با گذشت بیش از 10 روز از افتتاح نخستین کافه ویژه مبتلایان به سندروم «داون» و «اوتیسم» واکنشها همچنان به این اتفاق بیسابقه در کشور ادامه دارد.
به گزارش به نقل از ایران، «دانتیسم» 11 اردیبهشت ماه به همت «آیلین گرامی»، مدرس موسیقی و با حمایت سازمان بهزیستی استان تهران افتتاح شد. کافهای کوچک که ارائه خدمات برای مبتلایان به بیماریهای خاص در آن رایگان است. دانتیسم در روزهای نخست 15 نیروی کار مبتلا به اوتیسم یا سندروم داون داشت، ولی حالا با دستهای توانمند 25 نفر از مبتلایان به شکل شیفتهای 2 تا 3 ساعته اداره میشود.
آگاهی، مدیر جوان دانتیسم 17سال است که به آموزش موسیقی این مبتلایان میپردازد و در سال 95 مصمم شده تا با افتتاح یک کافه شرایط را برای حضور شاگردانش که پیش از این کمتر در جامعه حاضر شده بودند، فراهم کند. البته، او حالا پس از اجرای این ایده در گام بعدی، میخواهد دستهای مبتلایان بیشتری را برای تجربه کار در کافه بگیرد.
آنطور که آگاهی، به «ایران» میگوید، نکتهای که در این روزها کمتر به آن توجه شده، آینده مبتلایان است: «60درصد از مشتریان ما دارای فرزند خاص هستند که بیش از70 نفر آنها درخواست کردهاند تا فرزندشان حداقل چند ساعت در کافه کار کند. به همین خاطر شماره تماس آنها را یادداشت کردیم تا در صورت حمایت مسئولان و گسترش کافه از حضورشان استفاده کنیم.»
فروش نقاشی و کارهای دستِ مبتلایان در کافه
کافه تنها 6 میز دارد و به اندازه کافیشاپهای مجلل بزرگ شهر نیست. لیست نوشیدنیها و دسرهای کافه هم هنوز آماده نشده. بههمین خاطر، آنها با دستخط خود، تنها نام چند نوشیدنی و کیک را روی کاغذ نوشتهاند که قیمتهایش از 12 هزار تومان شروع و در نهایت به 15 هزار تومان ختم میشد. البته این کافه در روزهای نخست حتی به وسایل حرفهای کافیشاپ هم مجهز نبود و تنها به تحویل قهوه آماده و نوشیدنی و چای طبیعی بسنده میشد.
آگاهی با اشاره به اینکه چند وسیله حرفهای در روزهای اخیر برای کافه خریداری شده است، میگوید: «تعدادی وسیله هم بهخاطر مراجعه بالای مردم قرض کردهایم، بههمین خاطر به تجهیزات بیشتری نیاز داریم. نکته دیگر این است که کار با وسایل گران تر، راحتتر است. بهطوری که اگر 20 میلیون تومان بیشتر داشتیم میتوانستیم یک دستگاه اسپرسو بخریم که یک فرد مبتلا به سندروم داون با فشار دادن یک دکمه میتوانست با آن براحتی کار کند.»
آگاهی با اشاره به اینکه هرگز تصور نمیکرده تا این حد با استقبال بینظیر مردم روبهرو شود، میگوید: «خیلی از خانوادهها از شهرستانهای دور به اینجا میآیند تا فقط از نزدیک کار بچهها را ببینند.» وی ادامه میدهد: «زمانی که خانوادهها از من خواهش میکنند تا فرزندشان حداقل چند ساعت در روز مشغول به کار شود، نمیدانم چه واکنشی نشان دهم، چراکه این موضوع حق آنها است و نمیتوانم آن را فقط برای شاگردان خودم بخواهم. خوشبختانه هر کمکی که از سازمان بهزیستی برای افتتاح کافه درخواست کرده بودیم، پذیرفتند، اما حالا از آنها و مسئولان میخواهیم به مبتلایان دیگر هم کمک کنند.»
آگاهی درباره پولی که بهعنوان دستمزد به این افراد داده میشود هم اینطور توضیح میدهد: «هنوز دستمزدی برای بچههای شاغل در نظر نگرفتهایم. قرار است سود کل ماه را به شکل مساوی میان آنها تقسیم کنیم، اما به طور کلی هر روز مبتلایان بیشتری به ما برای چرخاندن کافه افزوده میشوند. به طوری که تعدادی از آنها در خانه، تابلوی نقاشی میکشند و برخی هم به پخت شیرینی و کیک برای کافه مشغول هستند. حتی نقاشیهای آنها را به دیوارهایمان آویزان کردهایم که حدود 4 عدد از آنها تا به حال فروش رفته است.»
