آیتالله مکارمشیرازی فرزند علی محمد به سال 1305 ش در شیراز متولد شد. دوره ابتدایی و مقدمات علوم دینی را در زادگاه خود طی کرد و سپس در 1324 عازم قم شد. پس از طی درجاتی از علوم دینی به نجف اشرف مهاجرت کرد و به درجه اجتهاد رسید. ایشان پس از بازگشت به قم و آغاز تدریس، دست به خلق آثاری زد که از جمله آنهاست: فیلسوف نماها، خدا را چگونه بشناسیم، رهبران بزرگ، معمای هستی، تفسیر نمونه و... . آثار ایشان نزدیک به سی جلد است. تأسیس مجله مکتب اسلام در 1339 از دیگر خدمات فرهنگی ایشان محسوب می شود. آیتالله ناصر مکارم شیرازی به علت همگامی با نهضت امام خمینی علاوه بر دستگیری در سال 1342، در 1356 نیز دستگیر و به چابهار تبعید گردید. ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی در قم مستقر شد و به تدریس و تربیت طلاب علوم دینی ادامه داد. پس از وفات آیتالله اراکی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ایشان را به عنوان یکی از مراجع تقلید معرفی کرد. متن زیر دست نوشته هایی از ایشان است که از داخل زندان رژیم شاه به دست آمده است .
بسمه تعالی
البلاء الاولیاء!
زندگی همواره آمیخته با ناراحتیها، ناملایمات، ناکامیها و مشکلات است. کمتر کسی را میتوان پیدا کرد که در دوران عمر کوتاه یا طولانی خود شاهد چنین صحنهها و مناظری نباشد. تاریخ زندگی بشر در روی زمین مملو است از خاطرات تکاندهندهای از فراز و نشیبهای زندگی، نَوسانهای خوشبختی و بدبختی اقوام مختلف جهان. گرچه قسمتهای فراوانی از این ناکامیها و ناراحتیها معلول سوءتدبیر خود انسان و ساخته افکار نارسا و آمیخته با جهل و خودپرستی و خودخواهی اوست، ولی این را هم نمیتوان انکار کرد که انسان هرقدر باهوش، مدبر، دانا و بینا و بینظیر باشد باز نمیتواند کشتی وجود و هستی خویش را به کلی از این طوفانها دور نگه دارد. چه میتوان کرد دریایی است آشفته و طوفانی با هزاران امواج خروشان و کوبنده، ناخدا هرقدر ماهر و ورزیده باشد باز مجبور است با این حوادث خطرناک دست و پنجه نرم کند.
ولی یک مطالعه عمیق در اسرار جهان خلقت میتواند این حقیقت را برای ما آشکار سازد که این حوادث ناگوار و ناراحتکننده وسیله بسیار مؤثری برای پرورش و تربیت ماست و اگر آنها نبودند یک رشته از نواقصی که تنها راه برطرف ساختنش اینگونه حوادث است برای همیشه در وجود ما باقی میماند.
نخستین اثر این حوادث افزایش نیروی تحمل و بردباری و صبر و طاقت ما و ورزیدگی در جهات مختلف زندگی است، چرا چوبهای جنگلی از سایر چوبها محکمتر و آتش آنها فروزندهتر و دوام آن بیشتر است؟ چرا جنگجویانی که در میدانهای نبرد خونین شرکت کرده از دگران شجاعتر و ورزیدهترند؟ چرا پوست لطیف صورت انسان برهنه در برابر سرما و گرما مقاومت میکند در حالی که سایر اعضای پیکر ما هرگز چنین مقاومتی را ندارند؟ دلیلی جز قرار گرفتن در کوران حوادث ندارد. از این مهمتر، ایمان قلبی، هر قدر محکم و توحید ما هرقدر کامل باشد باز ممکن است موفقیتها و پیروزیها، قدرتها و سرمایههای گوناگون وجودی ما پردههایی از غفلت بر روی آن بکشد و برای مدت کوتاهی هم که باشد گمان کنیم از خود چیزی داریم. ولی هنگامی که بزرگترین قدرتها در برابر طوفان حوادث همچون پر کاهی دستخوش اضطراب شده و بیاختیار به هر سو پرتاب میشود این پردهها کنار می رود و آن احتیاج همه جانبه ما به مبدئی که ما را به وجود آورده آشکار میشود و وابستگی بیحد و حصر ما در تمام شئون هستی به آن مبدأ بزرگ به خوبی تجلی میکند.
