ماهان شبکه ایرانیان

این وکیل، آزادی را به زندانیان هدیه می‌دهد

اولین باری که پا به زندان گذاشت، از میان بندها رد شد و چشمش به زندانی ها افتاد دلش هری ریخت. چشم هایی که از پشت میله های آهنی دنبالش می کرد و با کنجکاوی نگاهش می کردند، ترس به جانش انداخت. فکر می کرد نمی تواند در این فضا دوام بیاورد و کاری از دستش ساخته نیست اما سرنوشت، تقدیر دیگری را برایش رقم زد.

مجله همشهری سرنخ: اولین باری که پا به زندان گذاشت، از میان بندها رد شد و چشمش به زندانی ها افتاد دلش هری ریخت. چشم هایی که از پشت میله های آهنی دنبالش می کرد و با کنجکاوی نگاهش می  کردند، ترس به جانش انداخت. فکر می کرد نمی تواند در این فضا دوام بیاورد و کاری از دستش ساخته نیست اما سرنوشت، تقدیر دیگری را برایش رقم زد. فاطمه شاهدی حالا نه یک وکیل که نجات دهنده خیلی از زنان زندانی است. وکیل جوان مشهدی که از وقتی به عضویت کانون زنان حقوقدان سورا پیوست، با همراهی و همکاری دوستانش موفق شدند 80 زندانی زن را که نیاز به حمایت آن ها داشتند از پشت میله های زندان نجات دهند.
 
او امروز یکی از خیرین و فعالانی است که با هزینه خود به کمک زندانیان می رود. رو به روی فاطمه نشست و با چشم های گودرفته اش به او خیره شده بود. با نگاهی پر از حسرت سر تا پای خانم وکیل را نگاهی انداخت. دست های خشک و زخمی اش را زیر لباس کهنه و رنگ و رو رفته مخصوص زندانیان پنهان کرد. چهره اش زیر نور زرد اتاق مددکاری زردتر می نمود و انگار در ذهنش، به دنبال واژه ها و جمله های دقیق می گشت تا سر صحبت را با وکیل جوان باز کند. به جرم حمل مواد دستگیر شده بود. همسرش از او خواسته بود که جرم را به گردن بگیرد. به او گفته بود پلیس با زن ها کاری ندارد و او را آزاد می کنند. حتی گفته بود اگر گیر بیفتد به دنبالش می رود و آزادش می کند اما حالا از آن حرف ها و قول ها سال ها گذشت بود.
 
هدیه‌ای به نام آزادی 
 
در زندان بود که شنید همسرش ازدواج کرده و حضانت دخترش را که آن موقع خیلی کوچک بود مادرشوهرش برعهده گرفته است. بعدها چندباری که دخترش را دید، به او گفته بود خاله اش است. خجالت می کشید بگوید مادر اوست و حالا با بیماری روحی دست و پنجه نرم می کرد. حرفش را به جایی نبرده و موفق نشده بود ثابت کند که بی گناه است». این ها مشخصات یکی از زنان زندانی مشهد است که حالا به کمک فاطمه شاهدی و همکارانش روزها و ماه هاست که از زندان آزاد شده. به کمک آن ها صاحب کار شده و حضانت دخترش را برعهده گرفته است. امروز چهره اش شاداب است و به زندگی امیدوار. زهرا به خوبی می داند که اگر فاطمه شاهدی وکالت او را برعهده نمی گرفت و دنبال پرونه اش نمی رفت، امروز نمی توانست هوای آزادی را تنفس کند و دخترش را به آغوش بکشد.

اما زهرا تنها زنی نیست که فاطمه به صورت رایگان وکالت او را برعهده گرفته است. وکیل جوان هر پنجشنبه که به سراغ زندانیان اندرزگاه نسوان مشهد می رود ساعت ها پای درددل زندانیان می نشیند، از حرف هایشان نت برداری می کند و جلوی اسامی ای که به آن ها می تواند کمک کند، علامت می زند. در این میان مددکارهای زندان نیز به کمک فاطمه و همکارانش رفته اند و با شناختی که از زندانیان و پرونده های آنان دارند، موارد خاص و آن هایی را که به کمک نیاز دارند معرفی می کنند. پس از آن کار فاطمه و دیگر همکاران وکیلش شروع می شود و تا آزادی زندانیان دست از تلاش بر نمی دارند.

