ماهان شبکه ایرانیان

حقایق ناگفته درباره‌ی سه‌گانه‌ی پدرخوانده ـ قسمت اول

دو قسمت اول سری «پدرخوانده» Godfather ساخته فرانسیس فورد کوپولا Francis Ford Coppola در میان بهترین فیلم‌های تاریخ سینمای جهان قرار دارند. این سه‌گانه حماسی داستان ظهور، صعود و سقوط خانواده کورلئونه را به تصویر می‌کشد و در این مسیر تصویری عمیق و مبهوت‌کننده از زندگی آمریکایی را به تصویر می‌کشد. در عین حال داستانی شگفت‌انگیز درباره خانواده، جرم و جنایت و دنیای مافیایی است.
اما در حالی که دیدن این فیلم‌ها بسیار هیجان‌انگیز است، داستان‌های ساخت و پشت‌صحنه آن نیز به همان اندازه شگفت‌انگیز و جذاب است. همان‌طور که با هم به درون حقایق ناگفته سه‌گانه پدرخوانده شیرجه می‌زنیم؛ دوستانتان را نزدیک نگه دارید و دشمنانتان را نزدیک‌تر.
ـ مافیا علیه فیلم اعلام جنگ کرده بود«پدرخوانده» به عنوان یک فیلم گانگستری ناب، به‌طور کامل و صد در صد مسئول ایجاد دیدگاه و ایده مافیای مدرن است. در واقع، این فیلم چنان موفقیت و محبوبیتی در فرهنگ عامه داشت که سرکردگان گروه‌های مافیایی و خلاف‌کار شروع به استفاده و نقل‌قول از جملات قصار فیلم کردند. جمله‌هایی مثل: ” من پیشنهادی بهش میدم که نتونه ردش کنه “؛ و این بسیار جالب است به‌خصوص با توجه به این نکته که مافیا تمام تلاش خود را کرد تا جلوی اکران این فیلم را بگیرد.
قبل از شروع فیلم‌برداری، «پدرخوانده» مورد حمله‌ی لیگ حقوق مدنی آمریکایی ایتالیایی قرار گرفت؛ گروهی مخالف کلیشه‌سازی‌های نژادی ایتالیایی‌ها. با این حال، این گروه کاملاً صادق و قابل احترام نبود؛ چون پایه‌گذار آن جوزف کُلمبو Joseph Colombo رئیس خانواده مافیایی کلمبو بود. در حالی که او واقعاً می‌خواست علیه مضامین نژادپرستانه مبارزه کند اما در عین حال می‌خواست گروه‌های خلاف‌کار از مرکز توجه دور باشند. تحت فرمان او، لیگ، اعتراضات و تظاهرات خود را در مخالفت با «پدرخوانده» آغاز کرد.
اما وقتی موفق نشد، کلمبو دست به اقدامات جنایی زد. گانگسترها شروع به تعقیب تهیه‌کننده، ال رودی Al Ruddy، کرده و تمام شیشه‌های ماشینش را خرد کردند. مدیر اجرایی کمپانی پارامونت تلفن‌های تهدیدآمیزی درباره آسیب رساندن به فرزندش دریافت کرد. بدتر از آن ساختمان پارامونت در نیویورک دو بار بعد از تهدید بمب‌گذاری تخلیه شد.
درنهایت رودی تصمیم گرفت که ملاقات رودررویی با کلمبو داشته باشد. با موافقت دو طرف قرار شد که فیلم با حذف کلمه “مافیا “ یا هرگونه اشاره مستقیمی به آن، به کار خود ادامه دهد. کلمبو در سال 1978 در گذشت و در فیلم سوم «پدرخوانده» به یاد او کاراکتر جویی زاسا تبهکار اصلی فیلم را با الهام از جوزف کلمبو به تصویر درآوردند.
ـ داستان پشت کاراکتر لوکا براسیسه‌گانه «پدرخوانده» پر از کاراکترهای جذاب و به یاد ماندی است از تام هوگان گرفته تا جانی فانتین؛ اما هیچ‌کدام به بزرگی (به معنای واقعی کلمه) لوکا براسی جلوه نکرده‌اند. براسی آدمکش و مزدور شماره یک کورلئونه، هرگاه وارد صحنه می‌شود تمام توجه‌ها را جلب کرده و تصویر را از آن خود می‌کند و این کاملاً مدیون مردی است که نقش این گانگستر عظیم الجسه را ایفا کرده است؛ یک مشت‌زن واقعی به نام لنی مونتانا  Lenny Montana. با قد 198 و وزن 136 کیلویی، مونتانا کشتی‌گیر حرفه‌ای با نام مستعار “زبرا کید “ Zebra Kid بود. او همچنین برای درآمد بیشتر برای خانواده کلمبو کار می‌کرد؛ به عنوان نیروی امنیتی و گاهی هم ایجاد حریق عمدی.
به گفته دیگر، مونتانا مرد ترسناکی بود و هنگامی که به تیم «پدرخوانده» پیوست، به تازگی از زندان آزاد شده بود. کوپولا زمانی او را ملاقات می‌کند که به عنوان بادی‌گارد دون کلمبو کار می‌کرد و بلافاصله می‌خواهد که او در نقش مرد دست راست کورلئونه بازی کند. البته مونتانا یک خلاف‌کار بود نه یک هنرپیشه، درنتیجه زمانی که وقت آن رسید که در کنار مارلون براندو Marlon Brando بازی کند، موقع بیان دیالوگ‌هایش تپق می‌زد. با لکنت حرف زدن‌های که در فیلم می‌شنوید کاملاً واقعی هستند، اما کوپولا تصمیم می‌گیرد که این را در فیلم نگه دارد.
ـ ارتباط و همکاری با تبهکارانبعد از اینکه جو کلمبو مهر تائید خود را به فیلم زد، گانگسترها شروع به آمدن سر صحنه فیلم‌برداری کردند و فیلم‌سازان آن‌قدر خوشحال بودند که آن‌ها را به کار گماشتند. خب بالاخره وقتی دارید فیلمی درباره مافیا می‌سازید، چه کسی بهتر از یک تبهکار می‌تواند نقش یک تبهکار را بازی کند؟
کمپانی و کوپولا، اضافه بر استخدام لنی مونتانا، الکس روکو Alex Rocco را نیز استخدام کردند؛ کسی که نقش مو گرین، صاحب کازینو را ایفا کرد. او پیش از آنکه به هالیوود بیاید از گانگسترهای گروه “وینتر هیل “ Winter Hill  بود؛ یک گروه خلاف‌کار بدنام از بوستون. دیگر بازیگری که در دنیای خلافکاری دست داشت، جیانی روسو Gianni Russo بود، کسی که نقش ویزلی کارلو ریسی را ایفا کرد. طبق گفته خودش، هنگامی که با فرانک کاستلو Frank Costello کار می‌کرد، سه مرد را کشته بود.
اما حضور تبهکاران فقط به بازیگران فیلم ختم نمی‌شد. جیمز کان James Caan که نقش سانی کورلئونه را بازی می‌کرد در حین آماده‌سازی برای نقشش، با کارمین پرسیکو Carmine Persico ملقب به “مار “ The Snake دوست می‌شود؛ مردی که تبدیل به رئیس خانواده کلمبو شد. این دو آن‌قدر باهم در ارتباط نزدیک بودند که مأموران دولتی فکر می‌کردند جیمز کان به مافیا پیوسته است. حتی سال‌ها بعد کان در دادگاهی به حمایت از پرسیکو پرداخت که برای اتهاماتی از اخاذی گرفته تا قاچاق تحت محاکمه بود.
خود کوپولا نیز برخوردهای نزدیکی با تبهکاران داشت. در حالی که او از استفاده از خلاف‌کارهای خورده پا در فیلم لذت می‌برد اما چندان از رؤسای بزرگ خوشش نمی‌آمد. این مسئله باعث عجیب شدن اتفاقات در حین فیلم‌برداری «پدرخوانده 3» شد؛ زمانی که جان گوتی John Gotti یک از رؤسای بزرگ پنج خانواده مافیا در نیویورک، درخواست دیدار با آقای کارگردان را کرد. کوپولا توضیح داد که درگیرتر از آن بوده که وقت برای گفتگو داشته باشد درنتیجه یکی از دستیاران را برای ملاقات با دون گوتی می‌فرستد. چرا کوپولا تمایلی برای ملاقات با گوتی نداشت؟ او توضیح می‌دهد که تبهکاران مانند خون‌آشام‌ها هستند و ” یک خون‌آشام تنها زمانی می‌تواند وارد زندگی شما شود و قدم به درون خانه شما بگزارد که خود شما دعوتش کرده باشید داخل… اما اگر شما دعوتشان نکنید… خوب آن‌ها هم وارد نمی‌شوند “.
ـ جرج لوکاس کمک کردهنگامی که در ابتدای کار به کوپولا کارگردانی «پدرخوانده» پیشنهاد شد، او نپذیرفت، چون از طرفداران کتاب پدرخوانده نبود. با این حال هنگامی که دید برای نجات استودیوی فیلم سازیش، امریکن زوتروپ American Zoetrope، به این پول احتیاج دارد، نظرش را عوض کرد و یکی از کسانی که او را قانع کرد که کارگردانی این کار را بپذیرد دوست شریکش در استودیوی زوتروپ، جرج لوکاس George Lucas بود. لوکاس به او گفت “ما واقعاً به این پول نیاز داریم… چه چیزی ممکنه از انجام این کار از دست بدی؟”.
