آنچه این روزها به یک معضل اساسی در موسیقی – و حتی دیگر شاخههای هنر- این سرزمین مبدل گشته است، مسئلهای است تحت عنوان " فراموشی اصالت هنر".
با یک بررسی اجمالی در سایتهای معتبر و نامعتبر موسیقی میتوان به هجوم هرروزهی دهها اثر واره ی جدید که مراحل ساخت هرکدام از سرودن ترانه تا تنظیم بهطور میانگین بیش از چند روز به طول نینجامیده است؛ پی برد. که البته غالباً هنرمند(!) خواننده به دلیل احساس وجود تعداد قابل توجهی از شاخههای مختلف هنر در ضمیر خویش؛ زحمت ترانهسرایی، آهنگسازی و تنظیم نهایی را بهتنهایی به گردن گرفته است! اثر واره هایی که نتیجهی تراوش ذوق و قریحهی "نیمهشب رمانتیک" هنرمند(!) عزیزمان بوده است!
حال نکتهی تلخ ماجرا آنجاست که این اثرواره های هنری، تحت یک هیاهوی رسانه ای به راحتی توانسته خود را به گوش قشر های مختلف جوانان برساند و به دلیل تداوم و کثرت، در دل آنان جای پیدا کند. و این مسئله خطر بزرگ دیگری با نام " قلب ذائقه ی اصیل به سخیف" را در کمین فرهنگ این ملت طرح ریزی می نماید.
البته لازم به ذکر است نگارنده هرگز قصد تقبیح و نکوهش سبک های جدید موسیقایی را نداشته و منظور از لفظ "اصیل" به هیچ روی، قدیمی و سنتی بودن نیست؛ بلکه دور بودن از بیهودگی ها، ارتقا و کمال دهنده ی زیبایی ها و در مقام عالی نزدیک کننده ی انسان ها به منبع جلوه و جمال هستی مقصود است.
حال باید دید نقش رسانه ها و تریبون های فرهنگی کشور که در صدر همه ی آن ها میتوان از رسانه ی ملی نام برد -که علیرغم اینکه در سال های اخیر میزان بیننده و محبوبیت خود را به میزان قابلتوجهی از دست داده است؛ همچنان مخاطب میلیونی و تاثیر گذاری قابلتوجهی در گفتمان جامعه دارد- ؛ چه نقشی در ارتقای ذائقه ی شنیداری مخاطبانش داشته است؟ آیا تلویزیون خود مغلوب و متبوع فضای موسیقایی فعلی کشور نبوده است؟
آیا تهیهکنندگان برنامههای صدا و سیما، به جای ارایه ی محصولات موسیقایی فاخر و هنرمندان کاربلد، به فکر بیننده ی بیشتر و دعوت از همین شبهه هنرمندان نبوده اند؟
مدت کوتاهی از ایام نوروز و برنامههای مربوط به تحویل سال – که به قول خودشان: گل سرسبد برنامههای تلویزیون است- نگذشته است، میهمانان این برنامهها که اکثراً از حرفهی موسیقی انتخابشده بودند؛ بهراستی چه ارزشافزودهای برای فرهنگ این سرزمین به ارمغان آوردهاند؟! چه آثار حرفهای و جدی، تولید و منتشر نموده بودند؟! آیا این تهیهکنندگان به دنبال افزایش مخاطبینشان و راضی نمودن اسپانسرهایشان – ستاره مربعها!- نبودهاند؟!
شاید بزرگترین ایرادی که میتوان به این شبهه هنرمندان گرفت این است که لفظ "هنرمند" را صرفاً در داشتن صوتی با طنین خوش پنداشتهاند – که البته به دلیل پیشرفت قابلتوجه استودیوهای موسیقی و وجود فیلترهای چندگانهی صوتی، بهیقین میتوان گفت که هرکدام از مخاطبان این نوشته بدون توجه به دارایی و یا عدم دارایی حجم صوت مطلوب و ادوات تحریر؛ البته بهشرط تمتع مالی مناسب ، بهراحتی خواهند توانست لفظ کلیشهای "هنرمند" را به یدک بکشند!- و از این نکتهی مهم غافل شدهاند که" تکنیک" و "فن"، آخرین مرحلهی "هنرمند شدن" است- که البته تکنیکش را هم غالباً ندارند!- .
این غوغا سالاری و توجه نامتعارف به شبهه هنرمندان در رسانهها ، بهمرورزمان باعث به حاشیه رفتن بزرگان و زحمت کشان سالهای نهچندان دور موسیقی کشورمان شده است. بزرگانی که میتوان لفظ پربهای هنرمند را به اتمام و اکمال بر آنان نهاد. کسانی که روشنی ضمیرشان مقدم بر تکنیکشان بوده و فن هنر متبوعشان را در حد غایت، مسلط بودهاند.