زمانی برای حمایت از زندانیان

فاطمه شاهدی از دو سال پیش و همزمان با تشکیل کانون سورا کارش را در زندان مشهد شروع کرد. در این کانون زنان حقوقدان بسیاری عضو هستند که قصدشان کمک به هم نوعان شان است. مسئول کارگروه زنان زندانی فاطمه شاهدی است. آن ها در این گروه 14 نفر هستند که هفته ای یک بار و در روزهای پنجشنبه به زندان زنان مشهد می روند و به زندانیان زیادی مشاوره می دهند. البته از وقتی که فاطمه به زندان رفت و آمد دارد و حسن نیتش را ثابت کرده، گاهی هم داخل بندها می رود و اوضاع زندانیان را بررسی می کند. هدف آن ها این است که به صورت رایگان وکالت زنانی را که نیاز به کمک دارند برعهده می گیرند و تا سر و سامان دادن وضعیت آن ها دست از تلاش بر نمی دارند.

وکیل جوان در گفت و گو با ما می گوید: «اوایل که به زندان می رفتم متوجه شدم که در آن جا همه مدل زندانی ای وجود دارد و از زندانیانی که اشتباهی و به خاطر شرایط بد زندگی شان راه شان به آن جا افتاده بود تا زنانی که قصد سالم زندگی کردن نداشتند و خیلی هایشان هر بار پس از آزادی مرتکب جرم شده و بار دیگر گرفتار می شدند. عده ای از آن ها وضع مالی شان خوب بود و در زندان به خودشان خوب می رسیدند و عده ای دیگر وضع شان آن قدر بد بود که شب عیدها و در مناسبت ها پول خرید غذای درست و حسابی را هم نداشتند. این دسته از زندانیان حتی در روزهای معمولی پول نداشتند که قند و چایشان را بخرند و این واقعا غم انگیز بود.»
 
هدیه‌ای به نام آزادی 

در زندان

فاطمه و همکارانش پس از روزها دوندگی مجوز ورود به زندان را گرفتند اما بخش سخت و مهم کار آن ها شناسایی زندانیانی بود که نیاز به کمک داشتند و به گفته مددکاران زندان به اندازه کافی تنبیه شده و می توانستند در بیرون از زندان زندگی تازه ای شروع کنند. «آن اوایل که به زندانی ها مشاوره می دادیم، حرف هایشان را باور می کردیم اما پس از مدتی تحقیق و بررسی و به کمک مددکاران زندان، متوجه می شدیم این زندانیان بسیار خطرناک هستند و آزادی مشروط یا قطعی آن ها نه تنها نفعی برای خودشان بلکه برای جامعه هم ندارد. مثلا در چند مورد ما موفق به گرفتن آزادی مشروط بعضی از این زندانی ها شده بودیم اما کمی بعد خبر می رسید که آن ها بار دیگر دچار کاری خلاف و دستگیر شده اند.
 
به همین دلیل پس از مدتی یاد گرفتیم همه حرف های زندانیان را باور نکنیم. بعضی از آن ها برای رسیدن به هدف شان و فریب ما آن قدر در نقش شان خوب ظاهر می شدند که دل مان به حال شان می سوخت و دنبال کارهایشان می رفتیم. اما با گذشت ماه ها از فعالیت مان در زندان به خوبی متوجه می شدیم کدام زندانی نیاز به کمک دارد و کدام دروغ تحویل مان می دهد. البته در این راه مددکاران زندان هم به ما کمک می کردند و آن هایی را که نیاز به کمک داشتند معرفی می کردند.» به گفته فاطمه شاهدی خیلی از زندانیان زنی که او با آن ها در ارتباط بود، بسیار نیاز به کمک و حمایت او داشتند.
 
«خیلی از آن ها به خاطر جرائم مختلفی مثل قتل، سرقت، حمل و فروش مواد مخدر، مشکلات مالی یا کلاهبرداری به زندان افتاده بودند اما بیشترین زندانیان زنی که ما به دنبال کارهایشان بودیم به خاطر مواد مخدر یا سرقت به زندان افتاده بودند. عجیب تر این که خیلی از آن ها با فریب همسران شان جرم او را به گردن گرفته یا خیلی اتفاقی سر از زندان درآورده بودند.» وکیل جوان مسئول این بود که موارد خاص قابل پیگیری را شناسایی کند. او پس از شناسایی این زندانیان زن، درباره جزییات پرونده شان می خواند و یادداشت برداری می کرد. اما کار او تمام نشده بود.
 
فاطمه در قدم بعدی، وقتی به خانه می رسید در گروه تلگرامی شان که 130 وکیل عضو آن بودند، موارد قابل پیگیری را عنوان می کرد. «پس از آن هر وکیلی که فرصت رسیدگی و پیگیری پرونده ای را داشت اعلام می کرد و ما کار آن زن زندانی را به او می سپردیم. گاهی کار زندانیان با پیگیری پرونده شان ختم به خیر می شد. می توانستیم با دفاع از زندانی مقابل قاضی از جرم او کم کنیم، عفو یا با قرار تعلیق مجازاتشان آزادی مشروط بگیریم یا با تلاش بسیار حکم بخشش و آزادی اش را بگیریم. گاهی هم نیاز می شد که از شاکیان پرونده ها رضایت بگیریم. در این میان پرونده هایی هم بودند که با رد مال برای زندانی یا پرداخت مجازات نقدی مشکل شان حل می شد. این جا بود که وکلای کانون دست به دست هم می دادیم و با جمع آوری جریمه زندانی، به آزاد شدنش کمک می کردیم.»
 
