وجود مبارک امام صادق (سلام الله علیه) که رئیس مذهب ماست، در حقیقت رئیس اسلام است، اختصاصی به شیعه ها ندارد. در فرصت مناسبی که نصیب آن حضرت شد سعی کردند اسلام ناب را درست تبیین کنند و تعلیم بدهند و عناصر محوری آن را بیان کنند. اوّلاً سعی کرد مردم را به ساختن مدرسه و حوزه علمیه و مراکز دانشگاهی آن روز آشنا کند، این به عنوان اوّلین اصل و اقدام آن حضرت بود. اگر قرآن کریم درباره حضرت یعقوب دارد که در فراغ یوسف شِکوه اش را به خدا می بُرد، وجود مبارک امام صادق شکوه اش را به خدا می بَرد در نداشتن حوزه علمیه و مراکز فرهنگی بزرگ. وجود مبارک یعقوب گفت: ﴿أَشْکوا بَثِّی وَ حُزْنی إِلَی اللَّه﴾؛ [1] اما وجود مبارک امام صادق می گوید: «أَشْکو إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَحْدَتِی وَ تَقَلْقُلِی بَینَ أَهْلِ الْمَدِینَةِ حَتَّی تَقْدَمُوا وَ أَرَاکمْ وَ آنَسَ بِکمْ فَلَیتَ هَذِهِ الطَّاغِیةَ أَذِنَ لِی فَأَتَّخِذَ قَصْراً فِی الطَّائِفِ فَسَکنْتُهُ وَ أَسْکنْتُکمْ مَعِی وَ أَضْمَنَ لَهُ أَنْ لَا یجِیءَ مِنْ نَاحِیتِنَا مَکرُوهٌ أَبَدا»؛[2]فرمود من از تنهایی شکوه دارم و اندوهم را به بارگاه الهی منتقل میکنم. ای کاش این طغیان گر عصر ما منصور دوانقی به من اجازه می داد من مدرسه ای را در یک جای خوش آب و هوا می ساختم؛ چون طائف در حجاز، جزء بهترین منطقه های خوش آب و هواست. یک مدرسه و حوزه علمیه ای را، مراکز فرهنگی، دانشگاهی اسلامی را در بهترین منطقه حجاز می ساختم، خودم در آنجا مسکن انتخاب می کردم حجره ای می گرفتم و شما دانشجویان و طلّاب را در آنجا جا می دادم و ملتزم می شدم که از ناحیه ما آسیبی به حکومت او نرسد؛ «فَلَیتَ هَذِهِ الطَّاغِیةَ أَذِنَ لِی فَأَتَّخِذَ قَصْراً». در حجاز آن منطقه های سوزان و گرمسیر جا برای درس و بحث و فکر نیست؛ اما جایی که آب و هوایش مناسب و معتدل باشد اینجا برای مطالعه و پژوهش و تحقیق و تدریس و تعلیم و تألیف است «فَلَیتَ هَذِهِ الطَّاغِیةَ أَذِنَ لِی فَأَتَّخِذَ قَصْراً فِی الطَّائِفِ فَسَکنْتُهُ»؛ خودم هم می آمدم در آن حوزه علمیه حجره ای داشتم مسکنی داشتم «وَ أَسْکنْتُکمْ مَعِی»؛ شما شاگردان و دانشجویان و طلّاب را در آنجا جا می دادم «وَ أَسْکنْتُکمْ مَعِی وَ أَضْمَنَ لَهُ أَنْ لَا یجِیءَ مِنْ نَاحِیتِنَا مَکرُوهٌ أَبَدا»؛ تعهّد می سپردم که از ناحیه حوزه علمیه و دانشگاه امام صادق (سلام الله علیه) آسیبی و رنجی به حکومت ننگین منصور دوانقی نرسد، این اصل اوّل.
