برترین ها - ترجمه از سولماز محودی: شرلی تمپل، زادۀ 23 اوریل 1928 و درگذشته به تاریخ 10 فوریه 2014، بازیگر، خواننده، رقصنده، تاجر و دیپلمات آمریکایی بود که پولسازترین بازیگر کودک هالیوود از 1935 تا 1938 به شمار می رفت. در بزرگسالی سفیر ایالات متحده در غنا و چکسلواکی و همچنین رئیس پروتکل ایالات متحده بود. شرلی جوایز و افتخارات بسیاری بدست آورد که از آن میان می توان به افتخارات مرکز کندی و جایزه دستاورد عمر صنف بازیگران سینما اشاره نمود. وی رتبه 18 فهرست بزرگترین افسانه های زن سینمای کلاسیک هالیوود را از سوی موسسه فیلم آمریکا کسب کرده است.
تمپل در سانتا مونیکای کالیفرنیا به دنیا آمد. او سومین فرزند گرترود امیلیا و جورج فرانسیس تمپل بود. مادرش خانه دار و پدرش کارمند بانک بودند. اجداد این خانواده از تبار هلندی، انگلیسی و آلمانی بودند. او دو برادر به نام های جان استنلی و جورج فرانسیس کوچک داشت. آنها به برنتوود لس آنجلس نقل مکان کردند. مادر شرلی استعداد آوازخوانی، رقص و بازیگری او را پرورش می داد و در سپتامبر 1931 او را در مدرسۀ رقص مگلین در لس آنجلس ثبت نام کرد. از همان زمان مادرش موهای او را به صورت حلقه ای فر می کرد.
زمانی که در مدرسۀ رقص بود، چارلز لمان که مسئول انتخاب بازیگران اجکیشنال پیکچرز بود، او را کشف کرد و در سال 1932 با او قرارداد بست. اجکیشنال پیکچرز در حال شروع «هجو کودکانه» بود، این برنامه مجموعه ای از فیلم های کوتاه بود که فیلم های جدید و رویدادهای سیاسی را با استفاده از کودکان خردسال به تمسخر می گرفتند. در ادامۀ آن مجموعه فیلم های کمی بلندتر ساخته شد که «جست و خیز جوانی» نام داشت و تمپل در آن نقش مری لو راجرز، دختر جوانی در خانواده ای حومه نشین، را بازی می کرد.
برای تأمین هزینه های تولید در این کمپانی، او و همکاران خردسالش مدل تبلیغاتی غلات صبحانه و دیگر محصولات شدند. او برای بازی در اولین فیلم بلندش، «بهانۀ زن مو قرمز» در 1932 به تاور پروداکشنز و در سال 1933 برای نقش های مختلف به یونیورسال، پارامونت و وارنر برادرز اجاره داده شد. بعد از این که در 1933، اجکیشنال پیکجرز اعلام ورشکستگی کرد، پدرش قرارداد او را فقط به مبلغ 25 دلار از آنها خرید.
جِی گورنی، ترانه سرای فاکس فیلم، پس از دیدن آخرین فیلم مجموعه «جست و خیز جوانی» او را در حال رقص در سرسرای سالن سینما دید. او ترتیبی داد تا شرلی برای فیلم موزیکال «بایستید و تشویق کنید!» تست بازیگری بدهد؛ او در 7 دسامبر 1933 تست داد، برای نقش پذیرفته شد و قراردادی دو هفته ای با فاکس فیلم به مبلغ هفته ای 150 دلار امضا کرد. بازی در این نقش باعث پیشرفت تمپل شد. دلربایی او برای مدیران فاکس آشکار شد و بلافاصله بعد از اتمام درام کمدی «کوچولو تعظیم می کند» در کنار جیمز دان، به دفترهای شرکت راهنمایی شد.
در 21 دسامبر 1933 قرارداد او به یک سال با همان مبلغ 150 دلار در هفته و امکان تمدید هفت ساله تغییر یافت و مادرش گرترود به عنوان مربی شخصی و آرایشگر موی او با دستمزد 25 دلار در هفته استخدام شد. «بایستید و تشویق کنید!» در مه 1934 به نمایش درآمد و شرلی را تبدیل به ستاره کرد. در عرض چند ماه، او تبدیل به نماد سرگرمی خانوادگی شد. در ماه ژوئن، برای بازی در «دوشیزه مارکر کوچک» به کمپانی پارامونت اجاره داده شد و موفقیت او ادامه پیدا کرد.
بعد از سه فیلم اول، والدین شرلی به این نتیجه رسیدند که دخترشان به اندازۀ کافی دستمزد نمی گیرد. تصویر او نیز بدون مجوز قانونی و پرداخت دستمزد روی محصولات تجاری مختلف استفاده می شد. آنها برای کنترل استفادۀ غیر مجاز از تصویر او و مذاکره با فاکس، وکیل دعاوی لوید رایت را به نمایندگی خود استخدام کردند. در 18 ژوئیه 1934، دستمزد قراردادی تمپل به 1000 دلار در هفته و دستمزد مادرش به 250 دلار در هفته به همراه 15000 دلار حق امتیاز برای هر فیلم افزایش یافت. نامه های توقف فعالیت به شرکت های مختلف فرستاده شد و روند اعطای مجوز به شرکت ها شروع شد.
در 28 دسامبر 1934، «چشمان درخشان» به نمایش درآمد. این اولین فیلمی بود که به طور ویژه برای نمایش استعدادهای او طراحی و ساخته شد و اولین فیلمی بود که نام او در صدر تیتراژ فیلم درج شد. ترانۀ معروف او، On the Good Ship Lollipop، نیز در این فیلم معرفی شد. در فوریۀ 1935، شرلی تمپل اولین ستارۀ خردسال بود که به پاس دستاوردهای سینمایی خود یک مجسمۀ کوچک اسکار کودکان دریافت کرد و یک ماه بعد اثر دست و پای خود را روی جلو خان تئاتر چینی گرامن در پیاده روی مشاهیر هالیوود ثبت کرد.
در سال 1935، کمپانی فاکس فیلم با توئنییث سنچری پیکچرز ادغام شد و توئنییث سنچری فاکس نام گرفت. تهیه کننده و رئیس این استودیو دریل اف. زانک توجه و سرمایۀ خود را صرف ترویج مقام سوپر استاری شرلی کرد. او را بزرگ ترین دارایی استودیو می نامیدند. نوزده نویسنده، معروف به گروه شرح و بسط داستان های شرلی تمپل، 11 داستان ابتکاری و چند اقتباس از داستان های کلاسیک برای او نوشتند. وینفیلد شیهن مدیر اجرایی استودیو برای شرلی خانۀ کوچکی با چهار اتاق در استودیو ساخت که باغچه، حصار، یک درخت با یک تاب و یک لانۀ خرگوش داشت. زیر نظر زانک، جان گریفیث که از دوستان نزدیک او بود به عنوان محافظ شرلی تعیین شد و در پایان سال 1935، فرانسیس کلمپت معلم او در استودیو شد.
به گفتۀ آن ادواردز زندگینامه نویس شخصیت های خلق شده برای شرلی تمپل می توانستند با نتایج مثبت زندگی های سرد، سخت و پر از بزه آن دوران (رکود بزرگ) را تغییر دهند. فیلم های او باعث ایجاد امید و خوش بینی می شدند؛ رئیس جمهور فرانکلین روزولت در این باره گفت: «این عالی است که یک آمریکایی با فقط 15 سنت می تواند به سینما برود و با نگاه کردن به سیمای خندان یک کودک مشکلات را فراموش کند.»
بیشتر فیلم های شرلی خیلی ارزان و با 200.000 یا 300.000 دلار ساخته می شدند و ملودرام هایی با رقص و آواز، موقعیت های احساسی و عاشقانه و با ارزش تولیدی اندک بودند. او در فیلم هایش اغلب نقش شخصی تأثیرگذار، الهۀ عشق یا یک پری خوب را بازی می کرد که والدین جدا از هم را آشتی می داد یا باعث رفع اختلاف جوانان دلداده می شد. عناصر قصه های پریان با فیلم های او درآمیخته بودند: برای مثال، خوبی بر فرومایگی و بدی، یا ثروت بر فقر، ازدواج بر طلاق و اقتصاد پر رونق بر اقتصاد راکد پیروز می شد.
والدین شرلی در قراردادی که در ژوئیۀ 1934 امضا کردند، با چهار فیلم در سال توافق کردند. او در دنباله ای از فیلم ها بازی کرد: «سرهنگ کوچولو»، «دختر کوچولوی ما»، «مو فرفری» (با ترانۀ اصلی Animal Crackers in My Soup) و «کوچولوترین شورشی» در سال 1935. «مو فرفری» و «کوچولوترین شورشی» در فهرست پرفروش ترین های مجلۀ ورایتی در سال 1935 قرار گرفتند. در سال 1936، «کاپیتان ژانویه»، «دختر کوچولوی ثروتمند بیچاره»، «دیمپلز» و «مسافر قاچاق» به نمایش درآمدند.
زانک بنا بر موفقیت های فراوان فیلم های تمپل بودجه و ارزش تولید فیلم های او را افزایش داد. در پایان سال 1935، دستمزد او 2.500 دلار در هفته بود. در 1937، جان فورد برای کارگردانی «وی ویلی وینکی» (فیلم مورد علاقۀ تمپل) استخدام شد و گروهی از بازیگران درجۀ یک از جمله ویکتور مک لاگلن، سی. اوبری اسمیث و سزار رومرو برای بازی در این فیلم قرارداد بستند. دکور پر از جزئیات فیلم در مزرعۀ سینمایی معروف آیورسن در چتسورث کیلیف ساخته شد و صخره ای نیز در آن قرار گرفت که در فیلم های بسیاری از آن استفاده شد و بعدها به صخرۀ شرلی تمپل معروف شد. فیلم موفقیت تجاری و انتقادی به دست آورد.
«هایدی» آخرین فیلمی بود که در 1937 به نمایش درآمد. در میانۀ راه فیلمبرداری بود که صحنۀ موزیکال رویا به فیلمنامه اضافه شد. گفته می شد که بازیگر کوچک در پشت صحنه بسیار مشتاقانه منتظر فیلمبرداری این صحنه بوده، اما تمپل در زندگینامۀ خود به شدت آن را انکار کرده است. قرارداد او اجازۀ هیچ گونه دخالت و کنترل خلاقانه ای در فیلم ها به او و والدینش نمی داد.
در ماه مه 1938، انجمن سینما داران مستقل آمریکا یک آگهی در مجلۀ هالیوود ریپورتر چاپ کردند که در آن شرلی تمپل در فهرستی از بازیگران قرار گرفته بود که سزاوار دستمزدشان هستند در حالی که دیگران از جمله کاترین هپبورن و جون کرافورد و ... کسانی هستند که "سودآوری شان در گیشه صفر است." در آن سال، «ربه کا از مزرعۀ سانی بروک»، «خانم کوچولوی برادوی» و «خیلی نزدیک» به نمایش درآمدند. منتقدان از دو فیلم آخر به شدت انتقاد کردند و «خیلی نزدیک» اولین فیلم او بود که دچار کاهش فروش بلیط شد.
سال بعد، زانک امتیاز ساخت فیلم از رمان کودکانۀ «پرنسس کوچولو» را خریداری کرد، چرا که باور داشت داستان این کتاب کاملاً مناسب فیلمی برای این بازیگر کوچک است. او 1.5 میلیون دلار بودجه (دو برابر بودجۀ «خیلی نزدیک») برای این فیلم تعیین کرد و تصمیم گرفت این فیلم اولین فیلم تکنی کالر تمپل باشد. «پرنسس کوچولو» یک موفقیت تجاری و انتقادی بود که اوج آن، بازی تمپل در نقش سارا کرو بود. زانک که متقاعد شده بود تمپل می تواند با موفقیت ازستارۀ خردسال به بازیگر نوجوان تبدیل شود، پیشنهاد قابل توجه ام جی ام را برای استفاده از او در نقش دوروتی در «جادوگز شهر آز» رد کرد و در عوض او را در «سوزانا از سواره نظام» آخرین فیلم پولساز تمپل برای توئنتییث سنچری فاکس گنجاند. این فیلم موفق بود، اما از آنجا که شرلی در 1939 به جای سه یا چهار فیلم فقط در دو فیلم بازی کرده بود، از بازیگر شماره یک گیشه در 1938 به جایگاه پنجم سال 1939 سقوط کرد.
در سال 1940، شرلی در دو فیلم ناموفق «پرندۀ آبی» و «جوانان» ظاهر شد. والدین او باقیماندۀ قرارداد او را خریدند و او را به مدرسۀ دخترانۀ وستلیک در لس آنجلس فرستادند. خانۀ او در استودیو بازسازی شد و ساختمان به یک دفتر تبدیل شد.
بعد از جدایی از توئنتییث سنچری، برای بازگشت به سینما با کمپانی ام جی ام قرارداد بست. این استودیو قصد داشت او را در سریال «اندی هاردی»در کنار جودی گارلند و میکی رونی قرار دهد. این تصمیم خیلی زود رها شد، اما پس از آن او را برای موزیکال «بچه ها در برادوی» در کنار گارلند و رونی قرار داد. اما از ترس این که یکی از این دو نوجوان می توانستند به راحتی بر او سایه بیندازند، ویرجینیا وایدلر را جانشین او کرد. در نتیجه، تنها فیلم او برای این کمپانی «کتلین» در 1941 بود. فیلم دربارۀ نوجوانی غمگین بود و موفقیتی به دست نیاورد. قرارداد او با ام جی ام با رضایت دو طرف لغو شد. در 1942، او در «دوشیزه آنی رونی» برای یونایتد آرتیستس بازی کرد که این فیلم نیز ناموفق بود. تمپل برای تقریباً دو سال از سینما کناره گیری کرد تا توجه خود را معطوف مدرسه و فعالیت های دیگر کند.
در سال 1944، دیوید او. سلزنیک قراردادی چهار ساله با تمپل بست. او در دو فیلم پرفروش مربوط به زمان جنگ بازی کرد: «از وقتی تو رفتی» و «تو را خواهم دید». سپس به استودیوهای دیگر اجاره داده شد. «ببوس و بگو»، «مرد مجرد و دختر نوجوان» و «دژ آپاچی» اندک فیلم های خوب او در آن زمان بودند.
به گفتۀ رابرت ویندلر زندگینامه نویس، فیلم های او در 1947 تا 1949 نه سود داشتند نه ضرر، اما بی کیفیت و میان مایه بودند و در آنها بازی های بی تفاوتی از تمپل دیده می شد. سلزنیک به او پیشنهاد کرد به خارج از کشور برود، بازیگری پخته شود و حتی اسمش را تغییر دهد. او به تمپل هشدار داد که در نقش هایش کلیشه شده و حرفه اش در تنگنای خطرناکی قرار دارد. تمپل بعد از رد شدن در تست بازیگری نقش پیتر پن برای برادوی در اوت 1950، شرایط را ارزیابی کرد و پذیرفت که فیلم های آخرش فروش کمی داشته اند. وی در 16 دسامبر 1950، بازنشستگی خود را از سینما اعلام کرد.
