ماهان شبکه ایرانیان

بررسی فیلم Rampage: فیلمی سرگرم‌کننده برای تماشا در یک روز تعطیل

کمتر از دو هفته پس از پایان اکران فیلم «جومانجی: به جنگل خوش‌آمدید» Jumanji: Welcome to the Jungle در سینماهای بریتانیا، دواین جانسون Dwayne Johnson بار دیگر با داستانی مشابه، در مورد دوستی یک انسان و یک گوریل غول‌پیکر سفیدمو (زال)، به سینماها بازگشته است. «رمپیج» Rampage بر اساس بازی ویدیویی محبوب دهه 80 ساخته شده است که در آن سه هیولای غول‌پیکر به شهر حمله می‌کنند، اما داستان با تغییراتی به سبک فیلم‌های جانسون درآمده است و او که مثل همیشه قهرمان قوی داستان است، با برداشتن هر مانعی، اوضاع را روبه‌راه می‌کند.
و فیلم‌های بزرگ و پرسروصدای این‌چنینی، باید این ویژگی‌ها را داشته باشند: فیلم‌نامه بسیار خنده‌دار و جالب است، صحنه‌های اکشن حال و هوای واقعی دارند و رابطه دوستی انسان و گوریل نمایش داده شده در آن نیز در صحنه‌هایی، لطیف و تأثیرگذار است. ممکن است با خود فکر کنید چطور می‌توان نسبت به هیولای عظیمی با نگاهی تیزبین که با یک حرکت می‌تواند برجک یک تانک را از جا بکند، احساس دلسوزی و علاقه کرد، اما گاهی وقت‌ها این گوریل می‌تواند دل شما را به رحم بیاورد.اسم این موجود عظیم‌الجثه، جورج است، بیشتر مواقع جورج خشن نه جورج کنجکاو. در آغاز فیلم او با خوشحالی در پناهگاهی طبیعی در سان‌دیگو زندگی می‌کند و با زبان اشاره با دوست صمیمش دیویس اوکوی Davis Okoye (جانسون) شوخی می‌کند، نخستی‌شناسی primatologist که در نوزادی او را از چنگ شکارچیان رواندایی Rwandan نجات داده است. همه‌چیز خوب است تا این‌که گازی آزمایشی به نام CRISPR توسط سازمان عصب‌شناسی به درون قلمرو جورج انداخته می‌شود و باعث رشد عجیب و وحشیگری او می‌شود.
این عملیات در دو نقطه دیگر آمریکا نیز انجام می‌شود، در دشت‌های وایومینگ Wyoming و در نیزارهای فلوریدا: هرکسی که قبلاً این بازی را بازی کرده باشد و یا پیش‌نمایش این فیلم را دیده باشد، می‌داند که چه چیز در انتظارش است، اما نتیجه این اتفاقات در فیلم بسیار جالب و هیجان‌انگیز مطرح شده است و حیف است با بیان آن در اینجا، لذت و هیجان تماشای آن از بین برود. کمی بعد، سه هیولای خشن به مرکز شهر شیکاگو حمله‌ور می‌شوند و تنها کسی که می‌تواند جلوی آن‌ها را بگیرد، مردی با تجربه حیوان‌شناسی و هیکلی قوی و ورزیده است.
در کل داستان فیلم ساخته برد پیتون Brad Peyton همین است، او دو برگ برنده خود را پی‌درپی رو می‌کند و می‌داند که همین دو برگ برنده برای جذابیت و موفقیت فیلم کافی است. اولین نکته، طغیان حیوانات عظیم‌الجثه است که با ایده‌های جالب و سرگرم‌کننده‌ای به تصویر کشیده شده است. نکته دوم، ارتباط جالب بین بازیگران فیلم است که بهترین گزینه برای نقش خود هستند و بازی جذابی از خود به نمایش گذاشته‌اند. جفری دین مورگان Jeffrey Dean Morgan، مأمور ویژه‌ خونسرد و مغروری است که دولت برای درست کردن اوضاع، احضار کرده است. او با پوزخندی عملیات خود را این‌طور توصیف می‌کند: «وقتی علم تختش را خیس می‌کند، از من می‌خواهند که ملافه‌ها را عوض کنم.»
متخصص ژنتیک، دکتر کیت کالدول Kate Caldwell، با بازی نائومی هریس Naomi Harris، با گشتن سریعی در صفحه ویکی‌پدیا سازمان عصب‌شناسی، وضعیت جورج را برای دیویس شرح می‌دهد. نبود توضیحات طولانی و خسته‌کننده در فیلم، یکی از نکات مثبت «رمپیج» است.