اگر وجود مبارکش رئیس مذهب بود این ایده را پیاده کرد؛ منتها اجازه ساختن مدرسه و حوزه علمیه و دانشگاه را در طائف ندادند، در جای دیگر ندادند؛ اما او در منزلش، در جاهای تنهایی، یک نفر، دو نفر همین کار حوزه و دانشگاه را کرد، چهار هزار شاگرد تربیت کرد، اصول اربعمائه را تدوین کرد که این کتب اربعه ما خوشه و شاخه ای از آن اصول اربعمائه وجود مبارک امام صادق است که ده ها حُکم فلسفی و کلامی و فقهی و حقوقی را به شاگردانش آموخت. فرمود، برو در مسجد کوفه بنشین! «اجْلِسْ فِی مَسْجِدِ الْمَدِینَةِ وَ أَفْتِ النَّاس».[3]برای تشویق به خدمتگزارش فرمود. ابان بن تغلب که از شاگردان مخصوص امام صادق(سلام الله علیه) بود. حضرت برای اینکه به علم و عالم احترام کند تا جامعه به حوزه علمیه بروند به دانشگاهها بروند، حوزوی و دانشگاهی بشوند، عالم بشوند. وقتی ابان بن تغلب طبق نقل نجاشی به حضور مولایش شرفیاب می شد؛ ابان از شاگردان حضرت بود وقتی به حضور امام صادق مشرّف می شد، حضرت به خدمتگزارش دستور می داد، می فرمود: «ألق الوسادة لابان»؛[4]این تشک را پهن کن که ابان روی تشک بنشیند، در حالی که این شاگرد او بود؛ الآن هم وجود مبارک امام زمان همان کار را می کند، اینها یک نورند «کلهم من نور واحد»؛[5] این طور نیست که وجود مبارک امام صادق به شاگردانش احترام بکند و ـ معاذالله ـ وجود مبارک امام زمان نکند.
این فخر بود برای ابان بن تغلب که به حضور امام زمانش برود. این امام زمان به خدمتگزارش می گوید این تشک را برای آقا پهن کن تا ایشان روی تشک بنشیند: «ألق الوسادة لابان»؛ این اصل اوّل که امام صادق این کاره بود. حالا مدرسه ساخت، حوزه علمیه ساخت یا نساخت در خانه ها دو نفر، سه نفر؛ مثل خود پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیة والثناء) که سیزده سال در مکه بودند حوزه علمیه نداشتند، دانشگاه نداشتند، ولی این خانه ها، کوی و برزن ها، دیدارهای خصوصی با افراد همین دانشگاه و حوزه علمیه او بود.
اصل دوم اینکه آدم به هر حال چه چیزی بفهمد؟ حالا ما حوزه علمیه و دانشگاه درست کردیم، چه درسی بخوانیم؟ درس بخوانیم که روی میز بنشینیم و مشکل جامعه حلّ نشود یا درس بخوانیم که مشکل جامعه حلّ بشود. درسی بخوانیم که خروجی اش صنعت و کشاورزی و دامداری و اشتغال و تولید باشد. درسی بخوانیم که روی میز بنشینیم همان است که به ما گفتند: «أَعُوذُ بِک مِنْ عِلْمٍ لَا ینْفَع»[6] این دعاهایی که می گویند در قنوت نماز، در تعقیبات نماز بخوانید یعنی چه؟ یعنی خدایا آن علمی که مشکل جامعه را حلّ نکند آن علم یک آفت است ما از آن علم به تو پناه می بریم.
وجود مبارک امام صادق اگر توفیقی برایش پیدا نشد که حوزه علمیه وسیعی، دانشگاه وسیعی، مدرسه وسیعی بسازد علومی که باید بخوانند و عالم بشوند آن را مشخص کرد؛ وگرنه این روضه خوانی یک اثر خاص خود را دارد، این از هر عوامی ساخته است. همه ما می دانیم نجّارها که سابقاً خطکشی میکردند خودکار یا مدادی را پشت گوش خود قرار میدادند؛ این از کجا آمده، کسی در محضر حضرت آمده چیزی نوشته خواست قلم را به زمین بگذارد، فرمود: «ضَعْ قَلَمَک عَلی أُذُنِک»؛[7] قلم را روی زمین نگذار پشت گوشات بگذار! این را از بزرگان چند قرن قبل نقل کردند که پیغمبر فرمود: که قلم را مگر کسی روی زمین می گذارد؟«ضَعْ قَلَمَک عَلَی أُذُنِک»؛ قلم را پشت گوش بگذارد. خدا به این قلم قسم خورد همان طوری که به قمر قسم خورد که نور می دهد ﴿وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها* وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها﴾[8] به قلم هم قسم خورد: ﴿ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یسْطُرُون﴾؛[9] قسم به قلم! قسم به تألیفات! قسم به کتاب های عالمان دین! این قسم خداست، این است که جامعه را زنده و پویا نگه می دارد.
اصل دوم که حالا مدرسه ساختیم چه چیزی باید بخوانیم؟ مرحوم کلینی نقل کرد هم وجود مبارک پیغمبر هم وجود مبارک امام صادق (علیهما الصلاة و علیهما السلام) فرمود: «إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آیةٌ مُحْکمَةٌ أَوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَة»؛[10] وقتی وارد حوزه علمیه یا دانشگاه شدید بدانید انسان چه حقیقتی است بدانید حقیقت عالَم چیست؟ بدانید حقیقت عالم را چه کسی آفرید؟ بدانید بین انسان و حقیقت عالم چه پیوندی است؟ بدانید انسان یک موجود ابدی است بدانید انسان مرگ را می میراند نه بمیرد؛ انسان هست که هست، فرمود اینها را بخوانید. آن وقت چنین انسانی خروجی اش نه بیراهه می رود نه راه کسی را می بندد. او هم حرمت هوا را حفظ میکند. همین دین گفته «مَنْ سَقَی طَلْحَةً أَوْ سِدْرَةً فَکأَنَّمَا سَقَی مُؤْمِناً مِنْ ظَمَإٍ»[11]همه ما می دانیم که اگر مؤمنی تشنه بود عطش داشت و اگر آب به او نرسانیم، بر ما لازم و واجب است بر ما ثواب هم دارد؛ همان بیان را امام درباره کشاورزی و دامداری و آبیاری درخت ها و نهال ها و فضای سبز گفته، ما فضای سبز می خواهیم، پرهیز از ریزگرد می خواهیم، امنیت منطقهای، هوایی و صحرایی می خواهیم. حضرت فرمود: وقتی وارد حوزه علمیه یا دانشگاه شدید «إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آیةٌ مُحْکمَةٌ أَوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَة»، این چیزها را باید یاد بگیرید.
اصل سوم، امام صادق که رئیس مذهب ماست چه کار کرد؟ فرمود اگر این دانشگاهی که من می گویم داشتید، اگر این حوزه های علمیهای که من می گویم داشتید، خروجی اش اینها هستند که من می گویم «لَا یسْتَغْنِی أَهْلُ کلِّ بَلَدٍ عَنْ ثَلَاثَةٍ یفْزَعُ إِلَیهِمْ فِی أَمْرِ دُنْیاهُمْ وَ آخِرَتِهِمْ فَإِنْ عَدِمُوا ذَلِک کانُوا هَمَجا»؛[12]فرمود خروجی حوزه ها باید مردانی باشند راه شناس، راه بین، راه رو که ﴿جَعَلْنا لَهُ نُوراً یمْشی بِهِ فِی النَّاسِ﴾[13]در هر محلّی که می رود مثل اینکه نور دارد حرکت می کند. آن عالمی که دیدن او، نشستن او، گفتار او، محضر او مردم را نور ندهد که او عالم نیست. آن دانشگاهی هم اینچنین است. فرمود سه اصل، سه چیز، سه عنصر و سه طایفه است که هیچ کشوری از آنها بی نیاز نیست « فَإِنْ عَدِمُوا ذَلِک کانُوا هَمَجا»؛ «همج»؛ این پشه های فضا را می گویند. آنها چه کسانی هستند؟ «فَقِیهٍ عَالِمٍ وَرَعٍ وَ أَمِیرٍ خَیرٍ مُطَاع وَ طَبِیبٍ بَصِیرٍ ثِقَة »؛ فرمود خروجی حوزه و دانشگاه باید اینها باشد؛ فقاهت باشد، پرهیزگاری باشد، وارستگی باشد، حقیقت گویی باشد، حقیقت یابی باشد که انسان با سیره و سنّت او متدین بشود این برای حوزه. بخش های بهداشت و درمان و تأمین سلامت جامعه باید طوری باشد که انسان به حرف این طبیب اطمینان داشته باشد، این طبیب بین خود و خدای خود چیزی که نمی داند نسخه بنویسد. اگر ـ خدای ناکرده ـ طبیبی تشخیص نداده، نسخه نوشت تمام خسارت های آن بیمار را شرعاً ضامن است و اگر چشمش پاک نبود، دستش پاک نبود، گوش او پاک نبود، رومیزی و زیرمیزی برای او تفاوت داشت، این طبیبِ بصیرِ ثقه نیست؛ این خروجی دانشگاه و حوزه های علمیه امام صادق نیست. فرمود: «طَبِیبٍ بَصِیرٍ ثِقَة ». سوم: «أَمِیرٍ خَیرٍ مُطَاع»؛ ارتش خوب، نظامی خوب، سپاه خوب، بسیجی خوب، مردم متدین و فداکار خوب که به کسی حمله نکنند؛ ولی حمله هیچ کسی را هم تحمّل نکنند. بیان نورانی امیرالمؤمنین این است که «رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَیثُ جَاء»؛[14] این بیان حضرت در نهج البلاغه است؛ فرمود یک ملّتِ سنگ خور نباشید، سنگ از هر جا آمد برگردانید؛ دیگر آمریکا به خودش اجازه بی ادبی ندهد، اجازه نقض برجام ندهد، اسرائیل به خودش اجازه بیادبی ندهد، کسی به خودش اجازه حمله ندهد. فرمود: «رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَیثُ جَاء»؛ این بیان صریح حضرت امیر در نهج البلاغه است. فرمود یک ملّت سنگ خور نباشید! سنگ از هر جا آمد بدون معطّلی برگردانید. به کسی حمله نکنید؛ اما حمله کسی را هم تحمّل نکنید، اینها خروجی حوزه و دانشگاه است، اگر ارتش است این است، سپاه است این است، بسیج است این است، مردم است این است.
