«راکول شاه» با شور و شوق خاصی دربارهی خواب صحبت میکند. او مدیرعامل شرکت «پیزز» (Pzizz) است؛ برنامهای که «صدای دینامیکی طراحی میکند» تا شما را «با فشردن یک دکمه» بخواباند. آقای شاه 10 سال قبل از راهاندازی برنامهی خودش، در یک شرکت نرمافزار پزشکی مشغول بود. اما چالش شخصیاش در چرتزدن و «شناسایی خواب به عنوان مسئلهی بهداشت عمومی»، به او انگیزه داد وارد این حوزه شود.
آیا او از برنامهی خود استفاده میکند؟ «اوه خدای من! همیشه». به عنوان یک کارآفرین در حوزهی خواب، عادت خواب او چیست؟ آیا او با چای بابونه به خواب میرود یا عادت دارد پیژامهی خاصی بپوشد؟ «من یک تشک بنفش دارم؛ اصلاً شبیه چیزی که شما تا به حال با یک تشک تجربه کردهاید نیست. آدم روی آن شناور میشود». او واقعاً دربارهی به خواب رفتن هیجان دارد.
چهکسی او را سرزنش میکند؟ یک خواب شبانهی خوب، به حافظه، یادگیری و حال و حوصلهی ما کمک می کند. بنابراین جای تعجب نیست که سروکلهی یک کارآفرینِ صنعت «خواب شاد و پرانرژی»، برای تأمین نیاز ما به خواب بهتر، عمیقتر و طولانیتر پیدا شده است.
آنها همه چیز - از ردیاب خواب تا دستگاههای «صدای سفید» (صدایی که از تلفیق تمام فرکانسهای قابل شنیدن برای انساان تولید میشود) و لباسهای با تکنولوژی پیشرفته - ارائه میدهند و ادعا میکنند که «یک سیستم خواب پیشرفته برای استراحت و ریکاوری» میسازند که از مواد بیوسرامیک ساخته شده که «حرارت طبیعی بدن را جذب میکند و آن را دوباره به پوست برمیگرداند».
از این گذشته یک ربات جدید وجود دارد که «هزاران سال تکنیک تنفس بودایی را بلد است» و این نوید را میدهد که شما را به خوابی آرام ببرد؛ به شرط اینکه بغلش کنید. خریدن چنین رباتی 539 یورو خرج برمیدارد.
کسبوکار در دنیای خواب پررونق است. بنا بر گزارش سال 2017، شرکت مشاورهی مدیریت «مککینزی»، برآورد کرده که صنعت بهداشت خواب - شامل هر چیزی از رختخواب و کنترلکنندهی صدا برای خواب تا مشاورهها و نسخهپیچیدن برای لوازم خواب - مجموعاً ارزشی بین 30 تا 40 میلیارد دلار دارد و در یک سال گذشته بیش از هشت درصد رشد کرده است؛ در زمانهای که توانایی ذاتی ما برای خوابیدن، در اثر کار، زندگی روزمره و شریک زندگی محدود میشود (تحقیقات اخیر نشان میدهد 30 درصد از زوجهای آمریکایی ترجیح میدهند جدا از هم بخوابند).
سرمایهداری، خوب یا بد، دنبال راهی است که خواب راحت را دوباره به ما بفروشد. به بازار تشک نگاه کنید؛ در سالهای اخیر تشکها به کالایی وسوسهانگیز تبدیل شدهاند. تشکها توسط شرکتهایی رو به رشدی فروخته میشوند که مثل استارتآپ عمل میکنند و به سرمایههایی دسترسی دارند که معمولاً با «سیلیکون ولی» (مرکز اصلی شرکتهای فناوری) در ارتباطند.
شرکت کاسپر (Casper) که یک خردهفروشی آنلاین تشک در نیویورک است، در سال 2015، تنها یک سال بعد از راهاندازی شرکت، 100 میلیون دلار فروش داشت. شرکت انگلیسی سیمبا که سال 2016 کارش را شروع کرد انتظار دارد فروشش در یک سال آینده به 100 میلیون پوند برسد. برنامهی پیزز هم در اکتبر سال 2016 راهاندازی شده و تا حالا بیش از نیممیلیونبار در 160 کشور جهان دانلود شده است.
اما ظهور ناگهانی این صنعت چه فایدهای برای زندگی ما دارد؟ آیا ما با «بحران خواب» مواجهیم؟ پاسخ ساده، «بله» است.
دکتر گای میدوز، یکی از مؤسسان و مدیر علمی «دانشکدهی خواب» میگوید: «ما با اپیدمی بیخوابی مواجهیم. یک طوفان تمامعیار در اتاق خواب ما رخ داده و نمیگذارد ما با آرامش بخوابیم». او میگوید: «خستگی، یک عرف جدید است».
