاتی در امور سیاسی دارد و نسبت به سایر افراد هیئت موسسه چه از لحاظ مادی و چه از لحاظ فهم و شعور سیاسی برتر است، لذا تقریبا فاعل مایشاء کانون است. منتها شریعتی مزینانی ممکن است تحت نفوذ وی نباشد، ولی سایرین از مشارالیه تبعیت می نمایند.»
دستگیری اعضای کانون در این دهه به شکل مکرر انجام می گرفت، تا این که در مهر ماه سال 1350 احمدزاده دستگیر و به مدت ده سال به زندان محکوم شد. او در سال 1357 به همراه 1126 زندانی سیاسی در آبان 57 از زندان آزاد می شود.
احمدزاده زمانی که حبس ده ساله خود را می گذراند در سال 1350 خبر اعدام دو فرزندش را در زندان شنید. مسعود و مجید احمدزاده که قبل از تاسیس چریک های فدایی خلق از اعضای دانش آموزی کانون نشر حقایق اسلامی بودند تا آن زمان (در سال های 40 و 41) به فعالیت هایی همچون تفسیر کتاب هایی مانند تنبیه الامه و تنزیه المله و یا فعالیت های عملی مانند اجرای مراسم عاشورای کانون می پرداختند. با این وجود توسط سازمان امنیت در سال 40 دستگیر و به یک سال زندان محکوم شدند. با بسته شدن کانون و مهاجرت استاد شریعتی به تهران این دو برادر برای ادامه تحصیل به دانشگاه فنی تهران آمدند و با دیدگاه مبارزاتی چپ آشنا شدند. بسته شدن کانون آنها را متقاعد کرده بود که شیوه کانون برای رسیدن به آزادی امری ناممکن است، پس تنها راه آزادی را مبارزه مسلحانه یافتند. پس از مدت کوتاهی، حرکت چریکی آنها در جریان سیاهکل منجر به دستگیری و اعدام آنها در اسفند 1350 شد.
در این احمدزاده خبر اعدام دو فرزندش را در زندان شنید و استقامت او در مقابل خبر شهادت دو فرزندش زبانزد محافل سیاسی بود.
عزت الله سحابی و طاهر احمدزاده در سی امین سالگرد دکتر شریعتی (حسینیه ارشاد؛ تهران - 1386)
پس از انقلابپس از انقلاب به سفارش آقای بازرگان، نخست وزیر وقت، استانداری مشهد به احمدزاده پیشنهاد شد اما با مخالفت وی مواجه شد. بالاخره او را متقاعد کردند و استانداری مشهد را پذیرفت. چیزی نگذشت که با استعفای آقای بازرگان از سمت نخست وزیری، آقای احمدزاده نیز از استانداری مشهد استعفا داد. پس از مدت کمی جریانات سیاسی به گونه ای پیش رفت که کوچک ترین فرزند او نیز به نام مجتبی، دانشجوی الکترونیک دانشگاه شریف با گرایشات چپ، در آبان ماه1360 دستگیر و اعدام شد. آقای احمدزاده از منتقدین نظام جمهوری اسلامی بود، به همین دلیل در سال 1360 دستگیر و برای مدت 5 سال در زندان به سر برد.
کانون نشر حقایق اسلامی که پس از انقلاب همواره بسته بود، در پایان دهه هفتاد به کوشش احمدزاده و دیگر اعضا بار دیگر آغاز به فعالیت کرد اما در سال 1380 بسته و اعضای آن از جمله احمدزاده دستگیر و به زندان محکوم شدند.
او تا پایان عمر هشیار و امیدوار به تحولات سیاسی ایران بود. طاهر احمدزاده روز پنجشنبه 9 آذر 1396 در سن 96 سالگی درگذشت.