پس اگر امام صادق(سلام الله) رئیس مذهب شد، اوّل به این فکر بود که حوزه های علمیه و دانشگاه هایی تأسیس کند که خودش در آ نجا حضور داشته باشد. دوم علومی که باید بخوانند: «إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ» است. سوم خروجی حوزه ها و دانشگاه ها هم مشخص است.
اصل چهارم: اگر ما بخواهیم کشوری داشته اسلامی باشیم که حوزه های علمی اش این، دانشگاه هایش آن! علوم درسی رسمی حوزه اش این، علوم رسمی دانشگاهش آن! خروجی حوزه های علمیه این، خروجی دانشگاهها آن! به هر حال یک جا و یک محور یک پناهگاه اصلی باید داشته باشد که همه به آن سمت گرایش داشته باشیم، همه او را نگاه کنیم و آن کعبه است. فرمود تنها جایی که می تواند مجمع همه مسلمان های عالم باشد کعبه است؛ این از بیانات نورانی امام صادق(سلام الله علیه) است، فرمود: «لَا یزَالُ الدِّینُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْکعْبَةُ»؛[15] مادامی که کعبه از اسارت آل سعودها در نیاید دین، قیام ندارد، دین مادامی قائم است که کعبه قائم باشد، «لَا یزَالُ الدِّینُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْکعْبَةُ». چرا امام صادق ما را به کعبه آشنا می کند؟ برای اینکه اصلاً ما با کعبه داریم نفس می کشیم اگر مسلمانیم، تمام زندگی ما در ارتباط تنگاتنگ با کعبه است. نماز پنج گانه ما به طرف کعبه است، تمام مسلخها و مذبحها و ذبحهایی که در سلّاخخانهها هست به طرف کعبه است. تمام این منزلها وقتی جایی به عنوان دستشویی میسازند رو به کعبه حرام، پشت به کعبه حرام! در تمام نشستن ها به ما می گویند هر جا مینشینی اگر ممکن است مستحب است رو به کعبه بنشینی، محتضرها را وقتی تلقین می کنیم «وَ الْکعْبَةَ قِبْلَتِی»،[16] مردهها را تلقین می کنیم «وَ الْکعْبَةَ قِبْلَتِی»، این کعبه اصلاً با او داریم نفس می کشیم، چرا؟ ما کاری داریم در شبانه روز که رو به کعبه نباشد یا واجب است یا مستحب. اگر دستشویی است که رو به کعبه حرام، پشت به کعبه حرام، نشستن است که رو به کعبه مستحب، نماز است که رو به کعبه، دعا هم که رو به کعبه، همه کارها که رو به کعبه، تمام کلّ کارهای کشور به کعبه وابسته است؛ تا نفس می کشیم کعبه، «وَ الْکعْبَةَ قِبْلَتِی»، محتضر را تلقین می کنیم «وَ الْکعْبَةَ قِبْلَتِی»، وارد قبر می کنیم می گوییم بدان که سؤال کردند «وَ الْکعْبَةَ قِبْلَتِی»، دعاهای بعد از نماز ما، «وَ الْقُرْآنَ کتَابِی وَ الْکعْبَةَ قِبْلَتِی»؛ فرمود این کعبه را باید حفظ کنید چرا؟ برای اینکه کعبه درس آزادگی می دهد. اینکه بارها گفته شد آل سعود هیچ سِمتی نسبت به کعبه ندارد برای همین است.