اینترنت با مطالبی دربارهی نگرانی در خصوص خواب، کیفیت، طول و منظم بودن آن لبریز شده است. مقالات جدید به ما هشدار میدهند که «یک خواب شبانهی بد، ممکن است سطح پروتئین مربوط به آلزایمر را افزایش دهد» و «کسانی که دیر از خواب بیدار میشوند در معرض خطر روزافزون مرگ زودرس قرار دارند» و توضیح میدهند که چرا «خوابیدن با لباس خواب نامناسب میتواند بر خواب شما تأثیر بگذارد».
کودکان در سرتاسر جهان کمتر میخوابند. برای مثال در انگلستان، همراهان بیمارستانی کودکان زیر 14 سال که با اختلالات خواب دست به گریبانند، در 10 سال گذشته سه برابر شده است. مراکز کنترل و پیشگیری از بیماریها گزارش میدهند که یکسوم بزرگسالان آمریکایی معمولاً کمتر از میزان توصیهشده میخوابند. سازمان بهداشت جهانی توصیه میکند خواب شبانه بین هفت تا 9 ساعت باشد اما تحقیقات سال 2013 بنیاد ملی خواب نشان داد که بزرگسالان بالغ در انگلیس، شبِ جمعه بطور میانگین فقط شش ساعت و 49 دقیقه میخوابند. مردم در متروی نیویورک اغلب خواب میمانند و شهردار این شهر از طرحی برای بیدار کردن آنان پشتیبانی میکند.
از دانشگاهیان تا کارآفرینان، همه موافقند که بخش بزرگی از تقصیر به گردن تکنولوژی دیجیتال است. به نظر میرسد تماشای سریال در نتفلیکس، در حالی که یک چشمتان به اینستاگرام است و چشم دیگر به اخبار، دستورالعمل خوبی برای خواب نیست. مشکل فقط نور آبی صفحهی نمایش نیست که همهی ما نگرانش هستیم؛ حتی طول موج آن روی هورمون ملاتونین که القاکنندهی خواب است تاثیر میگذارد. دکتر میدوز میگوید: «ما بیشتر متصل میشویم و از نظر شناختی بیشتر تحریک میشویم. مغز ما خاموش نمیشود و این بر توانایی آن در خوابیدن تأثیر میگذارد».
به عقب برگردیم؛ قدیمیترین انقلاب فنآوری یعنی الکتریسیته، میگوید ما میتوانیم انتخاب کنیم که تمام مدت بیدار بمانیم. دکتر راسل فاستر، مدیر مؤسسهی عصبشناسی شبانهروز در دانشگاه آکسفورد، میگوید: «ما به شب تهاجم کردهایم و بیشتر و بیشتر با روزهای کاری عجین شدهایم؛ خواب اولین قربانی بوده است».
زمانی بعید به نظر میرسید که کار کردن در اتاق خواب مجاز باشد، اما حالا عادی است و فقط محدود به ایملزدنهای شبانگاهی نیست. آقای شاه به ناامنی «اقتصاد پارهوقت» اشاره میکند و میگوید همه همیشه نگران اینند که حقوق بعدی را از کجا باید بگیرند.
اما انگار خیلی از حرفوحدیثها دربارهی خواب ناگفته مانده؛ مثلاً بسیاری از مردم نمیتوانند به اندازهی کافی به آن دسترسی داشته باشند؛ یک خواب شبانهی خوب، تبدیل به یک کالای لوکس شده است. کسانی که در کشورهای ثروتمندتر زندگی میکنند بیشتر به آن دسترسی دارند و مردم ثروتمند آن کشورها هم بیشتر از فقرا دنبالش هستند. بر اساس تحقیق سال 2006 در دانشگاه شیکاگو، در میان بزرگسالان آمریکایی، کسانی که سفیدپوست، پولدار و مؤنثند، احتمالاً بیشتر و بهتر میخوابند.
وسواس ما دربارهی خواب، با «صنعتِ سلامت» مرتبط و گاه یکی شده است؛ خواب به عنوان مدرنترین چیز برای «بهینهسازی» معرفی شده است. مردم تشویق میشوند که «روغنهای معطر سلامتی» را بین انگشتان پای خود بمالند و یا قبل از رفتن به رختخواب، پنج دقیقه با استوانههای فوم نرمش کنند. اما این حقیقت را نفی نمیکند که همهی ما، حتی کسانی که با بالشهای گرانقیمت و انگشتهای روغنمالیشده میخوابند، احتمالاً میتوانیم از خوابْ بیشتر بهره ببریم. حتی اگر اعداد و ارقام دربارهی بی خوابی غمانگیز باشد، همچنان این خبر خوبی است که نگرشهای ما در حال تغییرند.
دکتر فاستر میگوید: «ما حق داریم خواب را جدی بگیریم؛ این 36 درصد از بیولوژی ماست که تا حد زیادی به حاشیه رانده شده و نادیده گرفته شده است».
دکتر گای میدوز میگوید هرکسی میتواند شبانه چند ساعت بخوابد اما فقط درصد کمی میتوانند بطور مفید به آن عمل کنند. کارگاه آموزشی «مدرسهی خواب» میدوز از زمان راهاندازی آن در سال 2008 بطور قابل توجهی گسترش یافته است. اکنون یکی از بزرگترین بخشهای این کسبوکار، به کارکنان بانکها، شرکتهای حقوقی، مشاورههای مدیریتی و آژانسهای تبلیغاتی، برنامهی آموزش خواب ارائه میدهد.
زمانی مشاغل مختلف پول میدادند که کارکنانشان نخوابند، حالا هزینه میکنند که به آنها بیاموزند چطور بهتر بخوابند. شاید کمی تعجب کنید که در بریتانیا، در سال 200 هزار روزِ کاری بخاطر غیبت ناشی از کمبود خواب از دست میرود و کارمندان کمخواب، در سال 40 میلیارد پوند خرج روی دست اقتصاد این کشور میگذارند.
در سالهای اخیر کتاب کودکانهی «خرگوشی که میخواست بخوابد» در صدر لیست پرفروشهای سایت آمازون قرار دارد. این کتاب توسط یک روانشناس سوئدی نوشته شده و تمرکزش روی این است و ساختارش طوری طراحی شده که کاری کند تا بچهها با آرامش بخوابند. بزرگترها هم پیژامه به پا صف کشیدهاند تا با قطعهی موسیقی کلاسیک «از برلین تا سیدنی» از آلبوم «خواب» اثر مکس ریچتر، یک خواب شبانهی خوب داشته باشند.
اما چه چیزی باعث این تغییر ذهنیت شده است؟ یک پاسخ در آزمایشگاهها نهفته است. دکتر فاستر میگوید: «آنچه اساساً تغییر کرده این است که عصبشناسانِ جدی، خواب را جدی گرفتهاند؛ پیشتر این حوزه مثل یک تکه از قبرستان عصبشناسی بود» اما دیگر اینطور نیست. کتاب «تجربهی زیبا» نوشتهی جان بورن که در سال 2004 منتشر شده میگوید خواب مناسب روی قدرت حل مسئله تأثیر زیادی دارد. پژوهشگاه دانشگاه شیکاگو دریافته است کمبود خواب، خطر ابتلا به دیابت نوع دو را درجوانان بالغ و سالم افزایش میدهد. همچنین تحقیقات نشان میدهد اگر کمخواب باشید، واژههایی با بار مثبت را کمتر به خاطر میآورید. سطح خواب ما تأثیر زیادی بر چگونگی به یاد آوردن تجربیات خوب یا بد دارد.
فاستر ادامه میدهد: «اگر بطور کامل استراحت نکنید، ممکن است در انجام کارها نتوانید همهی جوانب را در نظر بگیرید، به کاری که میکنید درست فکر کنید، حس همدلی خود را بروز بدهید و سیگنالهای اطرافیانتان را دریافت کنید. این اصلاً خوب نیست! آدمهای خسته نه تنها در ارائهی راهحلهای ابتکاری برای مشکلات پیچیده و استفاده از این مغز خارقالعاده ناکامند، حتی تواناییشان برای اعمال کلی، حس شوخطبعی و تعامل اجتماعی هم بسرعت تضعیف میشود».
چیزی که دکتر فاستر میگوید فقط مربوط به بیخوابی در کوتاهمدت است. به عقیدهی دکتر میدوز «بیخوابی در درازمدت نشانهای از عدم سلامت روان تلقی میشود».
حالا میدانیم که در واقع خواب به عنوان یک نشانهی اخطار اولیه مطرح است: یک "قناری در معدن ذغالسنگِ" اضطراب، افسردگی و اختلال دوقطبی. با علم خواب، اثبات میشود که ویرجینیا وولف (نویسندهی انگلیسی) هنگامی که بیخوابیاش را "محرومیت اسفناک از لذتهای زندگی" میخواند، در حال بازی با آتش بود (وولف مدتها با اختلالات روانی درگیر بود و درنهایت خودکشی کرد).
تعجبی ندارد که ما مشتاقیم به اندازهی کافی بخوابیم. خیلیها دست به دامن ردیابِ خواب شدهاند؛ این ردیابها که گفته میشود مدت و نوع خواب (سبک، عمیق یا همراه با اختلال) ما را اندازهگیری میکنند، امروزه همخوابهای متداولی شدهاند. اما دکتر فاستر در این زمینه محتاط است و میگوید: «آنها اعتبار نصفهنیمهای دارند و برای کسانی که الگوهای خواب و بیداری ثابتی دارند، کار میکنند اما اگر شما هرگونه بینظمی داشته باشید یا - مثل خیلی از آدمها - از طیف نرمال خارج باشید، خیلی زود از کار میافتند».
«اُرتوسومنیا» اختلال شدید و بسیار مدرن بیخواب شدن است. دکتر سبرا ابوت، استاد پزشکی اعصاب و روان در بیمارستان مموریال لندن به همراه همکارش دکتر کلی بارون، در سال 2017 برای اولین بار این اصطلاح را در مقالهای به کار برده است.
او توضیح میدهد که بیمارانی را ملاقات کرده که «لزوماً دربارهی وضع خوابشان شکایت نداشتند؛ نگرانی اصلی آنها این بود که ردیاب خوابشان به آنها گفته بود که به اندازهی کافی یا بخوبی نمیخوابند. به نظر میرسد این دستگاه مشکل خوابی ایجاد کرده که احتمالاً بدون آن وجود نداشته باشد».
فاستر این علاقهی جدید به ردیابهای خواب را به زمانی که برای اولینبار لوازم خانگی برقی وارد بازار شده بودند، تشبیه میکند. بسیاری از مردم شروع به سیمکشی خانهها کردند و چون نمیدانستند چطور از تجهیزات برقی استفاده کنند، بعضیها دچار آتشسوزی شدند.
به نظر میرسد اُرتوسومنیا یکی از علائم صنعتی است که بسرعت رشد میکند و مصرفکنندگان را با دادههایی که معلوم نیست با آنها چه باید کرد تنها میگذارد (این دادهها همیشه هم دقیق نیستند). میشود گفت که این پدیده هم چیزی مثل دنیای رسانههای اجتماعی است: از آن استفاده میکنیم ولی هنوز دقیقاً نمیدانیم چه تأثیری دارد. در هر مرحله تجربهی مواجهه با همان چیز تغییر میکند؛ همهچیز بسرعت به جلو رانده میشود و خلاء عظیمی پشت سرش ایجاد میشود.
اما همهی صنعت خواب شامل ابزارها نیست. به لطف فناوریهای پیشرفته، شما از مزایای «پتوهای گرویتی (جاذبه)» در سه وزن هفت، 9 و 11 کیلوگرم بهرهمند میشوید! به گفتهی مایک گریلو مدیرعامل شرکت، «این پتوها احساس بغلشدن یا درآغوش گرفتهشدن را شبیهسازی میکنند که باعث آزادشدن هورمون سروتونین میشود، ملاتونین را تحریک میکند، به کاهش سطح کورتیزول که به اضطراب و افسردگی مربوط است کمک میکند و به همین خاطر حس آرامش و ثبات را القا میکند». به عنوان یک پتوی سنگین بد هم نیست!
به نوشتهی نشریهی نیویورکر، گرویتی اخیراً بخشی را از صفحهی سایت کیکاستارتر (پلتفرم تأمین مالی پروژههای خلاقانه) حذف کرده که در آن ادعا شده بود پتوهای این شرکت میتواند برای درمان بیماریهایی نظیر «بیخوابی، اختلال اضطراب پسآسیبی و اختلال کمتوجهی (ADHD)» استفاده شود.
پتوهای گرویتی حمایت خوبی در کیکاستارتر جذب کرد: هدف اولیه تأمین 21 هزار و 500 دلار بودجه بود و تا کنون پنج میلیون دلار جمعآوری شده و بنیانگذار آن قصد دارد رونمایی پرسروصدایی برای آن ترتیب دهد. گریلو میگوید بعد از انتخابات 2016 و انتخاب دونالد ترامپ و وقوع برگزیت در اروپا درخواست بیشتری به وجود آمده است.
مقالهای که اخیراً دربارهی این پتوها در نیویورکر منتشر شده، توضیح میدهد که این محصول چگونه «رویای کارنکردن را که بخصوص در دنیای وظایف پایانناپذیر - کارکردن، پولدرآوردن، تحرک و انجام وظیفه - که اغواکننده است، به نمایش میگذارد».
صنعتی برای عصر اضطراب؛ جایی که کار و صفحههای نمایش به اتاق خواب ما حمله کردهاند؛ حالا ربات تنفس کجاست؟ ممکن است لازم شود!
ایسنا - ترجمه از میثم خدمتی