به یادبود ایامی که باجمعی از بزرگان و دوستان گرامی در زندان موقت شهربانی تهران بودیم در دفتر خاطرات دوست دانشمند عزیزم حضرت آقای محدثزاده نگاشته شد. - ناصر مکارم شیرازی – 13 صفر 83
بسمه تعالی
انسان هرقدر ورزیده و شجاع باشد و هر اندازه در مکتب بزرگان این درس را خوانده باشد تا در کوران حوادث قرار نگیرد و از نزدیک ناظر صحنههای پرهیجان زندگی نباشد آن شایستگی و لیاقت وجودی را که در یک نفر انسان شجاع لازم است پیدا نمیکند. شاید حدیث البلاء الاولیاء نیز اشاره به همین باشد که مردان بزرگ الهی همواره سهم بیشتری از ناملایمات و مشکلات زندگی داشتهاند تا ورزیدگی و شایستگی بیشتری به دست آورند. این چند جمله به عنوان یادبود ایامی که این افتخار نصیب بنده شده بود و با جمعی از اعاظم و بزرگان در زندان موقت شهربانی تهران بودیم بنا به پیشنهاد دوست گرامی حضرت آقای اهری نگاشته شد. - ناصر مکارم شیرازی ـ 10/ صفر/ 83
بسمالله الرحمن الرحیم
زکوه القدر العفو! [1]
جملهای است پرارزش و سخنی است گرانبها که از بزرگ مرد جهان انسانیت علی (ع) نقل شده است.
آری برخلاف آنچه بعضی تصور میکنند انتقام مایه افتخار نیست. انتقام از بارزترین مظاهر درندگی و حیوانیت است. نشانه انسانیت عفو و گذشت و اغماض و بخشش است. آری هر نعمتی زکاتی دارد و زکات نعمت قدرت عفو و گذشت است.
جملههای فوق به عنوان یادبود ایامی که با جمعی از بزرگان و دوستان عزیز در زندان موقت شهربانی بودیم در دفترچه خاطرات دوست محترم آقای طباطبایی نگاشته شد.- ناصر مکارم شیرازی- 11صفر 83
بسمه تعالی
الاوان الشجره البریه اصلب عوداً[2]!
جمله فوق که از بزرگ پیشوای جهان تشیع حضرت امیر مؤمنان علی (ع) نقل شده یکی از بزرگترین درسهای زندگی را به ما میآموزد. آری در کشاکش مبارزات اجتماعی و تلاش و کوششهایی که برای حیات و زندگی صورت میگیرد همواره پیروزی در انتظار کسانی است که در کورانهای حوادث روزگار ورزیدگی کامل پیدا کرده و همچون پولادی آبدیده از کوره مبارزات سربر آوردهاند. نازپروردگان، گوشهنشینان، تماشاگران صحنههای بزم و خلاصه کسانی که در نعمت و ناز و راحتی و خوشی و لذت بزرگ شدهاند محکوم به شکست میباشند. سرباز رشید و لایق کسی است که در بزرگترین میدانهای جنگ شرکت جسته، سیاستمدار ورزیده و پخته کسی است که در محیطهایی که شاهد طوفانهای شدید سیاسی بود، پرورش یافته، نویسنده و گوینده و دانشمند پرمایه و باارزش کسی است که در صحنههای مبارزات سخنی و قلمی و علمی شرکت جسته و پولاد وجود او آبدیده و خاطراتی بزرگ از این مبارزات برای خود اندوخته است. بنابراین نباید هرگز از حوادث سخت و پیشآمدهای تلخ زندگی نگران باشیم بلکه با آغوش باز باید از آنها استقبال کرده و از برکات آنها بهرهمند شویم.
چند جمله فوق به عنوان یادبود ایامی که با جمعی از بزرگان و دوستان در زندان موقت شهربانی به سر میبردیم و دوست عزیز جناب آقای وحدت نگاشته شد. - ناصر مکارم شیرازی - 11صفر 83
بسمه تعالی
ان اخوف ما اخاف علیکم اثنتان: اتباع الهوی و طول الامل[3]...
در گفتار پیامبران و امامان هرگز مبالغه نیست. اگر فرمودند خطرناکترین پرتگاه جاده سعادت شما هواپرستی و آرزوهای دور و دراز است راستی چنین است. دلیل آن هم روشن است اساس ایمان را عقیده به مبدأ و معاد تشکیل میدهد، در سایه ایمان به خداست که انسان به سوی فضایل می رود و ایمان به روز جزا است که او را از رذایل و گناهان نجات میبخشد. ولی هواپرستی، ایمان به مبدأ و حق و حقیقت را متزلزل میسازد. اما اتباع الهوی فیصد عن الحق و اما طول الامل فینسی الاخره[4]
بنابراین از این دو موضوع خطرناکتر چیزی نیست! به یادبود ایامی که با جمعی از بزرگان و دوستان در زندان موقت شهربانی تهران بودیم نگاشته شد. ناصر مکارم شیرازی - 14صفر 83
بسمه تعالی
الذی خلقالموت و الحیوه لیبلوکم ایکم احسن عملا[5]
داستان زندگی و مرگ از پیچیدهترین و مرموزترین داستانهایی است که بشر به خاطر دارد. این داستان راستی عجیب و شگفتانگیز است و عجیبتر اینکه از همه چیز به ما نزدیکتر همین زندگی و مرگ است و ما هنوز از اسرار آنها بیخبریم. اگر امروز از تمام محافل علمی جهان، تمام فلاسفه و متفکرین بشر سئوال کنید حقیقت زندگی و مرگ چیست همه اظهار بیاطلاعی میکنند. همینقدر به شما میگویند ما آثار زندگی و مرگ را میبینیم ولی از حقیقت آن بیاطلاعیم. امروز در لابراتوارهای مجهز علمی ممکن است یک «سلول» یک «دانه گندم» یک «تخم مرغ» را بسازند ولی این سلول مصنوعی این دانه گندم و تخم مرغ ساختگی روح و جان ندارد. ساختمان فیزیکی و ترکیب شیمیایی آن عیناً مانند افراد طبیعی آن است ولی با این تفاوت که از جان و روح خبری در آن نیست. قرآن مجید هم آفرینش مرگ و حیات را از آیات عظمت حق معرفی کرده و در آغاز سوره تبارک، خداوند جهان را به این طریق توصیف میکند. الذی خلق الموت و الحیوه: خداوندی که مرگ و زندگی را آفرید. نکته جالبی را که قرآن در اینجا اضافه میکند مسئله هدف از خلقت، مرگ و زندگی است. ناموس مرگ و زندگی برای چیست؟ قرآن میگوید برای آزمایش حسن عمل!
گرچه توضیح این سخن نیازمند یک بحث طولانی است ولی آنچه اجمالاً در اینجا میتوان گفت این است که: آزمایشهای الهی برای اطلاع از امور پنهانی که در امتحانشوندگان است نمیباشد چه اینکه او از همه چیز باخبر است. یعلم خائنه الاعین و ما تخفیالصدور[6]. پس برای چه بندگان را آزمایش میکند؟ برای اینکه استعدادهای درونی آنها را به فعلیت برساند چه اینکه در وجود هر کسی لیاقتها و استعدادهایی نهفته شده که تا در میدان عمل قدم نگذارد به فعلیت نمیرسد. الناس معادن کمعادن الذهب و الفضه[7]. بذرهای فضایل در سرزمین وجود افراد بشر افشانده شده و با آبیاری آزمایش و امتحان به ثمر رسیده و شاخ و برگ و گل و میوه میدهد. آری میدان مرگ و زندگی میدان آزمایش برای شایستگی و لیاقت افراد و وسیله به ثمر رسیدن بذرهای درونی و استخراج معادن نهفته کوهسار وجود انسان است.