هدیه‌ای به نام آزادی 
 
حمایت از زندانیان

یکی دیگر از پرونده هایی که فاطمه برای آن تلاش کرد درباره زنی بود که اسفند 94 به خاطر حمل موارد به زندان افتاد. «ماجرای این خانم و همسرش غم انگیز بود. آن ها سوار ماشینی شده بودند که راننده اش مواد مخدر حمل می کرد. پلیس به این ماشین مشکوک می شود و راننده فرار می کند و این زن و همسرش دستگیر می شوند. آن ها که موفق نشده بودند بی گناهی خود را اثبات کنند به زندان افتادند. همسر این خانم به حبس ابد محکوم شد و خودش نیز به زندان افتادم.
 
تا آن که ما وکالت او را برعهده گرفتیم. چهار فرزند داشت که بیرون از زندان در شرایط بدی بودند. با پیگیری هایی که انجام دادیم این خانم در دی ماه 95 آزاد شد اما رهایش نکردیم. با کمک خیرین و وکلا برای او خانه ای تهیه کرده و حتی صاحب شغلش کردیم و خدا را شکر الان زندگی خوبی دارد.» به گفته شاهدی، پدر یکی از همکارانش صاحب شرکت تجاری است و آن ها تاکنون موفق شده اند تعدادی از خانم هایی را که به جرم مواد به زندان افتاده بودند پس از آزادی در این شرکت صاحب شغل کنند. «من برای زندانیان سارق معمولا کمی دست و دلم می لرزد. چرا که مورد داشته ایم پس از آزادی اش باز دست به سرقت زده و به زندان افتاده بود.»

همراهی زوج جوان برای کمک به زنان زندانی
 
 
هدیه‌ای به نام آزادی 

حق آزادی

در بعضی از پرونده هایی که فاطمه شاهدی به دنبال آن ها می رود، همسرش هم کمک می کند. همسر فاطمه هم وکیل است و شرایط کاری او را درک می کند. آن ها گاهی با کمک هم سعی می کنند مشکلات زندانیان را برطرف کرده و به زندگی شان سر و سامان بدهند. او می گوید: «هنگام مشاوره به زندانیان، با زنی آشنا شدم که در خانه ای که آن جا مواد مصرف و توزیع می شد دستگیر شده بود. در زمان دستگیری، او دو فرزندش را که یازده ساله و شش ساله بودند به زن و شوهری معتاد سپرده بود. این را که شنیدم به شدت عصبانی شدم. باید می فهمیدم که چه بلایی سر آن بچه ها آمده است. به همین دلیل همزمان با این که تلاش می کردیم عفو آن زندانی زن را بگیریم، همراه با همسرم به سراغ بچه ها رفتیم.»
 
آن ها با آدرسی که مادر بچه ها داده بود راهی منطقه ای محروم در مشهد شده و به خانه مورد نظر رسیدند. چند بار سعی کردند وارد خانه شوند اما صاحبخانه آن ها را راه نداد. «همسرم برای نجات بچه ها مجبور شد با راضی کردن صاحبخانه وارد آن جا شود. بچه ها در شرایط بدی بودند. روی دست و پاهایشان آثار سوختگی به چشم می خورد و با دیدن ما به گریه افتادند. آن ها را از آن جا بیرون آوردیم و تحویل بهزیستی مشهد دادیم. گرچه آن خانم پس از مدتی آزاد شد اما به این خاطر که نمی توانست از فرزندانش نگهداری کند، مسئولان بهزیستی صلاحیت نگهداری از دو فرزندش را به او ندادند.

حتی یک بار گروه وکلای سورا موفق به نجات زندانی زنی شده بودند که به جرم قتل به زندان افتاده بود. او مدعی بود هنگام دفاع از خود مرتکب قتل شده است. آن ها پس از بررسی پرونده به این نتیجه رسیدند که ادعای این زن درست بوده و در نهایت با جمع آوری 210 میلیون تومان دیه، توانستند آزادی را به او هدیه بدهند. «در این موارد خاص ما از مردم هم کمک می گیریم و الان غیر از وکلا خیرین و افراد دیگری نیز عضو گروه ما شده اند. ما معتقدیم که باید به همنوعان خود کمک کنیم و آزادی و آرامش حق همه ماست.» فاطمه شاهدی می گوید تا وقتی در توانش باشد از حقوق زندانیان بی گناه و نیاز به حمایت دفاع کرده و برای آزادی شان تلاش خواهدکرد.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان