3. آیه مس
« لا یمسُّهُ إلا المطهرونَ»(واقعه، 79)
1-3. نکات مهم تفسیری و روایات
در خصوص آیه مس اقوال مختلفی نقل شده است که مختصراً بیان می شود:
از نظر برخی مفسران، مراد از آیه، محفوظ بودن قرآن از دسترس اغیار و ناپاکان است. علامه طباطبائی ذیل آیه شریفه می گوید:« منظور از مس قرآن، دست کشیدن به خطوط آن نیست؛ بلکه علم به معارف آن است که جز پاکان خلق کسی به معارف آن عالم نمی شود و منظور از مطهرون کسانی هستند که خدای تعالی دل هایشان را از هر رجس و پلیدی یعنی از رجس گناهان و پلیدی ذنوب پاک کرده و یا از چیزی که از گناهان هم پلیدتر و عظیم تر است یعنی از تعلق به غیر خدای تعالی. یعنی مطهرون کسانی هستند که خدا دل هایشان را پاک کرده، مانند ملائکه گرامی و برگزیدگانی از بشر که درباره آنان فرمود:
« إنما یریدُ الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً»(علامه طباطبائی، 238/19) این گروه از مفسران اغلب « لا» در « لا یمسه» را « لای نافیه» گرفته اند.
برخی از مفسران می گویند:«لا» در « لا یمسّه»، « لای ناهیه » است و مراد از مس، دست کشیدن به قرآن است و مراد از طهارت، طهارت از حدث و جدث یا تنها از حدث است. البته با فرض « لای نافیه» نیز می توان قول دوم را پذیرفت؛ یعنی جمله مذکور، جمله ای خبری است که منظور از آن انشاء است.
در مجمع البیان به نقل از درالمنثور، روایتی از پیامبر(ص) نقل شده است که ایشان می فرماید:« قرآن را مس نکن، مگر با داشتن طهارت».(طبرسی، 182/24؛طوسی، 114/1؛ کلینی، 294/1).
بیشتر مفسران با توجه به روایات وارده از معصومان(ع)، این آیه را به عدم جواز مس کتابت قرآن بدون غسل و وضو تفسیر کرده اند.
بنابر نقل تفسیر نمونه، گروهی دیگر آن را اشاره به فرشتگان مطهری می دانند که از قرآن آگاهی دارند یا واسطه وحی بر قلب پیامبر بوده اند.( متقی هرندی، 320/2؛ طوسی، 510/9) اما گروهی از مفسران همچون آیت الله مکارم در معنای مس توسعه قائل شده اند و مس را شامل دست کشیدن به خطوط قرآن و نیز دستیابی بر معارف والای قرآن می دانند.( مکارم شیرازی، 268/23)
2-3. بررسی ترجمه ها
ترجمه های مربوط به آیه مس را با توجه به نوع برداشت تفسیری می توان به دو گروه عمده تقسیم نمود:
1. در برخی ترجمه ها مراد از مس، دست کشیدن به خطوط آن است:
آیتی: « که جز پاکان دست بر آن نزنند».
اشرفی: «مس نکند آن را مگر پاکیزگان».
قرشی: « دست نمی زند بر آن، مگر پاک شدگان».
ارفع:« جز پاکان نمی توانند آن را دست زنند».
پاینده: « که جز پاکان لمس آن نمی کنند».
رضایی: « که جز پاکان با آن تماس نمی گیرند».
رهنما:« آن را جز پاکیزگان دست نزنند.»
سراج: « دست نمی زنند به آن کتاب، مگر پاکیزگان».
فولادوند:« که جز پاک شدگان به آن دست نزنند».
فیض الاسلام:« جز پاکان( از احداث و پلیدی های کوچک « مانند بول و غائط» و بزرگ « مانند جنابت» آن را مس نمی کنند و دست بر ( خط و نوشته) آن ننهند».
کاویانپور: « جز پاکان با آن تماس نگیرند».
مجتبوی:« که جز پاک شدگان و پاکیزگان بر آن دست نمی رسانند».
معزی: « دست بر آن نسایند جز پاک شدگان».
یاسری: « نباید کسی عضوی از بدن خود را به قرآن زند، مگر پاکان از حدث که با غسل یا وضو باشند».
صفارزاده: « و جز پاکان حق ندارند به آن دست زنند».
ثقفی تهرانی:« مس نمی کند آن را، مگر پاک شدگان».
مصطفوی: « که مس نمی کند آن را، مگر افراد پاکیزه».
مصباح زاده: « مس نکند آن را مگر پاکیزگان».
انصاری: « که جز پاکان به آن دست نمی رسانند».
2. در برخی ترجمه ها، مراد از مس علم و دسترسی به معارف آن منظور گردیده است:
پورجوادی: « و جز پاکان به آن دست نیابند».
المیزان: « که جز پاکان به آن دسترسی ندارند».
خواجوی: « که جز پاکان بدان نرسند».
طاهری:« که جز پاک سیرتان درکش نکنند».
گرمارودی:« که جز پاکان را به آن دسترسی نیست».
انصاریان: « جز پاک شدگان( از هر نوع آلودگی) به (حقایق و اسرار و لطائف) آن دسترسی ندارند».
3. در برخی ترجمه ها هر دو تفسیر منظور شده یا مراد مشخص نشده است:
بروجردی: « که جز پاکان دست کسی بدان نرسد».
خسروی: « آن را مس نمی کند مگر پاکیزگان و پاکان یعنی ملائکه و کسانی که از شرک پاکند و نیز از حدث ها و جنابت ها عاری اند( چنان که دست زدن به قرآن برای جنب و حائض و بی وضو بنابر فرمایش امام باقر(ع) و به قول طاووس و عطاء و سالم جایز نیست)».
مشکینی: « که آن ( لوح نوشته) را لمس نکند جز فرشتگان پاکیزه شده( از کدورت تجسم و معاصی) و خطوط این قرآن را لمس نکند، جز پاکان از حدث و معارف آن نداند جز پاکان از رذایل اخلاقی و حقایق، آن را درک ننمایند جز پاکان از تعلق دل به غیر معبود».
مکارم:« و جز پاکان نمی توانند به آن دست زنند( و دست یابند)».
براساس آنچه بیان شد، برخی مترجمان متأثر از تعدادی روایات، آیه « لا یمسُهُ الا المطهرون» را عدم مس کتابت قرآن بدون غسل و وضو ترجمه نموده اند. همچنین در ترجمه آقای مشکینی متأثر از برخی روایات مرجع ضمیر« لا یمسه» فرشتگان پاکیزه دانسته شده است که مسلماً نیاز به بررسی سندی اینگونه روایات دارد.
4. آیه « قد افلح من تزکّی»(اعلی، 14)
1-4. نکات مهم تفسیری و روایات
در اینکه منظور از تزکیه چیست، اقوال گوناگونی ذکر شده است:
1. به قرینه آیات فلاح در قرآن مجید؛ از جمله آیات ابتدایی سوره مؤمنون که فلاح را در گرو اعمال صالح می شمرد، منظور پاکسازی روح و جان از رذائل اخلاقی، به ویژه شرک و انجام اعمال صالح است.
در تفسیر المیزان ذیل آیه مذکور آمده است: « منظور از تزکیه، پاک شدن از لوث تعلقات مادی و دنیوی است که آدمی را از امر آخرت منصرف و مشغول می کند».(علامه طباطبائی، 449/20).
2. منظور، زکات فطره در روز عید فطر است، چنان که بنابر روایتی زکات فطره عامل رستگاری است و بایستی قبل از به جا آوردن نماز عید، پرداخت شود.(روح المعانی، 11/30؛ کشاف، 100/4 و نورالثقلین، ذیل آیه مذکور)
اما این مورد قابل نقد است؛ زیرا سوره اعلی مکی است و در مکه نه زکات فطره مشخص شده بود، نه سوره ماه مبارک و نه نماز عیدفطر. البته می توان پاسخ داد که هیچ مانعی ندارد که آغاز این سوره در مکه و پایانش در مدینه نازل شده باشد.
2. طبق نقل تفسیر نمونه، برخی مفسران منظور از تزکیه در این آیه را صدقه مالی دانسته اند.( مکارم شیرازی، 403/26)
2-4. بررسی ترجمه ها
ترجمه های مربوط به این آیه را براساس نوع برداشت از مفهوم« تزکیه» می توان به چهار گروه تقسیم نمود:
1. در اکثر ترجمه ها تزکیه را به معنای پاک نمودن و یا تزکیه نفس دانسته اند:
ارفع:« به تحقیق آن کس که تزکیه نفس کرد، رستگار شد».
الهی قمشه ای:« حقاً فلاح و رستگاری یافت، آن کس که تزکیه نفس کرد».
انصاریان:« بی تردید کسی که خود را ( از زشتی های باطن و ظاهر) پاک کرد، رستگار شد».
بروجردی:« به حقیقت رستگار شد، آن کس که پاک شد».
خواجوی:« براستی رستگار شد، هرکس که خویشتن را پاک کرد».
فولادوند:« رستگار آن کس که خود را پاک گردانید.»
مکارم:« به یقین کسی که پاکی جست( و خود را تزکیه نمود) رستگار شد».
صفارزاده:« به واقع کسی که خود را از آلودگی های کفر و شرک دور بدارد، رستگار می شود».
در ترجمه های اشرفی، پورجوادی، المیزان، حلبی، خواجوی، رهنما، مصباح زاده، یاسری، طاهری، سراج، انصاری، دهلوی، روشن، کاویانپور، گرمارودی، مجتبوی و معزی نیز مضمون مشابه این ترجمه آورده شده است.
2. در برخی ترجمه ها « تزکیه» به معنی دادن زکات مال یا صدقه آمده است:
عاملی: « پس رستگار آن بود که از مال خود بخشد».
3. در برخی ترجمه ها به هر دو جنبه توجه شده است:
خسروی: « حقاً که رستگار شد، کسی که مطهر و پاکیزه از شرک گردید و گفت لا اله الا الله( از قول عطاء و عکرمه) و به قولی، حقاً که پیروز شد به ظلم و ستم، کسی که پاک شد به اعمال صالحه و پارسایی ( از ابن عباس و قتاده) و به قولی، یعنی رستگار شد کسی که زکات مال خود را داد( از ابن مسعود؛ و او می گفت خدا می آمرزد کسی را که صدقه بدهد و سپس نماز گزارد و این آیه را تلاوت نمود)».
مشکینی:« حقاً که رستگار شد، کسی که خود را ( از عقاید فاسد و رذایل اخلاقی و عمل های زشت) پاک کرد و رشد بخشید و زکات داد».
براساس آنچه بیان شد، گروهی از مترجمان با توجه به برخی روایات، منظور از تزکیه در آیه مذکور را زکات فطره در روز عید فطر دانسته اند که نقد آن قبلاً بیان شد.
پی نوشت ها :
1. عضو هیئت علمی دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم (دانشکده تفسیر و معارف قرآن کریم قم)
منبع: نشریه علوم و معارف قرآن کریم، شماره 7