درنتیجه علاوه بر خلق لوک اسکای‌واکر و پرنسس لیا (شخصیت‌های فیلم جنگ ستارگان)، جرج لوکاس به نوعی مسئول ساخته شدن بزرگ‌ترین و بهترین فیلم گانگستری است که تا به امروز ساخته شده؛ اما دخالت او در این پروژه به اینجا ختم نمی‌شود. کوپولا از لوکاس خواست که در صحنه نیز به او کمک کند و این کارگردان که آن موقع هنوز مشهور نشده بود نقش کلیدی در مونتاژ بخش “going to the mattresses” داشت. در آن بخش خاص اطلاعاتی درباره بالا گرفتن جنگ‌های مافیایی از طریق عنوان‌ها و سر تیترهای روزنامه‌ها داده می‌شود و لوکاس کسی است که این بخش الحاقی را فیلم‌برداری کرد.
درنهایت، لوکاس در تدوین بخش مربوط به نجات دون کورلئونه توسط پسرش مایکل در بیمارستان، همکاری کرد. هنگامی که کوپولا روی این بخش کار می‌کرد، به فکرش رسید صحنه‌ای از راه رو خالی بگیرند که در آن صدای قدم‌های که نزدیک می‌شوند به گوش می‌خورد. این صحنه هیجان و تنش جدی‌ به این بخش داستان اضافه می‌کرد اما متأسفانه کوپولا فراموش کرد که این صحنه را فیلم‌برداری کند. کوپولا از لوکاس درخواست کمک کرد و او هم بعد از گشتن در میان تصاویر فیلم‌برداری شده تعدادی شات از راهروی خالی پیدا کرد. این شات‌ها تنها چند ثانیه طول داشت اما لوکاس توانست این چند ثانیه‌های کوتاه را تدوین کرده و تبدیل به یک صحنه کامل کند.
ـ صحنه‌ی رستورانشاید الآن به نظر مسخره برسد اما سال 1971 مدیران پارامونت درباره «پدرخوانده» و کارگردان جوان و بلندپروازش بسیار نگران و عصبی بودند. آن‌ها می‌خواستند داستان فیلم در همان زمان ساخت فیلم یعنی دهه هفتاد بگذرد. کوپولا اما داستان را به دهه چهل می‌برد. آن‌ها نمی‌خواستند آل پاچینو Al Pacino یا مارلون براندو در فیلم بازی کنند اما کوپولا آن‌ها را به هر جهت انتخاب کرد. بدتر از همه، سران استودیو از هیچ‌کدام از صحنه‌های اولیه خوششان نیامده بود و صحبت‌های جدیی درباره اخراج کوپولا وجود داشت.
خوشبختانه صحنه رستوران همه‌چیز را عوض کرد. هنگامی که مدیران استودیو صحنه به قتل رسیدن دو رقیب سر یک شام ایتالیایی توسط مایکل کورلئونه را می‌بینند، شدیداً تحت تأثیر بازی ال پاچینو قرار می‌گیرند. اکنون که متقاعد شده بودند که کوپولا می‌داند که دارد چه‌کار می‌کند، عقب‌نشینی می‌کنند. بعدها کوپولا اقرار کرد که:“این صحنه مطمئناً مرا نجات داد “.
بی‌هیچ شکی جلوه‌های ویژه نقش بزرگی در تحت تأثیر قرار دادن این مخاطبان بدبین (مدیران استودیو) ایفا کرد. تیم جلوهای ویژه که می‌خواستند صحنه قتل ویرجیل سولوتسو را با خشونت و خون‌باری درخشانی به تصویر بکشند، لوله مخصوصی از پودر قرمز را پشت سر هنرپیشه، ال لتیِری Al Lettieri، جاسازی کردند. وقتی زمان قتل فرامی‌رسد، یک انفجار از فشار هوا، پودر خون را به هوا می‌فرستد. البته اول یک نفر باید به سر لتیِری با گلوله مومی شلیک کند و به همچنین مواظب باشد که گلوله به چشمان او نخورد. این هنرپیشه از این صحنه بی‌هیچ آسیبی جان سالم بدر می‌برد اما متأسفانه بعداً سانحه‌ای غیر منتظره‌ای رخ می‌دهد.
پاچینو باید بعد از کشتن دشمنانش با پریدن درون یک ماشین در آن نزدیکی از صحنه فرار می‌کرد. متأسفانه او در هنگام پریدن دچار اشتباه می‌شود و گردنش به شکل وخیمی آسیب می‌بیند. این تصادف باعث شد که او برای دو هفته نتواند راه برود و حرکت کند و مجبور به استفاده از ویلچر و عصا شود. خوب حداقل او در جبران مشکلاتش سر این فیلم، موفق به دریافت جایزه اسکار و شهرت جهانی شد.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان