چکیده
برای شناخت هر چیزی، خصوصاً ملائکه، (که در این دنیای فانی نه تا به حال به رؤیت ما رسیده اند و نه خواهند رسید، إلا به رؤیت انبیاء و بزرگان، آن هم به مشیت الهی). باید به خصوصیات آن ها پرداخت، خصوصیات و حالات آن ها را شناخت و به وجود و چگونگی آن ها ایمان آورد. ما در این مقاله بر آن شدیم تا یک بیوگرافی و شناسنامه ای هر چند جزئی از وجود ملائکه و چگونگی آن ها ارائه کنیم. این چنین مباحثی را با عناوین زیر ارائه خواهیم نمود: ملائکه از نظر لغوی و اصطلاحی، آفرینش فرشتگان، چیستی ملائکه، عصمت ملائکه، وجه افتراق ملائکه و شیطان و جن، سجده ملائکه بر آدم (علیه السلام)، فرشتگان حافظ، قسم به فرشتگان، دختران خداوند، شفاعت ملائکه، تجسم و رؤیت ملائکه، مرگ ملائکه، یاری اهل ایمان توسط ملائکه.
کلید واژه: ملائکه، فرشته، ملک، فرشتگان، شیطان.
مقدمه
هیچ گونه وسیله حسی و تجربه ای و عقلی و قیاسی و راه دیگری برای شناختن و حقیقت ملائکه در کار نیست، مگر از طریقی که از طرف خدا به زبان پیامبرانش جاری شده باشد؛ پس کسی که به وحی ایمان داشته باشد حتماً باید به ملائکه هم ایمان داشته باشد؛ زیرا وحی (نظیر قرآن) به طور صریح، به نحوی از ملائکه خبر می دهد که قابل تفسیر و تأویل نیست. کسی که اساساً منکر وحی (نظیر قرآن) باشد، در هر حال جایز نیست که راجع به ملائکه با وی گفتگو نمود؛ زیرا که وحی اصل، و شناختن ملائکه فرع می باشد. قرآن مجید نیز در این باره می فرماید:
«آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَ مَلآئِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَ قَالُواْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ؛ پیامبر، به آن چه از سوى پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورده است. (و او، به تمام سخنان خود، کاملاً مؤمن مىباشد.) و همه مؤمنان (نیز)، به خدا و فرشتگان او و کتاب ها و فرستادگانش، ایمان آوردهاند؛ (و مىگویند:) ما در میان هیچ یک از پیامبران او، فرق نمىگذاریم (و به همه ایمان داریم). و (مؤمنان) گفتند: «ما شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! (انتظارِ) آمرزش تو را (داریم)؛ و بازگشت (ما) به سوى توست.» (1)
ملائکه (فرشته) از نظر لغوی و اصطلاحی
ملائکه گرفته شده از تازی است، فرشتگان جمع ملک است؛ در اصل ملائک بود (تاء) را به جهت تأکید معنی جمع زیاد کرده اند. در اصطلاح فلاسفه، مراد از ملائکه عقول مجرده و نفوس فلکیه و ارواح مجرده اند که تصرف در عنصریات کنند. ملائکه الروحانیه، مراد ارواح مجرده است. و ملائکه الطباع الارضیه، مراد طبایع کلیه اند و ملائکه موکله، مراد عقول است. (2) ملک (به فتح میم و لام) فرشته. جمع آن ملائکه است؛ اکثر علماء معتقدند که آن از الوک مشتق است و الوک به معنی رسالت است. (3) در مفردات راغب آمده است (4) هر ملک ملائکه است و هر ملائکه ملک نیست؛ بلکه ملک او اشاره شده به سویش به قول «فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا؛ و آنها که امور را تدبیر مىکنند!»، (5) «فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا؛ و سوگند به فرشتگانى که کارها را تقسیم مىکنند.»، (6) «وَ النَّازِعَاتِ غَرْقًا؛ سوگند به فرشتگانى که (جان مجرمان را به شدّت از بدنهایشان) برمىکشند.» (7) و مانند آن. و از آن فرموده ملک الموت است: «وَ الْمَلَکُ عَلَى أَرْجَائِهَا؛ فرشتگان در اطراف آسمان قرار میگیرند (و براى انجام مأموریتها آماده مىشوند).»، (8) «وَ مَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَ مَارُوتَ؛ و از آن چه بر دو فرشته بابل «هاروت» و «ماروت»، نازل شد پیروى کردند.» (9) «قُلْ یَتَوَفَّاکُم مَّلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ؛ بگو: «فرشته مرگ که بر شما مأمور شده، (روح) شما را مىگیرد.» (10)
در صحاح از کسائی نقل شده اصل ملک، مالک است از الوک به معنی رسالت، سپس لام به جای همزه آمده و ملائک شده و آن گاه همزه در اثر کثرت استعمال حذف شده و ملک گشته است و در وقت جمع، همزه را آورده و ملائکه گفته اند؛ بنابراین میم آن زائد است در مجمع از ابن کیسان نقل شده که اصل آن از ملک است؛ بنابراین، میم زائد نیست. به هر حال ملک به صورت مفرد و مثنی و جمع در حدود هشتاد بار در قرآن مجید آمده است و مراد از آن پیوسته فرشته و فرشتگان است و اگر آن از الوک باشد شاید بدین جهت است که هر یک از ملائکه رسالت و مأموریت به خصوصی دارند. (11)
آفرینش فرشتگان
همه مسلمین به اتفاق، معتقدند که موجوداتی به نام فرشته وجود دارند و ایشان اجسام لطیف نورانی و مجردی هستند که بنا بر حکمت و مصلحت الهی به اشکال گوناگون غیر از سگ خوک در خواهند آمد. فرشتگان از ماده، خلق نشده اند؛ بلکه آن ها از سنخ شعور و دارای عقل و تدبیر و حدود معیّنه و قدرت و قوت مافوق تصور هستند و از این لحاظ بر آن ها اطلاق جسم می شود. وگرنه متحیز نبوده و دارای ابعاد سه گانه طول، عرض و ارتفاع نمی باشند. (12)
اثبات تجرد مطلق برای فرشتگان حتی از زمان و مکان و اجزاء، کار آسانی نیست، و تحقیق از این مسئله نیز فایده زیادی در بر ندارد، مهم این است که ما فرشتگان را به اوصافی که قرآن و روایات مسلم اسلامی توصیف کرده اند، بشناسیم و آن ها را صنف عظیمی از موجودات والا و برجسته خداوند بدانیم، بی آن که مقامی جز مقام بندگی و عبودیت برای آن ها قائل باشیم و آن ها را شریک خداوند در خلقت یا عبادت بدانیم که این شرک و کفر محض است. در بسیاری از عبارات تورات، از فرشتگان تعبیر به خدایان می کند که تعبیری است شرک آلود، و از نشانه های تحریف تورات کنونی است؛ ولی قرآن مجید از این گونه تعبیرات، پاک و منزه است؛ چرا که برای آن ها مقامی جز بندگی و عبادت و اجرای فرمان های الهی قائل نشده است و نیز مقام انسان کامل، از فرشتگان، والاتر و بالاتر است. (13)
در نهج البلاغه در مورد آفرینش فرشتگان چنین آمده است:
«ثُمَّ فَتَقَ مَا بَیْنَ السَّمَواتِ العُلاَ، فَمَلاََهُنَّ أَطْواراً مِنْ مَلائِکَتِهِ: مِنْهُمْ سُجُودٌ لاَیَرْکَعُونَ، وَ رُکُوعٌ لاَ یَنْتَصِبُونَ، وَ صَافُّونَ لاَ یَتَزَایَلُونَ، وَ مُسَبِّحُونَ لاَ یَسْأَمُونَ، لاَ یَغْشَاهُمْ نَوْمُ العُیُونِ، وَ لاَ سَهْوُ العُقُولِ، وَ لاَ فَتْرَةُ الْأَبْدَانِ، و لاَ غَفْلَةُ النِّسْیَانِ. وَ مِنْهُمْ أُمَنَاءُ عَلَی وَحْیِهِ، و أَلسِنَةٌ إِلَی رُسُلِهِ، وَ مُخْتَلِفُونَ بِقَضَائِهِ وَ أَمْرهِ. وَ مِنْهُمُ الْحَفَظَةُ لِعِبَادِهِ، وَ السَّدَنَةُ لِأَبْوَابِ جِنَانِهِ. وَ مِنْهُمُ الثَّابِتَةُ فی الْأَرَضِینَ السُّفْلَی أَقْدَامُهُمْ، وَ المَارِقَةُ مِنَ السَّماءِ الْعُلْیَا أَعْنَاقُهُمْ، و الخَارجَةُ مِنَ الْأَقْطَارِ أَرْکَانُهُمْ، وَ الْمُنَاسِبَةُ لِقَوَائِمِ الْعَرْشِ أَکْتَافُهُمْ، نَاکِسَةٌ دُونَهُ أَبْصارُهُمْ، مُتَلَفِّعُونَ تَحْتَهُ بِأَجْنِحَتِهِمْ، مَضْرُوبَةٌ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مِنْ دُونَهُمْ حُجُبُ الْعِزَّةِ، وَ أسْتَارُ الْقُدْرَةِ، لاَ یَتَوَهَّمُونَ رَبَّهُمْ بالتَّصْوِیرِ، وَ لاَ یُجْرُونَ عَلَیْهِ صِفَاتِ الْمَصْنُوعِینَ، وَ لاَ یَحُدُّونَهُ بِالْأََمَاکِنِ، وَ لاَ یُشِیرُونَ إِلَیْهِ بِالنَّظَائِرِ؛
سپس، میان آسمان هاى بلند را بگشاد و آنها را از گوناگون فرشتگان پر نمود. برخى از آن فرشتگان، پیوسته در سجودند، بىآن که رکوعى کرده باشند، برخى همواره در رکوعند و هرگز قد نمىافرازند. صف در صف، در جاى خود قرار گرفتهاند و هیچ یک را یاراى آن نیست که از جاى خود به دیگر جاى رود. خدا را مىستایند و از ستودن ملول نمىگردند. هرگز چشمانشان به خواب نرود و خردهاشان دستخوش سهو و خطا نشود و اندامهایشان سُستى نگیرد و غفلت فراموشى بر آنان چیره نگردد. گروهى از فرشتگان امینان وحى خداوندى هستند و سخن او را به رسولانش مىرسانند و آن چه مقدر کرده و مقرر داشته، به زمین مىآورند و باز مىگردند. گروهى نگهبانان بندگان او هستند و گروهى دربانان بهشت اویند. شمارى از ایشان پای هایشان بر روى زمین فرودین است و گردنهایشان به آسمان فرازین کشیده شده و اعضاى پیکرشان از اقطار زمین بیرون رفته و دوشهایشان آن چنان نیرومند است که توان آن دارند که پایههاى عرش را بر دوش کشند. از هیبت عظمت خداوندى یاراى آن ندارند که چشم فرا کنند، بلکه همواره، سر فروهشته دارند و بالها گرد کرده و خود را در آنها پیچیدهاند. میان ایشان و دیگران، حجابهای عزّت و عظمت فرو افتاده و پردههاى قدرت کشیده شده است. هرگز پروردگارشان را در عالم خیال و توهم تصویر نمىکنند و به صفات مخلوقات متصفش نمىسازند و در مکانها محدودش نمىدانند و براى او همتایى نمىشناسند و به او اشارت نمىنمایند.» (14)
چیستی ملائکه
از طرف پیامبران، وجود ملک مسلم شده است و ما نمی توانیم آن ها را مثل موجودات عالم خودمان تشخصی دهیم؛ چون عالم آفرینش، بی پایان است. پس آفریده های خداوند هم از اندازه فهم و تصور ما بیشتر است. و ارتباط آن ها با این عالم ممکن است همین قوای مرموز در طبیعت باشد که ما غیر از آثار آن ها چیزی نمی توانیم بفهمیم. (15)
امام فخر، درباره تعداد ملائکه می نویسد: شب معراج، حضرت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) دید عده ای ملک بداهی می روند. از جبرئیل سؤال فرمود: این ها به کجا می روند؟ عرض کرد نمی دانم و از آن گاه که من آفریده شده ام آن ها از این جا می روند و هنوز یک نفر را دو بار ندیده ام. به یکی از آن ملک ها فرمود: عمر تو چقدر است؟ جواب داد: نمی دانم اما خدا در چهار هزار سال، یک ستاره می آفریند و من چهارصد هزار ستاره دیده ام که آفریده شده است.
منظور از نقل این حدیث، این است که ذکر این مقدار بی شمار، خود موافق با عقیده فلاسفه است که مقصود از ملک عوامل در حوادث جهان است؛ زیرا در قرآن است که: زمین و آسمان را بیهوده نیافریدم و در جای دیگر می گوید: برای بازی و سرگرمی نیافریدم و می گوید: قشون خدا را غیر از خودش، کسی نمی داند و گفتیم: فراوانی مأموران عالم را تشبیه کرده است به موی انبوه یال اسب؛ پس شکی نیست در وجود ملک که دین آن را مسلم دانسته است و چون مقدار فراوان بی شمار، بیهوده آفریده نمی شود و به نام مأمور و قشون نامیده شده است؛ پس همان است که وجودش در جنبش و پیدایش موجودات، لازم است. فقط اشکال در علم و اراده ملک است که ما آن را به این گونه تصور می کنیم؛ چون ما باور داریم، جهان پدیده علم و اراده است و فرشته یعنی نیروی کارگر در طبیعت و همان توانایی که عناصر را بیامیزد. و موجودی پدید می آورد به همان گونه که فرشته وسیله نموداری و درست شدن یک موجود است، وسیله است که علم و اراده بی نهایت خداوندی فردی را پدیدار کند؛ پس گونه ای علم و اراده، که ما نمی دانیم آن چگونه است، آفریدگار ملک به او داده است تا بتواند کار پدیداری موجودات را انجام دهد چنان که «فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا؛ و آنها که امور را تدبیر مىکنند!» (16) را به معنی فرشته دانسته اند که کار زندگی آدمیان را می اندیشد و می سازد. (17)
خلاصه، فرشتگان نیروهای غیبی هستند که احاطه بر نفوس بشری دارند از این که سیر و حرکات اختیاری بشر، سیر و حرکت طولی است و آن چه در کمون او به ودیعت نهاده از طریق نیروی اراده و عمل جوارحی، آن را به صورت فعلیت در می آورد. بر این اساس، هر عمل اختیاری و هر خطور و اندیشه قلبی به منظور استکمال و کسب جوهر وجود است، نا گزیر همه حرکات ارادی او در روان فاعل مختار ضبط و محفوظ خواهد بود و همه افعال اختیاری که حرکت وجودی و طولی است در نفس خود حاضر خواهد بود و منازل وجودی خود را در هر یک پس از دیگری پیموده به صورت جمعی و اجمالی در روان موجود بوده و حاضر و مورد شهود خواهد بود. (18)
عصمت ملائکه
حضرت امام علی (علیه السلام) در وصف فرشتگان چنین فرموده اند:
«خداوند سبحان برای سکونت بخشیدن در آسمانها، و آباد ساختن بالاترین قسمت از ملکوت خویش، فرشتگانی شگفت آفرید، و تمام شکافها و راههای گشاده آسمانها را با فرشتگان پُر کرد، و فاصله جو آسمان را از آنها گستراند، که هماکنون صدای تسبیح آنها فضای آسمانها را پُر کرده، در بارگاه قدس، درون پردههای حجاب، صحنههای مجد و عظمت پروردگار، طنینانداز است در ماورای آنها زلزلههایی است که گوشها را کَر میکند و شعاعهای خیرهکننده نور، که چشمها را از دیدن باز میدارد، و ناچار خیره بر جای خویش میماند. خدا فرشتگانی را در صورتهای مختلف و اندازههای گوناگون آفرید، و بال و پرهایی برای آنها قرار داد، آنها که همواره در تسبیح جلال و عزت پروردگار به سر میبرند. و چیزی از شگفتیهای آفرینش پدیدهها را به خود نسبت نمیدهند و در آن چه از آفرینش پدیدهها که خاص خداست، ادعایی ندارند. (بلکه بندگانی بزرگوارند، که در سخن گفتن از او پیشی نمیگیرند و به فرمان الهی عمل میکنند).
خدا فرشتگان را امین وحی خود قرار داده، و برای رساندن پیمان امر و نهی خود به پیامبران، از آنها استفاده کرد، و روانه زمین نمود، آنها را از تردید شبهات مصونیت بخشید، که هیچکدام از فرشتگان از راه رضای حق منحرف نمیگردند.
آنها را از یاری خویش بهرمند ساخت، و دلهایشان را در پوششی از تواضع و فروتنی و خشوع و آرامش درآورد، درهای آسمان را بر رویشان گشود تا خدا را به بزرگی بستایند، و برای آنها نشانههای روشن قرار داد تا به توحید او بال گشایند سنگینیهای گناهان هرگز آنها را در انجام وظیفه دلسرد نساخت، و گذشت شب و روز آنها را به سوی مرگ سوق نداد، تیرهای شک و تردید خلل در ایمانشان ایجاد نکرد، و شک و گمان در پایگاه یقین آنها راه نیافت، و آتش کینه در دلهایشان شعلهور نگردید، حیرت و سرگردانی آنها را از ایمانی که دارند و آن چه از هیبت و جلال خداوندی که در دل نهادند جدا نساخت، وسوسهها در آنها راه نیافته، تا شک و تردید بر آنها تسلط یابد. اقسام فرشتگان گروهی از فرشتگان در آفرینش ابرهای پُر آب، و در آفرینش کوههای عظیم و سربلند، و خلقت ظلمت و تاریکیها نقش دارند، و گروهی دیگر، قدمهایشان تا ژرفای زمین پایین رفته، و چونان پرچمهای سفیدی دل فضا را شکافتهاند، و در زیر آن بادهایی است که به نرمی حرکت کرده و در مرزهای مشخصی نگاهش میدارد.
صفات والای فرشتگان اشتغال به عبادت پروردگار، فرشتگان را از دیگر کارها باز داشته، و حقیقت ایمان میان آنها و معرفت حق، پیوند لازم ایجاد کرد، نعمت یقین آنها را شیدای حق گردانید که به غیر خدا هیچ علاقهای ندارند، شیرینی معرفت خدا را چشیده و از جام محبت پروردگار سیراب شدند، ترس و خوف الهی در ژرفای جان فرشتگان راه یافته، و از فراوانی عبادت قامتشان خمیده و شوق و رغبت فراوان، از زاری و گریهشان نکاسته است. مقام والای فرشتگان، از خشوع و فروتنی آنان کم نکرد، و غرور و خودبینی دامن گیرشان نگردید، تا اعمال نیکوی گذشته را شماره کنند، و سهمی از بزرگی و بزرگواری برای خود تصور نمایند. گذشت زمان آنان را از انجام وظائف پیاپی نرنجانده و از شوق و رغبتشان نکاسته تا از پروردگار خویش ناامید گردند، از مناجاتهای طولانی، خسته نشده، و اشتغال به غیر خدا آنها را تحت تسلط خود درنیاورده است، و از فریاد استغاثه و زاری آنها فروکش نکرده و در مقام عبادت و نیایش دوش بدوش هم همواره ایستادهاند، راحت طلبی آنها را به کوتاهی در انجام دستوراتش وادار نساخته، و کودنی و غفلت و فراموشی بر تلاش و کوشش و عزم راسخ فرشتگان راه نمییابد، و فریبهای شهوت، همتهای بلندشان را تیرباران نمیکند.
فرشتگان، ایمان به خدای صاحب عرش را ذخیره روز بینوای خود قرار داده و آن هنگام که خلق به غیر خدا را پایان نمیدهند، و شوق و علاقه خود را از انجام اوامر الهی و اطاعت پروردگار سُست نمیکنند، آن چه آنان را شیفته طاعت خدا کرده بذر محبت است که در دل میپرورانند، و هیچگاه دل از بیم و امید او برنمیدارند، عوامل ترس آنها را از مسئولیت باز نمیدارد تا در انجام وظیفه سستی ورزند، طمعها به آنان شبیخون نزده تا تلاش دنیا را بر کار آخرت مقدم دارند، اعمال گذشته خود را بزرگ نمیشمارند، و اگر بزرگ بشمارند امیدوارند، و امید بیش از حد نمیگذارد تا از پروردگار ترسی در دل داشته باشند.
فرشتگان درباره پروردگار خویش به جهت وسوسههای شیطانی اختلاف نکردهاند، و برخوردهای بد با هم نداشته و راه جدایی نگیرند، کینهها و حسادتها در دلشان راه نداشته و عوامل شک و تردید و خواهشهای نفسانی، آنها را از هم جدا نساخته، و افکار گوناگون آنان را به تفرقه نکشانده است. فرشتگان بندگان ایمانند، و طوق بندگی به گردن افکنده و هیچگاه با شک و تردید و سُستی، آن را بر زمین نمیگذارند، در تمام آسمانها جای پوستین خالی نمیتوان یافت مگر آن که فرشتهای به سجده افتاده، یا در کار و تلاش است، طاعت فراوان آنها بر یقین و معرفتشان نسبت به پروردگار میافزاید، و عزت خداوند عظمت او را در قلبشان بیشتر مینماید.» (19)
قرآن در این باره می فرماید: «لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ؛ هرگز در سخن بر او پیشى نمىگیرند؛ و (پیوسته) به فرمان او عمل مىکنند.» (20) بر خدای سبقت نگیرند، زهر آن ندارند که پیش از آن که خدای سخنی گوید و فرماید، ایشان سخنی گویند و به کاری فرمایند، هیچ نفرمایند و هیچ نکنند مگر به امر و فرمان وی. (21)
شاهد دیگر از قرآن بر اطاعت و عصمت ملائکه: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نَارًا وَ قُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ عَلَیْهَا مَلَائِکَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید خود و خانواده خویش را از آتشى که هیزم آن انسانها و سنگهاست نگه دارید؛ آتشى که فرشتگانى بر آن گمارده شده که خشن و سختگیرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمىکنند و آن چه را فرمان داده شدهاند (به طور کامل) اجرا مىنمایند!» (22)
«وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى وَ اسْتَکْبَرَ وَ کَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ؛ و (یاد کن) هنگامى را که به فرشتگان گفتیم: «براى آدم سجده و خضوع کنید!» همگى سجده کردند؛ جز ابلیس که سر باز زد، و تکبر ورزید، (و به خاطر نافرمانى و تکبرش) از کافران شد.» (23) فرشتگان را خدای تعالی از نور آفرید و فرشتگان روحانی اند و طعام و شراب نخورند و میان ایشان مناکحه نباشد. ابلیس کافر بود و منافق و آن عبادت که می کرد بر وجه نفاق می کرد، و فرشتگان از او نمی دانستند تا خدای تعالی با امتحان به سجده آدم سبب کشف سرّ او کرد تا فرشتگان را معلوم شد که شیطان منافق بوده است. (24)
وجه افتراق ملائکه و شیطان و جن (25)
ملائکه موجودات پاک و فرمان بردارند که خداوند در امور عالم به آن ها مأموریت هایی محول فرموده که انجام می دهند؛ ولی جن و شیطان در عرض انسان ها و در امور عالم هیچکارهاند. بر خلاف عقیده ثنویت ایران قدیم که مبدأ شرورات را اهریمن و شیاطین می دانستند. (26)
بنابر آن چه از قرآن استفاده می شود جن و ملک، یک حقیقت نیستند و شیطان ملک نیست. بدین بیان:
1. در قرآن در مورد این که ملک از چه چیز آفریده شده مطلبی نیامده؛ ولی دو مرتبه تصریح شده که جن از آتش به خصوصی آفریده شده است: «وَ الْجَآنَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ؛ و جن را پیش از آن، از آتش گرم و سوزان خلق کردیم!»، (27) «وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِن مَّارِجٍ مِّن نَّارٍ؛ و جنّ را از شعلههاى مختلط و متحرّک آتش خلق کرد!» (28)
2. راجع به ملائکه، ابداً ذکر گناهی در قرآن نیست ولی درباره جن، گناه، اطاعت، شرک، مرگ و... ذکر شده است و نیز عصیان شخصی ابلیس. این ها هیچ یک درباره ملائکه نیامده است.