در ایران یک سلسله میراث فرهنگی است به نام تخت جمشید این را مردم ایرانزمین ساختند و حق دارند، در مصر یک سلسله اموری است به عنوان اهرام مصر، این میراث فرهنگی خود آن مردم است که آنها ساختند. در چین دیوار چین است که آنها ساختند؛ اما حرمین را، کعبه را چه کسی ساخت؟ فرمود: ﴿وَ لْیطَّوَّفُوا بِالْبَیتِ الْعَتیقِ﴾[17] اینکه قرآن فرمود کعبه، بیت آزاد است؛ چون درس آزادگی می دهد. احدی در اوّل پیدایش زمین تا الآن مالک این سرزمین نبود، هیچ کس! کعبه را خلیل حق که «خلیل من همه بت های آزری بشکست»[18] خلیل حق کعبه را ساخت، ذبیح حق کعبه را ساخت، اینها ساختند؛ آنجا اصلاً نه آب داشت نه آبادی، آب را اسماعیل به بار آورد. الآن ما در کنار منطقه ای کوه نشین به نام دماوند زندگی می کنیم؛ این چشمه کنار مسجد، اگر یک سال بارندگی کم باشد این آبش می خشکد؛ آنجا منطقه بارندگی و سردسیر نیست؛ منطقه برف و تگرگ نیست. الآن چهار هزار سال این چشمه دارد می جوشد، به نام چشمه زمزم است. که از زیر پای اسماعیل جوشید، دیگر آنجا که جای بارندگی و برف نبود. چشمه ای که چهار هزار سال دارد می جوشد در قدمگاه اسماعیل، احدی حق ندارد در آنجا دخالت کند. در قرآن فرمود: این خانه آزاد است، این ذرّه ای حق کسی نبود. بعدها اجداد همین آل سعود این کعبه را بتکده کردند، همین اجداد آل سعود، اینجا را وثن و صنم بار کردند، این کعبه را. فرمود اگر درس آزادگی می خواهید، درس آزادی از جهلِ علمی و جهالت عملی می خواهید باید با کعبه رابطه داشته باشید این خانه، خانه عِتق است خانه آزادی است ﴿وَ لْیطَّوَّفُوا بِالْبَیتِ الْعَتیقِ﴾. فرمود تا کعبه هست دین هست، اگر ـ خدای ناکرده ـ این کعبه غصب بشود، دین به اسارت رفته است. چرا وجود مبارک حضرت امیر در نهج البلاغه در نامه ای که برای مالک اشتر نوشت فرمود: مالک! بعد از غدیر و تبدیل غدیر به سقیفه «فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کانَ أَسِیراً فِی أَیدِی الْأَشْرَارِ یعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوَی وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیا»،[19] این بیان صریح حضرت است در نهج البلاغه. در نامه ای که برای مالک نوشت. فرمود: دین به اسارت رفته بود؛ نماز بود ولی نمازِ اسیر، قرآن بود قرآنِ اسیر، حج و زکات و خمس بود ولی اسیر بود، از نمازِ اسیر کاری ساخته نیست «فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کانَ أَسِیراً فِی أَیدِی الْأَشْرَارِ یعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوَی وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیا».
امروز حج در اسارت آل سعود است. کعبه در اسارت آل سعود است. حرمین در اسارت آل سعود است. آنها حقّی ندارند، هیچ حقّی ندارند ﴿إِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ﴾.[20] وجود مبارک امام صادق فرمود: دین مادامی زنده است که کعبه از اسارت آل سعودها آزاد بشود و آنها هیچ حق ندارند و نمی توانند بگویند در سرزمین ماست شما مهاجرید، شما نساختید، وجود مبارک ابراهیم خلیل ساخت، ذبیحش ساخت ﴿وَ إِذْ یرْفَعُ إِبْراهیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیتِ وَ إِسْماعیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا﴾[21] تک تک این سنگ ها، ملات ها، با این جمله قرآنی این دو پیغمبر ساخته شد ﴿وَ إِذْ یرْفَعُ﴾ که فعل مضارع است مفید استمرار است؛ یعنی ابراهیم و اسماعیل(سلام الله علیهما) که این کعبه را می ساختند، ذکر زیر لبشان در حال ساختن ﴿رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا﴾ بود، هر سنگی که می آوردند، هر ملاتی که روی سنگ می کشیدند﴿رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا﴾، با ﴿رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا﴾ خانه خدا ساخته شد؛ این خانه آزاد است.