برای دکتر کالدول، رئیس پروژه CRISPR، نیز پاپوش درست کرده‌اند و او را مسئول این فاجعه جلوه داده‌اند، درحالی‌که مقصرهای اصلی کلر و برت ویدن، با بازی مالین اکرمان Malin Akerman و جیک لیسی Jake Lacy، خواهر و برادری از خانواده تاجرهای موفق، هستند که شباهتشان به ایوانکا و دونالد ترامپ کوچک را می‌توان کاملاً حساب‌شده دانست، حداقل در زمینه ظاهری. اگر هیولای عظیم «رمپیج» استعاره‌ای از چیزی باشند – که معمولاً هیولاهای فیلم‌ها، حتی فیلمی به مسخره‌ای و خنده‌داری «رمپیج»، نماینده موضوعی هستند – هیولاها را می‌توان استعاره‌ای از علاقه ویرانگر طبقه مرفه به خودش دانست. داستانی فرعی نیز در مورد حقه‌بازان بیلیونری در فیلم بیان می‌شود که در شرکت‌های مجلل خود از مأموران اف‌بی‌آی پذیرایی می‌کنند؛ اما هرگونه شباهت داستان به وضعیت کنونی سیاسی آمریکا، بین‌المللی یا داخلی، کم‌رنگ‌تر از اشاره‌های واضح فیلم به حمله‌های 11 سپتامبر، با نمایش تخریب آسمان‌خراش‌ها و پراکنده شدن خاکستر و خرابه‌ها بر روی شهر، است.ممکن است این روش به عقیده عده‌ای، روش ضعیفی برای بیان این موضوع باشد و احتمالاً هم حق با آن‌ها باشد. بااین‌حال، ابراز ترس‌های جامعه با کمک نمایش یک گوریل غول‌پیکر در سینما راه‌کار جدیدی نیست. فقط کافیست از نژادپرستان دهه 30 در مورد «کینگ کونگ» King Kong، موجودی وحشی که به آمریکا آمد و خطری برای زنان جوان سفید‌پوست بود و هرج‌ومرجی در شهر به راه انداخت، بپرسید. چه کسی می‌داند؟ ممکن است در آینده «رمپیج» نیز نشان‌دهنده‌ای از وضع کنونی به‌حساب بیاید؛ اما حداقل برای الآن، فقط سرگرمی جمعه‌شب شماست.
نظر برخی از منتقدان در مورد فیلم «رمپیج»:
میک لاساله Mick LaSalle منتقد San Francisco Chronicle در مورد این فیلم می‌گوید: « «رمپیج» فیلمی با موضوعی قدیمی، در مورد هیولایی است که به‌اجبار در موقعیتی قرار داده شده است، اما نکته‌ای که باعث جذابیت و هیجان‌انگیزی فیلم شده است، تأثیری است که بر روی مخاطب می‌گذارد و مخاطب را تا پایان فیلم به دنبال خود می‌کشد. بدون در نظر گرفتن برخی صحنه‌های طنز اضافی، می‌توان «رمپیج» را فیلم علمی تخیلی معقولی دانست.»تاشا رابینسون Tasha Robinson منتقد The Verge نیز «رمپیج» را فیلمی سرگرم‌کننده می‌داند. ازنظر او سازنده‌های این فیلم با بیان روان و ساده داستان، نوعی خلاقیت به خرج داده‌اند. هیچ نکته‌ای از فیلم آن‌قدر برای مخاطب مهم نیست که ذهنش بعد از فیلم درگیر آن باشد و یا آن‌قدر وحشتناک نیست که شب نتواند بخوابد. ازنظر او، شاید در دنیایی که پر از فاجعه‌های واقعی است، نمایش ساده و سرگرم‌کننده تخریب ساختمان‌ها و ویرانی شهر به‌اندازه کافی خلاقانه باشد.
ای. ای. داود A. A. Down منتقد The A. V. Club در مورد بازی جانسون گفت: «ویژگی‌های ظاهری و طرز بیان خاص او باعث گیرایی و جذابیت شخصیت او شده است. او با لحن آرام خود طوری در مورد جورج صحبت می‌کند که مخاطب دلش برای هیولای بزرگی که در حال خراب کردن شهر است، می‌سوزد.»
جوردن فارلی Jordan Farley منتقد مجله توتال فیلم Total Film نظر متفاوتی دارد: « «رمپیج» مانند غذای فست‌فودی است، از خوردن آن لذت می‌بری و گرسنگی‌ات برطرف می‌شود اما می‌دانی هیچ ماده مغذی به بدنت نمی‌رسد. وقتی موضوع اصلی فیلمی گوریل‌های خشمگین است، می‌توان کل فیلم را حدس زد، بااین‌حال، تماشای گوریل عظیم‌الجثه کامپیوتری می‌تواند سرگرم‌کننده باشد.»
همچنین بخوانید:
معرفیJumanji: Welcome to the Jungle: خنده‌دار، سرگرم‌کننده و پرهیجان

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان