ذات اقدس الهی در قرآن کریم به ما فرمود این دین، دین آسان است: ﴿لَقَدْ یسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکرِ﴾[1] ما برنامه دشوار و سخت نداریم. این کتاب آسمانی خیلی آسان است، عمل به آن دشوار نیست، این اصل اوّل. جهاد هم مستحضرید که یک کار توانفرسا و دشوار است، جهاد اصغر که جنگ با دشمن بیرون است سخت است و جهاد اکبر که جنگ با دشمن درون است سخت تر است؛ لذا جهاد اکبر نامیده شد، این هم اصل دوم. چه کار کنیم که این سخت ها آسان شود، آیا ما باید تلاش و کوشش کنیم که این سخت ها آسان شود یا خود نظام دینی، نظام آسانی است؟ در قرآن نفرمود شما بکوشید این سخت را آسان کنید، فرمود این دین آسان است: ﴿لَقَدْ یسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکرٍ﴾. پس بحث در این نیست که ما چگونه سخت را آسان کنیم، بحث در آن است که ما چگونه به این دین عمل کنیم که این دینِ آسان، فیضش را به ما برساند، فرمود دین آسان است، شما آن بخش اوّل را عمل کنید نشانه آسانی دین را می بینید.
برای توضیح این مطلب یک بیان نورانی از امام سجاد (سلام الله علیه) است که فرمود: «وَیلٌ لِمَنْ غَلَبَتْ آحَادُهُ أَعْشَارَه»؛[2]وای بر حال کسی که یکی های او بر ده تاهای او اضافه شود؛ چون بعضی ها گفتند با این وضعی که احکام اسلامی به همراه آورده بهشت رفتن سخت است. حضرت فرمود جهنم رفتن، دلیل می خواهد بهشت رفتن که دلیل نمی خواهد، چرا؟ برای اینکه کار حرام، یک عمل یک کیفر دارد: ﴿جَزاءُ سَیئَةٍ سَیئَةٌ مِثْلُها﴾[3] این طور نیست که اگر کسی یک گناه کرد دو برابر یا سه برابر در نامه عمل او نوشته شود در محکمه عدل محاسبه شود و مانند آن، یک گناه یک کیفر دارد ﴿جَزاءُ سَیئَةٍ سَیئَةٌ مِثْلُها﴾، اما درباره بهشت رفتن، یکی حداقل ده برابر پاداش دارد، گاهی فرمود: ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیرٌ مِنْها﴾[4] از آن روشن تر ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾؛[5]از آن روشن تر و شفاف تر بخش پایانی سوره مبارکه «بقره» است که فرمود: ﴿مَثَلُ الَّذینَ ینْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ کمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فی کلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ یضاعِفُ لِمَنْ یشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ﴾؛[6]فرمود: کار خیری که انسان انجام می دهد مثل آن کشاورزی است که مزرعه را شیار کرده و بذری را در دل خاک نهان کرده، این بذر اگر خوب آبیاری شود یک بذر، هفت خوشه می دهد هر خوشه هم صد دانه دارد؛ پس یکی شده هفتصدتا، این حداقل! اگر خیلی انسان با اخلاص باشد با اشک چشم این مزرعه را آبیاری کند: ﴿وَ اللَّهُ یضاعِفُ لِمَنْ یشاءُ﴾ این اگر «ضِعف» به معنای دو برابر باشد، می شود 1400تا، اگر «ضِعف»، یعنی چند برابر باشد مقدارش روشن نیست؛ ولی بخش پایانی، حرف آخر را می زند، فرمود سخن از ده تا و صدتا و هزار و چهارصدتا نیست ﴿وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ﴾؛ چقدر می دهد، به چه کسی می دهد، آن دیگر روشن نیست؛ پس یکی حداقل 1400 برابر هست. وجود مبارک امام سجاد فرمود: یک گناه یک کیفر دارد؛ اما یک ثواب، ده برابر گاهی هفتصد برابر، گاهی 1400برابر پاداش دارد: «وَیلٌ لِمَنْ غَلَبَتْ آحَادُهُ أَعْشَارَه»؛ وای به حال کسی که این یکی های او بر ده تاهای او پیروز شود! اگر عده ای ﴿خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَیئاً﴾[7] اگر در محکمه الهی اعمال حسنات و سیئات را می سنجند، کسی به جهنم می رود که یکی های او بیش از ده تاهای او باشد؛ لذا حضرت فرمود: جهنم رفتن تعجب دارد نه بهشت رفتن، این یک مطلب.
مطلب دقیق تر آن است این طور نیست که اگر کسی لباس نظامی پوشید، دارد جهاد اصغر می کند یا درصدد آن است که جهاد اکبر بکند، خدا در دنیا او را مدد نکند، این طور نیست که یکی را فقط در قیامت ده برابر پاداش بدهند. در بعضی از احادیث قدسی و مانند آن آمده است که فرمود درست است، خدا فرمود صراط مستقیم داریم، یک؛ شما این راه را طی کنید با سرعت: ﴿وَ سارِعُوا إِلی مَغْفِرَةٍ﴾،[8]دو؛ نه تنها سرعت بگیرید، بلکه سبقت بگیرید، سعی کنید از دیگران جلوتر بیفتید: ﴿فَاسْتَبِقُوا﴾[9]﴿سابِقُوا﴾[10]پنج و شش؛ ما را بعد از سرعت به سبقت دعوت کردند. در فضایل علمی اگر کسی بخواهد جلوتر برود نه غرور و تکبّری در کار هست نه جای کسی را تنگ می کند. این دعای کمیلی که می خوانید می گویید، «وَ أَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْک وَ أَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَیک»[11]همین است؛ خدایا من از همه بالاتر، بهتر، قوی تر، عالمتر، عاقل تر، عادل تر، باشم، جای کسی را آدم تنگ نمی کند، هر چه عالم تر و عاقل تر و عادل تر باشد به دیگران جا می دهد، این جلو رفتنی نیست که عده ای را عقب بزند، این جلو رفتنی است که مزاحم کسی نیست؛ لذا در چند بخش از آیات، ما را بعد از سرعت به سبقت دعوت کردند که سعی کردند شما در حوزه بشوید اعلم، بشوید افقه؛ چرا در این حدّ باشیم، مگر خدا نباید دین خود را یاری کند، مگر دین او به دست علما یاری نمی شود، ما اگر اعلم باشیم افقه باشیم دین را بهتر یاری می کنیم، این جای کسی را تنگ نمی کند. پس سرعتی است که تصادف ندارد، سبقتی است که کسی را نمی رنجاند ما را به این امور دعوت کردند؛ اما تنها حرف اینها نیست آن لطیفه در روایت دیگر است. در آن روایت فرمودند شما خیال نکنید این راهی که می روید ما به شما بگوییم سرعت بگیرید این هدف، یک چوب خشکی باشد که شما می خواهید به آنجا برسید.[12] در مسابقه ها این دونده ها که می روند آن مقصد، یک خطّ جامد ایستایی است که اینها باید به آن خط برسند؛ اما در ﴿فَاسْتَبِقُوا﴾، در ﴿سابِقُوا﴾ این طور نیست که اگر جامعه بخواهد سبقت بگیرد به لقای الهی برود لقاءالله، قُرب الی الله، فیض الهی خطّی باشد آنجا جامد و راکد؛ چقدر این روایت لطیف است. فرمود شما اگر یک قدم به طرف این پایان راه در مسابقه بروید آن مقصد و هدف ده قدم به طرف شما می آید، شما اگر آرام آرام دارید می روید او با هروله می آید، هروله را که شما در سعی بین صفا و مروه تجربه کرده اید، فرمود فیض ما دوان دوان به طرف تو می آید، نه ذات اقدس الهی، این طور نیست که فیض خدا یک خط کشی باشد انسان باید به فیض خدا برسد. اگر کسی جزم کرد و با اخلاص در صدد این است که کامل بشود در هر رشته ای که هست، نه بیراهه برود، نه راه کسی را ببندد؛ این طور نیست که آن مقصد یک خطّ ثابت و جامدی باشد که این دونده ها باید به آن خط برسند خیر! فرمود شما اگر یک قدم برداشتید به طور مَشی و آرام، فیض ما به طور هروله به طرف شما می آید؛ یعنی اگر شما یک متر قدم برداشتید او ده متر می آید؛ بنابراین راه نزدیک است. چقدر این بیان امام سجاد شیرین است! این دعاها مخصوص سحرهای ماه مبارک رمضان نیست؛ البته کسی به قصد ورود که آنها را نمی خواند در هر سَحری شما می توانید این دعای سَحر معروف را بخوانید. در این دعای سَحر ابوحمزه ثمالی وجود مبارک امام سجاد فرمود: اگر کسی قصد دارد که به فیض تو برسد راه نزدیک است: «أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَیک قَرِیبُ الْمَسَافَةِ وَ أَنَّک لَا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِک إِلَّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ دُونَک»؛[13] اگر کسی خواست آدم وارسته بشود باتقوا بشود، این طور نیست که در بحث سرعت، یک؛ در بحث سبقت، دو؛ نظیر این مسابقات و دوندگی باشد که خود شخص همه راه را باید برود تا به آن مقصد برسد، این طور نیست. این مقصد، فیض خداست علیم است حکیم است قدیر است می داند چه بکند. فرمود اگر شما یک قدم به طرف خدا برداشتید به حالت عادی، او هروله کنان به طرف شما می آید؛ با این فیض کسی جهنم برود، تعجب است، راه آسان می شود. این دفاع مقدس که جریان را همه ما بودیم و شنیدیم و دیدیم که چگونه خدا یاری کرد، این یک جنگ جهانی سوم بود. معنای جنگ جهانی این نیست که همه به جان هم بیفتند، اگر همه به جان یک کشور مظلوم بیفتند هم می شود جنگ جهانی. در آن هشت سال چه کسی به داد ما رسیده بود، همه علیه ما بودند یا کمک نظامی می کردند یا کمک مالی می کردند چطور خدا یاری کرد ﴿لَقَدْ یسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکرِ﴾.
بنابراین اگر به ما گفتند سرعت بگیرید، اگر به ما گفتند سبقت بگیرید ما حواسمان پیش این میدان المپیاد و امثال المپیاد نباشد که آن هدف یک شیء جامدی است ما باید بدویم به او برسیم هدف، فیض خداست لطف خداست او عاقل است و حکیم است او سریع است فیضش سریعاً می رسد او سریع الحساب است او سریع الرضاست: «یا سَرِیعَ الرِّضَا»؛[14] چقدر این حدیث شیرین است! فرمود شما یک قدم به طرف فیض خدا بروید، فیض خدا هروله کنان به طرف شما می آید؛ آن وقت همان طوری که آیات «یفَسِّرُ بَعضُهُ بَعضاً»[15]احادیث هم این چنین است «یفَسِّرُ بَعضُهُ بَعضاً»؛ پس معنای ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾ این نیست که اگر شما تلاش و کوشش کردید به آخر خط رسیدید ده برابر کارِ شما به شما جایزه می دهند آن آخر خط جامد است خیر این طور نیست شما و ما اگر قصد کردیم به مقصدی برسیم عالم بشویم، عادل بشویم این همه فضایلی که در قرآن هست به یکی از اینها بار یابیم اگر هدف مشخصی با اخلاص حرکت کردیم، خود آن هدف ده قدم بیش از ما به طرف ما می آید؛ لذا ما زود به یکدیگر می رسیم، خیلی زود، انسان بعد از مدتی می بیند که راه خودش را پیدا کرده، نه راه کسی را می بندد و نه بیراهه می رود، بوی بد گناه را استشمام می کند؛ هیچ وقت کسی به ما سفارش کرد که دست به سطل زباله نزن؟! این شامّه پیدا می شود، اینکه فرمود یک عده أعمی هستند یک عده بصیر هستند،[16]برای همین است شامّه پیدا می شود. وجود مبارک حضرت امیر (سلام الله علیه) فرمود: «تَعَطَّرُوا بِالاسْتِغْفَارِ»؛ خودتان را با استغفار معطّر کنید. مستحضرید استغفار یا برای دفع است یا برای رفع. ما یک بهداشت داریم یک درمان، بهداشت برای این است که کسی مریض نشود، درمان برای این است که اگر کسی مریض شد دارو بخورد خوب شود. استغفار دو قسم است: اولیای الهی که استغفار می کنند استغفار آنها بهداشتی است؛ یعنی بیماری به طرف آنها نمی آید. ماها که مبتلا هستیم استغفار ما درمانی است، طلب مغفرت می کنیم که مشکل ما حلّ شود؛ به هر حال یا بهداشت است یا درمان. فرمود: «تَعَطَّرُوا بِالاسْتِغْفَارِ لَا تَفْضَحَنَّکمْ رَوَائِحُ الذُّنُوب»[17] ما با آبرو زنده ایم، فرمود: به هر حال گناه آبروبر است، مرتب فلان جا اختلاس و فیشهای نجومی، مگر آبرو به این آسانی پیدا می شود؟! فرمود با استغفار، خودتان را معطر کنید اگر جزء اولیای الهی هستید که این استغفار، دفع ذنوب است و اگر به آن حدّ نرسیدید این استغفار، رفع ذنوب است، وگرنه آبروبر است.
وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهج البلاغه بارها به عرض شما رسید این کلمات «وبی[18] اوبی، موبی»[19] در نهج البلاغه کم نیست، فرمود گناه می دانید چیست؟ جهنم که سر جایش محفوظ است. گناه یک بیماری آبروبری است، این کلمه «وبی، موبی، اوبی» چه ثلاثی مجرّد، چه ثلاثی مزید آن، ریشه اصلی اش وباست. بعضی از علف ها وباخیز است، این حیوان نمی داند که آن علف چنین مرضی را به همراه دارد، به طمع سرسبزی اش حرکت می کند. انسان گاهی بیمار می شود می میرد ولو سخت ترین بیماری مثل غدّه سرطان؛ اما به هر حال آبروی او محفوظ است، دیگر نمی گویند فلان کس سرطان گرفت و مُرده آبرویش رفته؛ اما وبا یک بیماری آبروبری است. فرمود: این گناه «وبی» است «موبی» است، «اوبی» است مواظب باشید آبرو را می برد! آن وقت عمری آدم تلاش و کوشش بکند، نه بچه های آنها در دانشگاه ها آبرو داشته باشند نه همسران آنها در مجالس؛ آخر این چه می شود؟! این کتاب بوسیدنی نیست! «مرضٌ وبی»، یک بیماری آبروبری است. مگر ما چقدر نیاز داریم حقّ مسلّم این ملّت را آدم چرا باید این طور ببلعد. اگر ما در جوانی که الآن دوران سازندگی است ـ إن شاءالله ـ خودمان را حفظ کنیم تا آخر محفوظیم ما با آبرو زنده ایم. کسی که مسلوب الحیثیه باشد چرا تقاضای مرگ می کند، چرا خودکشی می کند؛ برای اینکه بیآبرو بودن و بیحیثیت بودن از مُردن بدتر است، امامِ ما این را فرموده، فرمود: «موبی، اوبی»؛ نامه برای مسئولان امور مالی شان می نوشتند این کلمات را میفرمودند. به هر حال شما باید با آبرو زندگی کنید، این آبرو فصل مقوّم هویت اجتماعی ماست، فرمود این را مواظب باشید.
پس از آن طرف وجود مبارک امام سجاد فرمود: جهنم رفتن تعجب دارد، ما اگر یک قدم به طرف دین حرکت کنیم و مسابقه بدهیم نباید خیال کنیم که این مسابقه مثل مسابقه های المپیاد است که آن خط کشی آنجا جامد است ما باید به آن برسیم، این طور نیست. ما اگر خواستیم به طرف عدل، حقیقت، فضیلت، عفت، حجاب، عصمت، پاکی، طهارت و نزاهت و اینها حرکت کنیم، ما یک قدم رفتیم، اینها فیوضات الهی اند، مأموران الهی اند، هروله کنان، ده قدم به طرف ما می آیند؛ پس ما زود یکدیگر را می بینیم و راحتیم. بنابراین این آیاتی که خدا فرمود: ﴿لَقَدْ یسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکرٍ﴾ با این بیاناتی که ائمه (علیهم السلام) فرمودند به خوبی روشن می شود که قرآن یک کتاب آسانی است؛ چون همه کارها به عهده ما نیست به ما گفتند یکی از طرف شما ده تا از آن طرف؛ از این آسان تر؟! مشکلی که ما داریم به ما دستی بجنبانیم و دیگری ده برابر ما کار کند، از این آسان تر؟! فرمود: ﴿لَقَدْ یسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکرٍ﴾.
پی نوشت ها
[1] سوره قمر، آیات17 و 22 و 32 و 40.
[2] معانی الأخبار، النص، ص248.
[3] سوره شوری، آیه40.
[4] سوره نمل، آیه89؛ سوره قصص، آیه84.
[5] سوره أنعام، آیه160.
[6] سوره بقره، آیه261.
[7] سوره توبه، آیه102.
[8] سوره آل عمران، آیه133.
[9] سوره بقره، آیه148؛ سوره مائده، آیه48؛ سوره یس، آیه66.
[10] سوره حدید، آیه21.
[11] مصباح المتهجد و سلاح المتهجد، ج2، ص850.
[12] فلاح السائل و نجاح المسائل، ص147.
[13] مصباح المتهجد و سلاح المتهجد، ج2، ص853.
[14] مصباح المتهجد و سلاح المتهجد، ج2، ص850.
[15] کامل بهایی(طبری)، ص390.
[16] سوره انعام، آیه50؛ سوره رعد، آیه16.
[17] وسائل الشیعة، ج16، ص70.
[18] نهج البلاغة(للصبحی صالح), حکمت376؛ «إِنَّ الْحَقَّ ثَقِیلٌ مَرِیءٌ وَ إِنَّ الْبَاطِلَ خَفِیفٌ وَبِیء».
[19] نهج البلاغة(للصبحی صالح), حکمت367؛ «مَتَاعُ الدُّنیَا حُطَامٌ مُوبِیءٌ»