فرمود ما مادامی که با کعبه در ارتباط هستیم، بیگانه با کعبه رابطه ای ندارد و حقّ دخالت ندارد، مادامی که کعبه روی کار است و زنده است دین زنده است. این میشود امام صادق! فرمود: چه روستا، چه شهر، چه شرق چه غرب هر جایی می خواهی زندگی کنی باید این امور را داشته باشد «الْهَوَاءِ الطَّیبِ وَ الْمَاءِ الْغَزِیرِ الْعَذْبِ وَ الْأَرْضِ الْخَوَّارَة»[22] این می شود رئیس مذهب. فرمود جایی را انتخاب بکن و زندگی بکن آب خوب، هوای خوب، زمین حاصلخیز داشته باشد؛ این می شود امام! فرمود مبادا جایی بروی که آبش کم باشد یا زمینش حاصلخیز نباشد یا ریزگرد داشته باشد! اگر دارد برطرف کن، اگر ندارد حُسن انتخاب داشته باشد «لَا تَطِیبُ السُّکنَی إِلَّا بِثَلَاثٍ الْهَوَاءِ الطَّیبِ وَ الْمَاءِ الْغَزِیرِ الْعَذْبِ وَ الْأَرْضِ الْخَوَّارَة»؛ «وَ الْمَاءِ الْغَزِیرِ»؛ یعنی فراوان، «الْأَرْضِ الْخَوَّارَة»؛ یعنی زمین حاصلخیز. حالا اگر داشتیم و ـ خدای ناکرده ـ میزنشین بودیم، تقصیر خود ماست. رئیس مذهب گفت درسی بخوان که با کار آشنا باشد، درسی بخوان که به مردم حرمت بدهی نه از مردم احترام بگیری، درسی بخوان که به مردم جان بدهی نه جان مردم را بگیری.
روشن شد که چرا ما برای او گریه و ناله می کنیم؟ چرا او را از دست دادیم این طور ضجّه می زنیم؟ چه کسی بود؟ در بحبوحه خفقان بنی عباس این حرف ها را زد. چهارصد اصل را تنظیم کرد و به شاگردان خود آموخت؛ او به علما احترام کرد او به دانشمندان احترام کرد، او به مدرسه و حوزه و دانشگاه احترام کرد، شد رئیس مذهب. مرحوم کلینی(رضوان الله تعالی علیه) نقل می کند که مأموران منصور دوانقی در کمال بی ادبی و بی حرمتی این خانه را به آتش کشیدند و حضرت را با آن وضع بیرون آوردند.
پی نوشت ها
[1] سوره یوسف، آیه86.
[2] الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج8، ص215.
[3] رجال النجاشی، ص10.
[4] رجال النجاشی، ص11؛ «دخلت مع أبی إلى أبی عبد الله(علیه السلام)، فلما بصر به أمر بوسادة فألقیت له و صافحه و اعتنقه و ساءله و رحب به».
[5] ر.ک: الغیبة(للنعمانی)، ص93؛ «یَا مُحَمَّدُ إِنِّی خَلَقْتُ عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ نُورٍ وَاحِد...».
[6] المصباح للکفعمی (جنة الأمان الواقیة)، ص299.
[7] منیة المرید، ص350.
[8] سوره شمس، آیات1 و 2.
[9] سوره قلم، آیه1.
[10] الکافی(ط ـ الاسلامیه)، ج1، ص32.
[11] وسائل الشیعة، ج17، ص42.
[12] تحف العقول، النص، ص321.
[13] سوره انعام، آیه122.
[14] نهج البلاغة (للصبحی صالح)، حکمت314.
[15] الکافی (ط ـ الإسلامیة)، ج4، ص271.
[16] الفضائل (لابن شاذان القمی)، ص90.
[17] سوره حج، آیه29.
[18] دیوان سعدی، غزل40؛ «دگر به روی کَسم دیده بر نمیباشد ٭٭٭ خلیل من همه بتهای آزری بشکست».
[19] نهج البلاغة(للصبحی صالح), نامه53.
[20] سوره انفال، آیه34.
[21] سوره بقره، آیه127.
[22] تحف العقول، النص، ص320.