به عنوان یادبود ایامی که با جمعی از دوستان و بزرگان در زندان موقت شهربانی تهران بودیم در دفترچه خاطرات فاضل گرامی جناب آقای صدری نگاشته شد. - ناصر مکارم شیرازی – 15 صفر83
بسمالله الرحمن الرحیم
کل شییء منالدنیا سماعه اکثر من عیانه و کل شییء منالاخره عیانه اکثر من سماعه [8]
عالم ماده و معنی، دنیا و آخرت از هر نظر در دو قطب مخالف قرار دارند. دورنمای جهان ماده بسیار بزرگ و خیرهکننده و دلانگیز و دلپذیر است، اما هنگامی که انسان به آن نزدیک میشود همچون سرابی بیش نیست بسیار کوچک است و کمارزش. این موضوع را از کسانی که به مقامات عالی و برجسته صوری و مادی رسیدهاند میتوان پرسید. آنها همگی اتفاق دارند صورتی را که قبلاً از نیل به آن مقام در عالم ذهن داشتهاند با صورت واقعی آن که پس از وصول به آن دیدهاند بسیار متفاوت است. لذا نیل به آن مقامات عطش سوزان و تشنگی بیحساب آنها را هرگز فرو ننشانده است. ولی بعکس مقامات معنوی، علم، تقوی، قرب به خدا و... به قدری پر اهمیت است که صورت واقعی آن قبل از وصول قابل درک و پس از وصول قابل توصیف نیست. فیها مالاعین رأت و لا اذن سمعت و لا خطر علی قلب بشر[9].
به یادبود ایامی که با جمعی از بزرگان و دوستان از شب 12 محرمالحرام 83 در زندان موقت شهربانی تهران بودیم در دفتر خاطرات حضرت مستطاب حجتالاسلام آقای غفاری نگاشته شد. - ناصر مکارم شیرازی - زندان شهربانی ـ 16/ صفر/ 83
بسمه تعالی
لسانالعاقل وراء قلبه و قلب المنافق وراء لسانه[10]
حدیث بالا گویا از امیرمؤمنان مولای متقیان علی (ع) است و یکی از آموزندهترین سخنان پرارزش آن بزرگوار است. میفرماید: زبان عاقل پشت قلب اوست و قلب منافق پشت زبان اوست.
آری زبان انسان عاقل در پشت قلب او قرار گرفته یعنی هر چیز میخواهد بگوید قبلاً در دورن دل خود مورد مطالعه و بررسی قرار داده و سپس به زبان خود اجازه سخنگویی میدهد . بدیهی است چنین سخنی جز خیر و سعادت نخواهد بود. اما آدم منافق و احمق به عکس این حالت است یعنی اول میگوید و سپس درباره نتایج آن میاندیشد و بسیار میشود که از گفته خود نادم و پشیمان میگردد و جز بدبختی و ناکامی نتیجهای نمیبرد.
چند جمله فوق به عنوان یادبود ایامی که با جمعی از بزرگان و دوستان در زندان موقت شهربانی تهران بودیم در دفتر خاطرات جناب مستطاب سلالة السادات آقای آقا سیدمرتضی مرتضوی نگاشته شد. - ناصر مکارم شیرازی – 17 صفر83
بسمالله الرحمن الرحیم
به عقیده من زندان یک مکتب تربیتی است که تعداد کلاسهای آن بستگی به تعداد اشخاص و دستههایی دارد که با انسان در یک جا زندانی هستند. خوشبختانه ما از این مکتب بزرگ برای اولینبار استفاده کردیم و امیدواریم بتوانیم از نتایج مطالعات خود در آینده استفاده فراوان کنیم - زندان موقت شهربانی - ناصر مکارم شیرازی
پینوشتها:
[1]ـ غررالحکم، ص 342، کلمه 7821
[2]ـ نهجالبلاغه صبحی صالح، ص 418، نامه 45
[3]ـ نهجالبلاغه صبحی صالح، ص 83، کلمه 42
[4]ـ همان
[5]ـ سوره ملک، آیه 2
[6]ـ سوره غافر، آیه 19
[7]ـ من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 380
[8]ـ نهجالبلاغه صبحی صالح، ص 169، خطبه 114
[9]ـ من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 295
[10]ـ وسائلالشیعه، ج 15، ص 281.
منبع: یادداشتهای زندان، تدوین مرتضی شریفآبادی، تهران، موزه عبرت ایران، 1384 صص 53 - 65