تمپل، بین ژانویۀ 1958 و سپتامبر 1961، میزبان و راوی سریال تلویزیونی موفق «کتاب داستان شرلی تمپل» بر اساس قصه های پریان بود. هر قسمت از این سریال یک ساعت بود و تمپل در سه قسمت از شانزده قسمت آن بازی کرد. او با حضور در چند نمایش به عنوان بازیگر مهمان به کار در تلویزیون ادامه داد. در ژانویۀ 1999، مراسم اهدای جوایز «100 سال ... 100 فیلم» موسسه فیلم آمریکا را اجرا کرد و در 2001، به عنوان مشاور در برنامه ای دربارۀ زندگینامه اش با عنوان «ستارۀ خردسال: داستان شرلی تمپل» برای تلویزیون ای بی سی حضور یافت.
تمپل در حزب جمهوری خواه کالیفرنیا فعال بود. در باشگاه مشترک المنافع کالیفرنیا، فعالیت گسترده داشت. در طول سالیان در بسیاری از جلسات سخنرانی کرد و در سال 1984 برای یک دوره نیز ریاست آن را بر عهده گرفت. خدمت او در سرویس خارجی زمانی شروع شد که پس از شکست در انتخابات کنگره در 1967، هنری کیسینجر در یک مهمانی صحبت های او را در مورد آفریقای جنوب غربی شنید. او از این که تمپل همه چیز را دربارۀ آنجا می دانست، شگفت زده شد.
از سوی رئیس جمهور ریچارد ام. نیکسون به نمایندگی در بیست و چهارمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد (از سپتامبر تا دسامبر 1969) و از سوی رئیس جمهور جرالد آر. فورد به عنوان سفیر ایالات متحده در غنا (از 6 دسامبر 1974 تا 13 ژوئیۀ 1976) منصوب شد. وی همچنین اولین رئیس زن پروتکل ایالات متحده (از 1 ژویۀ 1976 تا 21 ژانویۀ 1977) بود. جورج اچ. دابلیو. بوش نیز او را به عنوان سفیر ایالات متحده در چکسلواکی (از 23 اوت 1989 تا 12 ژوئیۀ 1992) منصوب کرد. او اولین و تنها سفیر زن آمریکا در چکسلواکی سابق بود. تمپل در هیأت مدیرۀ شرکت ها و سازمان های بزرگی مانند کمپانی والت دیزنی، صنایع غذایی دل مونته، بانک آمریکا، بانک کالیفرنیا، انجمن ملل متحد و فدراسیون ملی حیات وحش خدمت کرد.
در سال 1943، تمپل 15 ساله با جان اگر، گروهبان نیروی هوایی ارتش و مربی پرورش اندام آشنا شد. آنها در 19 سپتامبر 1945 ازدواج کردند. در ژانویۀ 1948، دخترشان لیندا به دنیا آمد. اگر بازیگر شد و آنها با هم در دو فیلم «دژ آپاچی» (1948) و «ماجرای بالتیمور» (1949) بازی کردند. کم کم زندگی شان دچار مشکل شد و در دسامبر 1949 طلاق گرفتند. تمپل حضانت دخترشان را به دست آورد و طلاقشان یک سال بعد نهایی شد.
در ژانویۀ 1950، با چارلز الدن بلک، افسر اطلاعاتی نیروی دریایی در جنگ جهانی دوم و دارندۀ مدال نقره و دستیار رئیس کمپانی آناناس هاوایی، آشنا شد. آنها در 16 دسامبر 1950 ازدواج کردند. در سال 1952، پسرشان به نام چارلز الدن بلک کوچک به دنیا آمد. دخترشان لوری نیز در 9 آوریل 1954 متولد شد. تمپل و بلک 54 سال یعنی تا زمان مرگ بلک در اوت 2005 با هم زندگی کردند.
تمپل در 1972، در 44 سالگی به سرطان پستان مبتلا شد. تومور برداشته شد و عمل جراحی ماستکتومی رادیکال اصلاح شده برای او انجام شد. وی در 10 فوریۀ 2014، در 85 سالگی در خانه اش در وودسایت کالیفرنیا درگذشت. دلیل مرگ، بر اساس گواهی مرگ او بیماری مزمن انسدادی ریه بود.