3. ابلیس دارای ذریه است ولی راجع به ذریه ملائکه خبری در قرآن و... نیست.
4. در جائی تصریح نشده که شیطان از ملائکه بود.
5. در آیه 50 از سوره کهف آمده که شیطان و ذریه اش دشمن بشرند، اما چنان چه می دانیم، ملائکه دوست بشرند و به آدم سجده کرده اند و بر آدمیان استغفار می کنند و شفاعت خواهند کرد.
6. درباره جن، اضلال و جهنمی بودن آمده ولی درباره ملائکه نیامده است.
7. جن با انسان دو موجود مکلف زمین و دوش به دوش انسان در هدایت و ضلالت و غیره است ولی راجع به ملک، چنین چیزهایی صادق نیست.
سجده ملائکه بر آدم (علیه السلام)
طنطاوی گوید: به ملائکه مأمور تدبیر کارهای زمین گفته شده است: «این ابر و باد و باران و زمین و گیاه و حیوان، کسی را لازم دارد که در آن تصرف کند و منظم نماید و بهره بَرَد و چون چنین موجودی آفریدم همگی بدو سجده کنید و تمام بهره های زمینی را به اختیار او بگذارید، آن ها فرمان بَرَند که انواع گیاه و آب و حیوان و هوا را به اختیار انسان گذاردند تا از آن ها استفاده کند و ملائکه دستاندرکار تدبیر هستند که هر یک از این وسائل حیات بشری را در موقع خود درست و کامل کنند و عوض کنند و تغییر دهند، پس چون ملائکه متصدی نظم شرایط و وسائل زندگی ما هستند، حیوان و دگر موجودات، زیرِ فرمان ما هستند. پس سجود ملائکه همین است و همیشه باقی است.
در تبیان آمده است که مفسرین گفته اند: این سجده مانند سجده ملائکه به آدم، برای احترام او بود به نیت عبادت و فرمان برداری حق؛ ولی بعضی گفته اند: این سجده مانند سجده به سوی قبله بوده است که آدم، جهت و جانب عبادت بوده است و بس. روح البیان آورده است که: این سجده برای تعظیم آن نور بود که در آدم نهاده و منطبع شده و او آئینه و وسیله نمایش آن نور بود که نور محمدی و حقیقت احمدی بود. (29)
فرشتگان حافظ
اکثر مردم این را باور ندارند که فرشتگان حافظ آنان هستند: ولیکن در پاره ای از حوادث که متوجه آنان شده، از قبیل هجوم سگ درنده یا ددهای کشنده و یا مارهای زننده، و به طرز معجزه آسایی رهایی یافته اند، به این باور رسیده اند. این حافظ، سه معنی دارد: یکی، حفظ از حوادث است و دیگری، حفظ اعمال و کردارهای خوب انسان است و آن دیگر، حفظ اعمال و کردارهای زشت انسان است، و این حفاظ همان فرشتگانند. این حافظان خیالات نیستند؛ اما، مردم فوق العاده، حافظان را می بینند همان مردمی که صفاء نفس کامل دارند. و در مواقع خاصه ارواح سعدائی که از جهان در گذشته اند به حفظ انسان گماشته می شوند. گاه در سختی ها که متوجه زندگان می شود همان ارواح درگذشته، به زندگان، راهنمائی هایی می کنند. و برای هر کس به جهت اتمام حجت هم شده و برای یک بار در عمر هم شده این موضوع، پیش آمده است. (30)
قسم به فرشتگان
در قرآن کریم در چهار مورد به فرشتگان سوگند یاد شده و آن هم نه با نام فرشته، بلکه با ذکر صفات آن ها:
1. «وَ الصَّافَّاتِ صَفًّا * فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرًا * فَالتَّالِیَاتِ ذِکْرًا * إِنَّ إِلَهَکُمْ لَوَاحِدٌ؛ سوگند به (فرشتگان) صفکشیده (و منظّم) و به نهىکنندگان و (بازدارندگان) و تلاوتکنندگان پیاپى آیات الهى... که معبود شما یگانه است.» (31) در مورد این آیات، در بین مفسران مختصر اختلافی وجود دارد که قول مشهور آن است که مقصود فرشتگانند، که در طریق وحی صف آرایی کرده و از مداخله شیطان در امر وحی مانع می شدند و وحی را بر پیامبر می خواندند.
2. «وَ الْمُرْسَلَاتِ عُرْفًا * فَالْعَاصِفَاتِ عَصْفًا * وَ النَّاشِرَاتِ نَشْرًا * فَالْفَارِقَاتِ فَرْقًا * فَالْمُلْقِیَاتِ ذِکْرًا * عُذْرًا أَوْ نُذْرًا * إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَوَاقِعٌ؛ سوگند به فرشتگانى که پى در پى فرستاده مىشوند، و آنها که همچون تند باد حرکت مىکنند، و سوگند به آنها که (ابرها را) مىگسترانند، و آنها که جدا مىکنند، و سوگند به آنها که آیات بیدارگر (الهى) را (به انبیاء) القا مىنمایند، براى اتمام حجّت یا براى انذار، که آن چه به شما (درباره قیامت) وعده داده مىشود، یقیناً واقعشدنى است!» (32)
3. «وَ النَّازِعَاتِ غَرْقًا * وَ النَّاشِطَاتِ نَشْطًا * وَ السَّابِحَاتِ سَبْحًا * فَالسَّابِقَاتِ سَبْقًا * فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا؛ سوگند به فرشتگانى که (جان مجرمان را به شدّت از بدنهایشان) برمىکشند، و فرشتگانى که (روح مؤمنان) را با مدارا و نشاط جدا مىسازند، و سوگند به فرشتگانى که (در اجراى فرمان الهى) با سرعت حرکت مىکنند، و سپس بر یکدیگر سبقت مىگیرند، و آنها که امور را تدبیر مىکنند!» (33)
4. «وَ الذَّارِیَاتِ ذَرْوًا * فَالْحَامِلَاتِ وِقْرًا * فَالْجَارِیَاتِ یُسْرًا * فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا * إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ * وَ إِنَّ الدِّینَ لَوَاقِعٌ * وَ السَّمَاءِ ذَاتِ الْحُبُکِ * إِنَّکُمْ لَفِی قَوْلٍ مُّخْتَلِفٍ؛ سوگند به بادهایى که (ابرها را) به حرکت درمىآورند، سوگند به آن ابرها که بار سنگینى (از باران را) با خود حمل مىکنند، و سوگند به کشتیهایی که به آسانى به حرکت درمىآیند، و سوگند به فرشتگانى که کارها را تقسیم مىکنند، (آرى سوگند به همه اینها) که آن چه به شما وعده شده قطعاً راست است؛ و بىشکّ (رستاخیز) و جزاى اعمال واقعشدنى است! قسم به آسمان که داراى چین و شکنهای زیباست، که شما (درباره قیامت) در گفتارى مختلف و گوناگونید!» (34)
هدف از مجموع آیات شامل سوگند به فرشتگان را اثبات دو مسئله از مهم ترین مسائل ادیان آسمانی خصوصیات اسلام تشکیل می دهد و آن ها عبارتند از: 1) وحدانیت خداوند؛ 2) روز قیامت.
فایده سوگند به فرشتگان: 1. فراهم نمودن زمینه هر چه بیشتر در راه مطالعات و دقت و کاوش انسانی برای شناخت قوا و نیروهای هستی. پی بردن به یک قدرت قوی و نامتناهی، مدبری عالم و آگاه؛ 2. ایجاد زندگی خاصی، در انسان که از رفتار و کردار خود مراقبت کرده و به یاد مرگ می افتد؛ 3. توجه دادن به عالم بالا از این عالم پَست خاکی است. (35)
دختران خداوند!
آیا فرشتگان دختران خداوندند؟ در سوره صافات آیات 149 تا 163 به طرح و ردّ این نظریه پرداخته است:
« فَاسْتَفْتِهِمْ أَلِرَبِّکَ الْبَنَاتُ وَ لَهُمُ الْبَنُونَ * أَمْ خَلَقْنَا الْمَلَائِکَةَ إِنَاثًا وَ هُمْ شَاهِدُونَ * أَلَا إِنَّهُم مِّنْ إِفْکِهِمْ لَیَقُولُونَ * وَلَدَ اللَّهُ وَ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ * أَصْطَفَى الْبَنَاتِ عَلَى الْبَنِینَ * مَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ * أَفَلَا تَذَکَّرُونَ *أَمْ لَکُمْ سُلْطَانٌ مُّبِینٌ * فَأْتُوا بِکِتَابِکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ * وَ جَعَلُوا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْجِنَّةِ نَسَبًا وَ لَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ * سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ * إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ * فَإِنَّکُمْ وَ مَا تَعْبُدُونَ * مَا أَنتُمْ عَلَیْهِ بِفَاتِنِینَ * إِلَّا مَنْ هُوَ صَالِ الْجَحِیمِ؛ از آنان بپرس: آیا پروردگارت دخترانى دارد و پسران از آنِ آنهاست؟! آیا ما فرشتگان را مؤنث آفریدیم و آنها ناظر بودند؟! دانید آنها با این تهمت بزرگشان مىگویند: «خداوند فرزند آورده!» ولى آنها به یقین دروغ مىگویند! آیا دختران را بر پسران ترجیح داده است؟! شما را چه شده است؟! چگونه حکم مىکنید؟! (هیچ مىفهمید چه مىگویید؟!) آیا متذکّر نمىشوید؟! یا شما دلیل روشنى در این باره دارید؟ کتابتان را بیاورید اگر راست مىگویید! آنها [مشرکان] میان او [خداوند] و جنّ، (خویشاوندى و) نسبتى قائل شدند؛ در حالى که جنّیان به خوبی مىدانند که این بتپرستان در دادگاه الهى احضار مىشوند! منزّه است خداوند از آن چه توصیف مىکنند، مگر بندگان مخلص خدا! شما و آن چه را پرستش مىکنید، هرگز نمىتوانید کسى را (با آن) فریب دهید، مگر آن ها که در آتش دوزخ وارد مىشوند!» (36)
خداوند در این آیه سخن را متوجه ردّ مشرکان عرب کرده و فرموده پس استفتاء کن از ایشان؛ یعنی بپرس و طلب کن از ایشان درباره این قصه که آیا بر پروردگار توست دختران و برای ایشان است پسران؛ یعنی چگونه دختران را به خدا نسبت داده و پسران را برای خود انتخاب کردید؟ چه این که مشرکان می گفتند که فرشتگان دختران خداوند می باشند، البته عقیده نداشتند که خداوند آن ها را زاده است؛ بلکه آنان را به عنوان دختر برای خداوند انتخاب کرده بودند. (37)
چه چیز باعث شده که این نحو حکم می کنید؟ آیا پیغمبر یا امام معصومی به شما خبر داده که ملائکه اُناث هستند؟ شما که پیغمبران را تکذیب می کنید و آن ها را مجنون و مفتری و ساحر می شمارید. آیا ملائکه بر شما نازل شدند و مشاهده کرده اید که آن ها اُناث هستند؟ آیا به آسمان رفته اید و آن ها را اُناث دیده اید؟ آیا دلیل و برهان عقلی بر این مدعا دارید؟ و... (38)
شفاعت ملائکه
«رَبَّنَا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدتَّهُم وَ مَن صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أَزْوَاجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ؛ پروردگارا! آنها را در باغهای جاویدان بهشت که به آنها وعده فرمودهاى وارد کن، همچنین از پدران و همسران و فرزندانشان هر کدام که صالح بودند، که تو توانا و حکیمى!» (39)
این آیه که با «ربنا» شروع شده، تقاضای مُلتَمِسانه حاملان عرش و فرشتگان مقرب خداست که برای جلب لطف او بار دیگر روی مقام ربوبیتش، تکیه می کنند، و نه تنها نجات از دوزخ را برای مؤمنین خواهانند، بلکه ورود در باغ های جاوید بهشت را نیز برای آن ها می خواهند؛ نه تنها برای خودشان، بلکه برای پدران و همسران و فرزندانشان که در خط مکتب آن ها بوده اند نیز تقاضا می کنند و از صفات عزت و قدرت او یاری می طلبند.
«وَ قِهِمُ السَّیِّئَاتِ وَ مَن تَقِ السَّیِّئَاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ؛ و آنان را از بدیها نگاه دار، و هر کس را که در آن روز از بدیها نگاه دارى، مشمول رحمتت ساختهاى؛ و این است همان رستگارى عظیم!» (40)
سپس آن ها در چهارمین دعایشان در حق مؤمنان، چنین می گویند: آن ها را از بدی ها نگاه دار که هر کس را در آن روز از بدی ها نگاه داری مشمول رحمتت ساخته ای. و بالأخره دعای خود را با این جمله پر معنی پایان می دهند: این است رستگاری بزرگ و چه فوز و نجاتی از این برتر که گناهان انسان بخشوده شود، عذاب و بدی ها از او دور گردد، مشمول رحمت الهی شود، و در بهشت جاویدانش قدم بگذارد و بستگان مورد علاقه اش نیز به او ملحق گردند. (41)
«تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِن فَوْقِهِنَّ وَ الْمَلَائِکَةُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِی الْأَرْضِ أَلَا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ؛ نزدیک است آسمانها (به خاطر نسبتهای نارواى مشرکان) از بالا متلاشى شوند و فرشتگان پیوسته تسبیح و حمد پروردگارشان را به جا مىآورند و براى کسانى که در زمین هستند استغفار مىکنند؛ آگاه باشید خداوند آمرزنده و مهربان است.» (42) از حضرت امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که فرشتگان و آنان که اطراف عرش الهی هستند، تسبیح و سپاس پروردگار انجام می دهند و برای مؤمنین از ساکنان زمین آمرزش می-خواهند. (43)
«یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَ لَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَ هُم مِّنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ؛ او اعمال امروز و آینده و اعمال گذشته آنها را مىداند؛ و آنها جز براى کسى که خدا راضى (به شفاعت براى او) است شفاعت نمىکنند؛ و از ترس او بیمناکند.» (44) خدای تعالی اعمال گذشته و آینده آنان را می داند، و ملائکه برای شفاعت هیچ کس جرأت و جسارت نمی کنند، مگر برای کسی که خداوند متعال برای شفاعت او راضی باشد. با این وصف، باز در مقام شفاعت از بیم خدای، هولناکند.
«وَ کَم مِّن مَّلَکٍ فِی السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئًا إِلَّا مِن بَعْدِ أَن یَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن یَشَاء وَ یَرْضَى؛ و چه بسیار فرشتگان آسمانها که شفاعت آنها سودى نمىبخشد مگر پس از آن که خدا براى هر کس بخواهد و راضى باشد اجازه (شفاعت) دهد!» (45) منظور این است که فرشتگان، جز به کسانی که خداوند از آنان رضایت دارد، شفاعت نخواند نمود همان گونه که خداوند فرموده است.
تجسم و رؤیت ملائکه
«وَ قَالُواْ لَوْلا أُنزِلَ عَلَیْهِ مَلَکٌ وَ لَوْ أَنزَلْنَا مَلَکًا لَّقُضِیَ الأمْرُ ثُمَّ لاَ یُنظَرُونَ * وَ لَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَکًا لَّجَعَلْنَاهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنَا عَلَیْهِم مَّا یَلْبِسُونَ؛ (از بهانههاى آنها این بود که) گفتند: «چرا فرشتهاى بر او نازل نشده (تا او را در دعوت مردم به سوى خدا همراهى کند؟!)» ولى اگر فرشتهاى بفرستیم، (و موضوع، جنبه حسى و شهود پیدا کند،) کار تمام مىشود؛ (یعنى اگر مخالفت کنند،) دیگر به آنها مهلت داده نخواهد شد (و همه هلاک مىشوند). و اگر او را فرشتهاى قرار میدادیم، حتماً وى را به صورت انسانى درمىآوردیم؛ (باز به پندار آنان،) کار را بر آنها مشتبه مىساختیم؛ همانطور که آنها کار را بر دیگران مشتبه مىسازند!» (46)
گفتند: چرا بر محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) ملکی نازل نشد که او را به چشم خود مشاهده کنیم و رسالت وی را تصدیق کنیم؟ سپس برای این-که ستیزه گری آن ها به او رسیده است، می گویند: اگر طبق میل آن ها فرشته ای فرستاده بودیم، ایمان نمیآوردند و حکمت و مصلحت، ایجاب میکند که دیگر به آن ها مهلت ندهیم و بی درنگ آن ها را گرفتار عذاب کرده، نابودشان کنیم. مجاهد گوید: مقصود این است که فرشته ای به صوت اصلی می فرستادیم، قیامت برپا می شد یا این که آن ها دچار عذاب می شدند. (47)
«وَ لَقَدْ جَاءتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ بِالْبُشْرَى قَالُواْ سَلاَمًا قَالَ سَلاَمٌ فَمَا لَبِثَ أَن جَاء بِعِجْلٍ حَنِیذٍ؛ فرستادگان ما [فرشتگان] براى ابراهیم بشارت آوردند؛ گفتند: «سلام!» (او نیز) گفت: «سلام!» و طولى نکشید که گوساله بریانى (براى آنها) آورد.» (48) منظور از این فرستادگان، فرشتگان هستند و در این که چند فرشته بودند اختلاف است. که همگی به صورت جوانی امرد وارد شدند. اینان با نوید و بشارت به ولادت اسحاق و نبوت او و ولادت یعقوب پس از اسحاق آمدند.
در سوره مریم نیز از فرشته ممثل شده بر حضرت مریم (سلام الله علیها) سخن به میان آمده: «قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلَامًا زَکِیًّا؛ گفت: «من فرستاده پروردگار توام؛ (آمدهام) تا پسر پاکیزهاى به تو ببخشم!» (49)
در سوره هود نیز این ممثل شدن فرشتگان بر حضرت لوط (علیه السلام) آمده: «قَالُواْ یَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ لَن یَصِلُواْ إِلَیْکَ فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِّنَ اللَّیْلِ وَ لاَ یَلْتَفِتْ مِنکُمْ أَحَدٌ إِلاَّ امْرَأَتَکَ إِنَّهُ مُصِیبُهَا مَا أَصَابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ؛ (فرشتگان عذاب) گفتند: «اى لوط! ما فرستادگان پروردگار توایم! آنها هرگز دسترسى به تو پیدا نخواهند کرد! در دل شب، خانوادهات را (از این شهر) حرکت ده! و هیچ یک از شما پشت سرش را نگاه نکند؛ مگر همسرت، که او هم به همان بلایى که آنها گرفتار مىشوند، گرفتار خواهد شد! موعد آنها صبح است؛ آیا صبح نزدیک نیست؟!» (50)
همین که فرشتگان، اندوه و آزاری را که لوط از قوم خود کشیده بود، مشاهده کردند بدو گفتند: ای لوط اندوهگین مباش که ما برای نابودی این ها آمده ایم. اینان هرگز نمی توانند به تو آسیبی برسانند. شبانه با خاندانت بیرون روید. پس لوط در را گشوده و ایشان (قوم بدکار) به اندرون آمدند و قصد فرشتگان کردند. جبرئیل پیش آمد و پَر خود را به روی های آن ها مالید، همه کور شدند و از خانه لوط بیرون دویدند و گفتند: حذر کنید که مهمانان، ساحرند و ما را به سحر، کور کردند. (51)
با توجه به این که فرشتگان، موجود مجرد و ناپیدا هستند، از نظر قدرت زیاده بر تصوری که دارند می توانند بر حسب دستور پروردگار، خود را به هیئت بشر به مردم ارائه و نمایش دهند و بر قلب و روان مردم احاطه بیابند و مردم نیز از طریق قلب به طور تمثیل، فرشتگان را دیده و فرشتگان نیز تجسم و انقلاب نیافته، موجود مجرد دو نیروی غیبی بوده و تحیّز و مکان نداشته اند و بشر نیز از طریق قلب و روان، فرشتگان را می یابند، نه به وسیله دیدگان. همچنان که فرشته مقرب، جبرئیل (علیه السلام) برای مریم صدیقه (سلام الله علیها) متمثل شده خود را به صورت بشر به مریم ارائه داد و با او گفتگو می کرد و به وی مژده می داد. (52)
مرگ ملائکه
«وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَن فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاء اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْرَى فَإِذَا هُم قِیَامٌ یَنظُرُونَ؛ و در «صور» دمیده مىشود، پس همه کسانى که در آسمانها و زمینند مىمیرند، مگر کسانى که خدا بخواهد؛ سپس بار دیگر در «صور» دمیده مىشود، ناگهان همگى به پا مىخیزند و در انتظار (حساب و جزا) هستند.» (53)
انس بن مالک روایت کرد که یک روز حضرت رسول (صلی الله علیه وآله وسلم) این آیه را می خواند، چون به این جا رسید که «إِلَّا مَن شَاء اللَّهُ». پرسیدم: یا رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) اینان کیانند که خدای تعالی استثناء کرد اینان را از نفخ صور؟ حضرت فرمودند: جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و ملک الموت. چون همه خلائق را جان بردارد و این چهار کس مانند، خدای تعالی ملک الموت را گوید: که ماند، ای ملک الموت؟ و خود عالم تر بُوَد. ملک الموت گوید: بار خدایا، تو عالم تری؛ ما چهار کس ماندیم. گوید: یا ملک الموت جان اسرافیل بردار. او جان اسرافیل بردارد. آن گه گوید: که ماند؟ گوید: جبرئیل و میکائیل و ملک الموت. گوید: میکائیل را جان بردار. ملک الموت قبض روح او کند. او بیفتد به مانند کوهی عظیم. آن گه گوید: که ماند؟ گوید: بار خدایا، ملک الموت ماند و جبرئیل. گوید: «مُت یا ملک الموت»، ملک الموت بیفتد و بمیرد. جبرئیل ماند و بس.
خدای تعالی گوید جبرئیل را که: یا جبرئیل که ماند؟ او گوید بار خدایا، وجه تو باقی است و جبرئیل فانی. خدای تعالی گوید: یا جبرئیل از مرگ چاره نیست. جبرئیل در سجده درآید به روی و پر می زند و می گوید: «سُبحانَکَ رَبِّی تَبارَکتَ وَ تَعالَیتَ ذَا الجَلالِ وَ الإِکرامِ» آن گه جان بدهد تا نماند جز یک خدای عزوجل. آن گه رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) گفتند: خلق جبرئیل بر میکائیل چندان تفاوت دارد که کوهی بر تلی. (54)
یاری اهل ایمان توسط ملائکه
«إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَ لَا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ؛ به یقین کسانى که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل مىشوند که: «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتى که به شما وعده داده شده است!» (55)
ظهور آیه در این است که نزول ملائکه به وقت مرگ خواهد بود وگرنه این نزول گفتگو در زندگی عادی برای کسی اتفاق نیفتاده است و آن وقت ملائکه خواهند گفت: از عذاب نترسید و مژده باد شما را به بهشت موعود. (56) از حسن و ثابت و قتاده نقل شده است که به هنگام بیرون آمدن مؤمنین از قبرها در محشر، فرشتگان به استقبال آنان می آیند و از طرف خدا به آنان بشارت می دهند. و از جبائی و ابن مسلم است که آمدن فرشتگان در قیامت است. و از وکیع بن جراح است که بشارت در سه مورد می باشد، به هنگام مرگ، در قبر و هنگام برانگیختن از قبر. از عکرمه و مجاهد است که نترسید از آن چه که از امور آخرت در پیش دارید. و غصه پشت سر گذاشته ها را از اهل بیت و اولادتان نخورید. از عطاء بن ابی ریاح است که نترسید و به خود اندوه راه ندهید که گناهانی انجام داده اید، زیرا که من گناهانتان را خواهم بخشید و نیز گفته شده است که خوف مربوط به آینده است. و حزن مربوط به گذشته می باشد، و معنی چنین است که از حوادث آینده نترسید و برای گذشته نیز اندوه نخورید و این نهایت درجه مطلوب مؤمن است؛ یعنی همان بهشت موعودی که در دنیا به زبان پیامبران الهی به شما مژده داده می شد. (57)
آیات دیگر در باره یاری اهل ایمان توسط ملائکه عبارتند از:
«نَحْنُ أَوْلِیَاؤُکُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ فِی الْآخِرَةِ وَ لَکُمْ فِیهَا مَا تَشْتَهِی أَنفُسُکُمْ وَ لَکُمْ فِیهَا مَا تَدَّعُونَ؛ ما یاران و مددکاران شما در زندگى دنیا و آخرت هستیم؛ و براى شما هر چه دلتان بخواهد در بهشت فراهم است، و هر چه طلب کنید به شما داده مىشود!» (58) «هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلَائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَ کَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیمًا؛ او کسى است که بر شما درود و رحمت مىفرستد، و فرشتگان او (نیز) براى شما تقاضاى رحمت مىکنند تا شما را از ظلمات (جهل و شرک گناه) به سوى نور (ایمان و علم و تقوا) رهنمون گردد؛ او نسبت به مؤمنان همواره مهربان بوده است!» (59) «إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجَابَ لَکُمْ أَنِّی مُمِدُّکُم بِأَلْفٍ مِّنَ الْمَلآئِکَةِ مُرْدِفِینَ؛ (به خاطر بیاورید) زمانى را (که از شدت ناراحتى در میدان بدر،) از پروردگارتان کمک مىخواستید؛ و او خواسته شما را پذیرفت (و گفت): من شما را با یک هزار از فرشتگان، که پشت سر هم فرود مىآیند، یارى مىکنم.» (60)
«إِذْ یُوحِی رَبُّکَ إِلَى الْمَلآئِکَةِ أَنِّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِینَ آمَنُواْ سَأُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُواْ الرَّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَ اضْرِبُواْ مِنْهُمْ کُلَّ بَنَانٍ؛ و (به یاد آر) موقعى را که پروردگارت به فرشتگان وحى کرد: «من با شما هستم؛ کسانى را که ایمان آوردهاند، ثابت قدم دارید! بزودى در دلهای کافران ترس و وحشت مىافکنم؛ ضربهها را بر بالاتر از گردن (بر سرهاى دشمنان) فرود آرید! و همه انگشتانشان را قطع کنید!» (61)
«وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ * إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ أَلَن یَکْفِیکُمْ أَن یُمِدَّکُمْ رَبُّکُم بِثَلاَثَةِ آلاَفٍ مِّنَ الْمَلآئِکَةِ مُنزَلِینَ؛ خداوند شما را در «بدر» یارى کرد (و بر دشمنان خطرناک، پیروز ساخت)؛ در حالى که شما (نسبت به آنها)، ناتوان بودید. پس، از خدا بپرهیزید (و در برابر دشمن، مخالفتِ فرمانِ پیامبر نکنید)، تا شکر نعمت او را بجا آورده باشید! در آن هنگام که تو به مؤمنان مىگفتى: «آیا کافى نیست که پروردگارتان، شما را به سه هزار نفر از فرشتگان، که از آسمان فرود مىآیند، یارى کند؟!» (62)
نتیجه گیری
مباحثی که در این مقاله به آن ها پرداخته شد و نتایجی که از این مقاله عاید ما می گردد به شرح ذیل می باشد:
1. هیچ گونه وسیله حسی و تجربه ای و عقلی و قیاسی و راه دیگری برای شناختن و حقیقت ملائکه در کار نیست، مگر از طریقی که از طرف خدا به زبان پیامبرانش جاری شده باشد.
2. فرشتگان، اجسام لطیف نورانی و مجردی هستند که بنا بر حکمت و مصلحت الهی به اشکال گوناگون غیر از سگ خوک در خواهند آمد.
3. مقام انسان کامل، از فرشتگان، والاتر و بالاتر است.
4. خدا فرشتگان را امین وحی خود قرار داده، و برای رساندن پیمان امر و نهی خود به پیامبران، از آنها استفاده کرد، و روانه زمین نمود، آنها را از تردید شبهات مصونیت بخشید، که هیچکدام از فرشتگان از راه رضای حق منحرف نمیگردند.
5. فرشتگان بندگان ایمانند، و طوق بندگی به گردن افکنده و هیچگاه با شک و تردید و سُستی، آن را بر زمین نمیگذارند، در تمام آسمانها جای پوستین خالی نمیتوان یافت مگر آن که فرشتهای به سجده افتاده، یا در کار و تلاش است.
6. وجه افتراق ملائکه و شیطان و جن: * ملائکه از نور ولی اجنه و شیطان از آتش آفریده شده اند؛ * ملائکه معصومند و اجنه و شیطان، عصیان کننده؛ * ابلیس دارای ذریه است ولی راجع به ذریه ملائکه خبری در قرآن و... نیست؛ * شیطان و ذریه اش دشمن بشرند، اما چنان چه می دانیم، ملائکه دوست بشرند؛ * درباره جن، اضلال و جهنمی بودن آمده ولی درباره ملائکه نیامده است؛ * جن با انسان دو موجود مکلف زمین و دوش به دوش انسان در هدایت و ضلالت و غیره است ولی راجع به ملک، چنین چیزهایی صادق نیست.
7. هدف از مجموع آیات شامل سوگند به فرشتگان را اثبات دو مسئله از مهم ترین مسائل ادیان آسمانی خصوصیات اسلام تشکیل می دهد و آن ها عبارتند از: 1) وحدانیت خداوند؛ 2) روز قیامت.
8. فایده سوگند به فرشتگان: 1. فراهم نمودن زمینه هر چه بیشتر در راه مطالعات و دقت و کاوش انسانی برای شناخت قوا و نیروهای هستی. پی بردن به یک قدرت قوی و نامتناهی، مدبری عالم و آگاه؛ 2. ایجاد زندگی خاصی، در انسان که از رفتار و کردار خود مراقبت کرده و به یاد مرگ می افتد؛ 3. توجه دادن به عالم بالا از این عالم پَست خاکی است.
9. ملائکه برای شفاعت هیچ کس جرأت و جسارت نمی کنند، مگر برای کسی که خداوند متعال برای شفاعت او راضی باشد.
10. جبرئیل (علیه السلام) برای انبیاء (علیهم السلام) متمثل شده خود را به صورت بشر به آن ها ارائه داده و با آنان گفتگو می کرد.
11. همه کسانى که در آسمانها و زمینند مىمیرند، مگر ذات حق تعالی؛ پس ملائکه نیز موت دارند و خواهند مُرد.
پینوشتها:
1. بقره، 285
2. لغت نامه دهخدا، ذیل کلمه ملائکه
3. قاموس قرآن، ذیل کلمه ملک
4. المفردات فی غریب القرآن، ذیل کلمه ملک
5. نازعات، 5
6. ذاریات، 4
7. نازعات، 1
8. الحاقه، 17
9. بقره، 102
10. سجده، 11
11. قاموس قرآن، ذیل کلمه ملائکه
12. تفسیر جامع، ج 5، ص 426
13. تفسیر نمونه، ج 18، ص 173
14. نهج البلاغه، خطبه 1
15. پژوهشی در حقیقت ملائکه (فرشتگان)، ص 12
16. نازعات، 5
17. تفسیر عاملی، ج 1، ص 39
18. انوار درخشان، ج 18، 82
19. نهج البلاغه، خطبه 90
20. انبیاء، 27
21. تفسیر گازر، ج 6، ص 114
22. تحریم، 6
23. بقره، 34
24. روض الجنان و روح الجنان، ج 1، ص 208
25. پژوهشی در حقیقت ملائکه (فرشتگان)، ص 23
26. قاموس قرآن، ذیل کلمه ملک
27. حجر، 27
28. الرحمن، 15
29. تفسیر عاملی، ج 5، ص 297
30. حجۀ التفاسیر و بلاغ الاکسیر، ج 7، ص 208
31. صافات، 1- 4
32. مرسلات، 1- 7
33. نازعات، 1- 5
34. ذاریات، 1- 8
35. پژوهشی در سوگندهای قرآن، ص 62
36. صافات، 149- 163
37. مجمع البیان، ج 21، ص 53
38. اطیب البیان، ج 11، ص 197
39. غافر، 8
40. غافر، 9
41. تفسیر نمونه، ج 20، ص 31
42. شوری، 5
43. مجمع البیان، ج 22، ص 94
44. انبیاء، 28
45. نجم، 26
46. انعام، 8 و 9
47. مجمع البیان، ج 8، ص 19
48. هود، 69
49. مریم، 19
50. لوط، 81
51. خلاصۀ المنهج، ج 2، ص 340
52. انوار درخشان، ج 8، 459
53. زمر، 68
54. روض الجنان و روح الجنان، ج 16، ص 347
55. فصلت، 30
56. روض الجنان و روح الجنان، ج 9، ص 430
57. مجمع البیان، ج 22، ص 51
58. فصلت، 31
59. احزاب، 43
60. انفال، 9
61. انفال، 12
62. آل عمران، 123 و 124
منابع پایانی
1. قرآن کریم.
2. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، به تصحیح و حواشی مهدی الهی قمشه ای، انتشارات علمی، بی تا، بی جا، 1320ق.
3. امیرالمؤمنین، علی بن ابیطالب(علیه السلام)، نهج البلاغه، انتشارات مرکز البحوث الإسلامیه، بی چا، بیروت، 1387ق.
4. بروجردی، سید ابراهیم، تفسیر جامع، انتشارات صدرا، چاپ سوم، تهران، 1341ش.
5. بلاغی، سید عبدالحجت، حجۀ التفاسیر و بلاغ الاُکسیر (تفسیر بلاغی)، انتشارات چاپ حکمت، چاپ اول، قم، 1345ش.
6. جرجانی، ابوالمحاسن الحسین بن الحسن، تفسیر گازر (جلاء الاذهان و جلاء الاحزان)، انتشارات چاپخانه دانشگاه تهران، چاپ اول، تهران، 1337ش.
7. چناری، فریبا، پژوهشی در حقیقت ملائکه (فرشتگان)، انتشارات نیکان کتاب، چاپ اول، زنجان، 1384ش.
8. چناری، فریبا، پژوهشی در سوگندهای قرآن، انتشارات نیکان کتاب، چاپ اول، زنجان، 1383ش.
9. حسینی همدانی، سید محمدحسین، انوار درخشان در تفسیر قرآن، کتاب فروشی لطفی، بی چا، تهران، 1404ق.
10. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، زیر نظر دکتر محمد معین، بی نا، بی چا، بی جا، 1339ش.
11. راغب اصفهانی، ابوالقاسم الحسینی بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، انتشارات منشورات المکتبه المرتضویه، بی چا، بی جا، بی تا.
12. طبرسی، ابو علی الفضل بن الحسن، مجمع البیان، انتشارات ناصرخسرو، چاپ سوم، تهران، 1372ش.
13. طیب، سید عبدالحسین، اطیب البیان، انتشارات فرهنگ، چاپ دوم، بی جا، بی تا.
14. عاملی، ابراهیم، تفسیر عاملی، انتشارات کتاب فروشی باستان، چاپ اول، مشهد، 1363ش.
15. قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، انتشارات دارالکتب الإسلامیه، بی چا، تهران، 1371ش.
16. کاشانی، ملا فتح الله، خلاصۀ المنهج، انتشارات اسلامیه، بی چا، تهران، 1373ش.
17. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، انتشارات دارالکتب الإسلامیه، چاپ مکرر، قم، 1377ش.