آگاهی ادامه میدهد: «ویترینی هم قرار است در گوشهای از کافه قرار دهیم تا کارهای سفالی و دستی بچهها را برای حمایت از آنها بفروشیم. 15 نفر از افرادی که با آنها کار میکنیم به خاطر کمبود جا نمیتوانند در آشپزخانه مشغول شوند، به همین خاطر با فروش کارهای دستی آنها، به این افراد کمک میکنیم.»
استقبال بینظیر مردم از کافه دانتیسم
با اینکه مدت زمان زیادی از افتتاح کافه دانتیسم نمیگذرد، اما استقبال مردم از آن بیسابقه بوده است، تا جایی که خیلیها وقتی با میز و صندلیهای پر، روبهرو میشوند، حاضرند چند ساعت پشت درهای بسته به انتظار بایستند. البته خیلیها با دست پر و با خرید گل و شیرینی و هدیه به کافه میآیند. برخی از مشتریان کافه هم که کاربر شبکههای اجتماعی هستند، مدام از نواختن پیانوی گوشه کافه به دست یکی از مبتلایان، فیلم میگیرند و همان وقت در فضای مجازی منتشر میکنند.
خانم «صفایی» نیز به همراه کودک یک سالهاش برای خوردن قهوه به کافه آمده است. او میگوید: «برای خرید به این حوالی آمده بودم، بههمین خاطر کنجکاو شدم تا این بچهها را از نزدیک ملاقات کنم. واقعاً برخوردشان با مشتریها خوب بود.»
آقای عباسی فردی که مبتلا به HIV مثبت است، هم برای دیدن این مبتلایان از نزدیک آمده و چند هدیه برای آنها خریده است. او از سوی پدرش به این بیماری دچار شده و برای گذراندن امرار معاش خانواده، مجبور است روزها در خیابان ولیعصر کتاب بفروشد. عباسی میگوید: «متأسفانه مبتلایان به HIV مثبت نمیتوانند براحتی بین مردم زندگی کنند و مشکلات فراوانی دارند، اما از زمانی که به اینجا آمدهام با دیدن این بچهها روحیهام نسبت به قبل بهتر شده است.»
بهبود عملکرد فیزیکی مبتلایان
در این میان البته کافه دانتیسم مشکلات خاص خودش را دارد. بهطور مثال، شکستن ظرفها و لیوانها در هنگام کار یکی از مشکلات مبتلایان است. «عماد ملازاده»، دبیر انجمن علمی کاردرمانی ایران با اشاره به اینکه شکستن لیوانها در روزهای اول بیشتر بود و حالا به حداقل رسیده است، میگوید: «برخی از خانوادهها خیلی نگران بودند که بچه هایشان در هنگام کار آسیب ببینند. به همین خاطر در روزهای اول کنار آنها میماندند تا مراقبشان باشند.»
مدیر اجرایی کافه دانتیسم میگوید: «بهعنوان یک درمانگر میتوانم بگویم که عکسالعمل بچهها از زمان کار در اینجا بسیار سریعتر شده و حتی فعالیتهای فیزیکی آنها هم تا حدودی بهبود یافته است. کلافه شدن در خانه و لجبازی با خانوادهها از مشکلات اغلب این مبتلایان بود که طبق گفته خانوادههایشان، پس از مشغول شدن در کافه، این رفتارها به ندرت در آنها دیده میشود.»
آقای کاظمزاده، پدر یکی از مبتلایان به اوتیسم نیز با اشاره به بهبود عملکرد پسرش در خانه میگوید: «در 6 سالگی متوجه بیماری پسرم شدیم. محمد از کودکی تا به حال سختیهای زیادی کشیده است، اما این کافه واقعاً باعث خوشحالی و امید او شده. بهطوری که محمد هر شب برای آمدن به اینجا لحظه شماری میکند. حتی لباسهایش را شب قبل آماده و اتو کرده کنار میگذارد.»
وی ادامه میدهد: «از زمانی که قرار شده بچهها به شکل شیفتی به اینجا بیایند، محمد مدام از من میپرسد که آیا کار بدی انجام داده که او را به اینجا نمیآورم. با اینکه باید روزی 6 تا 7 قرص برای درمان بیماریاش مصرف کند و کار زیاد ممکن است او را خستهتر کند، اما هیچوقت از محیط اینجا دلزده نمیشود.»
می خواهیم اینجا بمانیم
آرزوی اغلب بچههای مبتلا به سندروم «داون» و «اوتیسم» این است که ساعتهای بیشتری را در کافه بگذرانند. مهدی یکی از مبتلایان اوتیسم میگوید: «قبل از کار کردن در کافه، مدام برادرهایش در خانه سر به سرش میگذاشتند و اذیتاش میکردند، اما حالا در کافه، روزگار خوشی را با دوستانش میگذراند.»
سهیل یکی دیگر از مبتلایان هم میگوید، از وقتی به اینجا آمده، دیگر نمیخواهد در خانه بماند. او عاشق آواز خواندن است و دوست دارد روزی برسد که بتواند در کافه برای مشتریان آواز بخواند.