2. آیات ابتدایی سوره مبارکه عبس
« عبس و تولّی* ان جاءهُ الاعمی و ما یدریکَ لعلهُ یزّکی* او یذکّرُ فتنفعه الذکری* اما من استغنی* فأنتَ له تصدی* و ما علیک الا یزّکی* و اما من جاءکَ یسعی* و هو یخشی* فأنت عنهُ تلهی»
1-2. نکات مهم تفسیری و روایات
از این آیات، اجمالاً چنین برداشت می شود که خداوند، شخصی را به دلیل مقدم داشتن فرد یا افراد غنی و ثروتمند بر انسانی حق طلب، مورد عتاب قرار داده است. میان مفسران و مترجمان در مورد شخص مورد عتاب اختلاف است.
قولی مشهور این است که: « عده ای از سران قریش و جمعی دیگر خدمت پیامبر(ص)بودند و پیامبر مشغول تبلیغ و دعوت آن ها به سوی اسلام بود و امید داشت که این سخنان در دل آن ها مؤثر شود؛ و اسلام آوردن آن ها باعث گسترش دین اسلام و رفع کارشکنی های آنان می شد. در این میان، عبدالله بن امّ مکتوم که مرد نابینا و ظاهراً فقیری بود وارد مجلس شد و از پیامبر تقاضا کرد آیاتی از قرآن را برای او بخواند و به او تعلیم دهد؛ و پیوسته سخنان خود را تکرار می کرد و آرام نمی گرفت؛ زیرا دقیقاً متوجه نبود که پیامبر با چه کسانی مشغول صحبت است. او آن قدر کلام پیامبر را قطع کرد که حضرت ناراحت شد و آثار ناخشنودی در چهره مبارکش نمایان گشت. در دل گفت: این سران عرب پیش خود می گویند: پیروان محمد نابینایان و بردگانند؛ لذا از عبدالله رو برگرداند و به سخنانش با آن گروه ادامه داد. در این هنگام، آیات فوق نازل شد( و در این باره پیامبر(ص)را مورد عتاب قرار داد). رسول خدا(ص) بعد از این ماجرا عبدالله را پیوسته گرامی می داشت و حتی دو بار او را در غزوات اسلامی در مدینه جانشین خود قرار داد.» (طبرسی، 299/26؛ طبری، 64/30؛ ثعلبی، 130/10).
اما در نقلی دیگر آمده است این آیات در مورد مردی از بنی امیه( برخی آن شخص را عثمان بن عفان دانسته اند) نازل شده است که نزد پیامبر نشسته بود و در همان حال « عبدالله بن مکتوم» وارد شد. هنگامی که چشمش به عبدالله افتاد، خود را جمع کرد و قیافه در هم کشید و صورت خود را برگردانید.(طبرسی، 300/26؛ قمی، 404/2؛ طوسی، 268/10) در این آیه، چیزی که صریحاً دلالت کند منظور، شخص پیامبر(ص) است وجود ندارد. تنها چیزی که می تواند قرینه ای بر این معنا باشد، خطاب های آیات 8 تا 10 است.
بنابر نقل مجمع البیان، سید مرتضی معتقد بوده است، براساس قرائن، منظور از آن شخص، پیامبر نیست؛ زیرا عبوس بودن از صفات پیامبران مخصوصاً پیامبر اسلام(ص) نیست، ایشان حتی با دشمنان خود با چهره گشاده سخن می گفت، تا چه رسد به مؤمنان حقیقت جو.
به علاوه، پرداختن به اغنیاء و غافل شدن از فقرای حق طلب، با اخلاق آن حضرت سازگار نیست، چرا که در سوره قلم آمده است:« و إنک لعلی خلُقٍ عظیمٍ» و به خصوص اینکه معروف است که سوره قلم قبل از عبس نازل شده است.
بنابر نقل تفسیر نمونه، به فرض که شأن نزول اول واقعیت داشته باشد، این مطلب در حد ترک اولایی بیش نیست و کاری که منافات با مقام عصمت داشته باشد، در آن مشاهده نمی شود؛ زیرا اولاً پیامبر هدفی جز نفوذ در سران قریش، گسترش دعوت اسلام از این طریق و درهم شکستن مقاومت آن ها نداشته است. ثانیاً چهره در هم کشیدن در برابر یک مرد نابینا مشکلی ایجاد نمی کند؛ چرا که او نمی بیند. به علاوه، عبدالله نیز رعایت آداب مجلس را نکرده بود؛ زیرا هنگامی که پیامبر با گروهی مشغول صحبت است، نباید سخن او را قطع کند ولی از آن جا که خدا اهمیت فوق العاده ای به ملاطفت با مؤمنان مستضعف حق طلب می دهد، همین مقدار بی اعتنایی را از پیامبرش نمی پسندد و او را مورد عتاب قرار می دهد و این حقانیت و عظمت ایشان را می رساند؛ زیرا رهبر بزرگ اسلام، در کتاب آسمانی خود، چنان مسئولیتی را برای خود ذکر می کند که حتی خود را در برابر کوچک ترین ترک اولایی مورد عتاب می بیند(عجیب تر اینکه پیامبر، طبق روایتی، هر وقت عبدالله را می دید، به یاد ماجرا می افتاد و او را بسیار احترام می کرد).(مکارم شیرازی، 125/26)
گرچه قول مشهور، شأن نزول اول است؛ اما در خود آیه چیزی که صریحاً دلالت کند منظور، پیامبر است وجود ندارد.
2-2. بررسی ترجمه ها
ترجمه های مربوط به آیات ابتدایی سوره نجم را با توجه به ذکر شخص مورد عتاب و نیز شخص نابینا می توان به چهار گروه تقسیم نمود:
1. در برخی ترجمه ها، شخص مورد عتاب و فرد نابینا ذکر نشده و صرفاً ترجمه ارائه شده است که می توان به ترجمه های آیتی، احسن الحدیث، پورجوادی، ارفع، انصاریان، ترجمه المیزان، بروجردی، پاینده، بیان السعاده، جوامع الجامع، تفسیر آسان، حلبی، رضایی، رهنما، روان جاوید، روشن، روض الجنان، طاهری، فولادوند، عاملی، فارسی، مجتبوی، معزی، مخزن العرفان، مصباح زاده و مکارم اشاره نمود که از میان آن ها مواردی ذکر می شود:
آیتی: « روی را ترش کرد و سر برگردانید»- آیه هشتم:« و اما آنکه دوان دوان به نزد تو می آید».
اشرفی: « روی را ترش کرد و اعراض نمود که آمد او را کور»- آیه هشتم:« و اما کسی که آمد ترا که می کوشید».
2. در برخی ترجمه ها تنها به نام فرد مورد عتاب یعنی عبدالله بن ام مکتوم اشاره شده است که می توان به ترجمه خسروی اشاره نمود:
خسروی(آیه هشتم):« و اما کسی که در راه خیر به سوی تو می آید و کوشش می کند (یعنی ابن ام مکتوم)».
3. برخی ترجمه ها ضمن اشاره به فرد نابینا، شخص موردعتاب را فردی اموی در نظر گرفته اند:
الهی قمشه ای:« عبوس و ترشرو گشت چون آن مرد نابینا حضورش آمد».
آیه هشتم:« و اما آن کس که( چون عبدالله ابن مکتوم به شوق دل برای ذکر خدا) به سوی تو می شتابد».
آیه چهارم:« یا (به تعلیم رسول) به یاد خدا آید و ذکر حق او را سودمند افتد(مراد عبدالله ابن مکتوم است که چون نزد حضرت رسول برای تعلیم قرآن آمد، جمعی از اکابر کفار قریش نزد حضرت بودند، حضرت از حرص بر ایمان و هدایت آن ها به او توجه کامل نکرد و به صحبت مشغول بود و فردی متشخص از امویان بر آن نابینا ترشرویی و اظهار انزجار نمود بر نکوهش او این آیات نازل شد)».
یاسری: « روی ترش کرد و پشت کرد برای آنکه آمد او را نابینا( چند نفر خدمت پیامبر(ص) بودند. پیامبر با نهایت شوقی که به هدایت ایشان داشت مشغول دعوتشان بوده و توجه به غیر نمی فرمود. عبدالله بن ام مکتوم که مؤمن و نابینا بود وارد شد. مردی اموی از حضار از عبدالله روی ترش کرد و...)».
گفتنی است که در برخی روایات از عثمان بن عفان به عنوان فرد اموی نام برده شده است.
فیض الاسلام: « روایت کنندگان راستگو گفته اند: روزی عبدالله بن ام مکتوم که از مهاجرین و از اصحاب و مردی نابینا و مؤذن پیامبر(ص) بود، نزد آن حضرت آمد، در حالی که اصحاب و عثمان بن عفان در آنجا بودند. پیامبر او را بر عثمان مقدم داشت، عثمان ابرو درهم کشیده و از او روی برگردانید. پس از آن درباره عثمان و عبدالله بن ام مکتوم این آیات فرستاده شد:
(عثمان بن عفان) روی ترش کرد و( از عبدالله بن ام مکتوم) رخ برگردانید، برای اینکه مرد کوری ( عبدالله بن ام مکتوم) نزد او آمد.
و ( ای عثمان) چه چیز تو را( به حال و چگونگی عبدالله بن ام مکتوم) دانا گردانید. شاید آن مرد نابینا نزد رسول خدا(ص) آمده تا از گناهان گذشته توبه نموده و پاک و پاکیزه شود».
4. در برخی ترجمه ها ضمن اشاره به فرد نابینا از پیامبر(ص) به عنوان شخص مورد عتاب نام برده شده است.
نوبری: محمد(ص) از آمدن شخص کور( ابن ام مکتوم) به نزد او، رو ترش کرده و از او اعراض نموده و جواب نداد که چرا آن وقت نزد او آمد، صدور چنین رفتاری نه تنها از انبیاء، بلکه از سایر مسلمین نیز درباره مسلمان دیگر سزاوار نیست. باید متدینین به دین اسلام، ملاحظه یکدیگر را کرده، هیئت اجتماعی اسلام را محافظت نمایند.»
صفارزاده:«(پیامبر) چهره درهم کشید و ( از آن مرد کور) روی بر تافت».
مرد کور و فقیری به مجلس او آمد ( که وقت جلسه را با سؤالات خود می گرفت)».
براساس آنچه بیان شد، برخی از مترجمان( گروه چهارم) بدون بررسی های لازم در مورد برخی روایات، از پیامبر به عنوان شخص موردعتاب نام برده اند که این خود جای تأمل دارد و ناشی از عدم دقت یا عدم بررسی لازم در این زمینه است.
پی نوشت ها :
1. عضو هیئت علمی دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم (دانشکده تفسیر و معارف قرآن کریم قم)
منبع: نشریه علوم و معارف قرآن کریم، شماره 7