چندگانگی فرهنگ سنتی ازدواج
در ایران شاخصها بر اساس شرع، فرهنگ و سنت تعریف شدهاند که در اغلب موارد شاخصهای فرهنگی و سنتی بر شاخصهای شرعی غلبه میکنند که باید به تدریج اصلاح شوند.
باید اولین مرحله این طرح رأی بیاورد تا بعد در مراحل بعدی اصلاحیه، تبصره و شرایط ویژه داشته باشد. این در حالی است که در 9 دوره گذشته هیچکدام از نمایندگان خانم در مجلس جرات بیان این مساله را هم نداشتند، چه برسد به اینکه بهصورت طرح در صحن علنی مجلس مطرح شود. البته باید بگویم که گروه هدف تعیین شدهمان خیلی کوچک است و در مجلس دهم دچار چالش شدیم.
با این حال اگر گروه هدفمان خیل عظیمی از زنان جامعه بود، به مراتب وضعیت کمی سختتر میشد. باید گام به گام جلو برویم تا بتوانیم فضا را کمی بازتر کنیم.
اگر دامنه اهدافمان را بزرگ کنیم، در صحن مجلس موفق نمیشویم. 290 نماینده در مجلس وجود دارد که خوشبینانه 90 نفر آنها برای شهرهای بزرگ و مابقی نماینده مردم شهرهای کوچک هستند.
از این رو ما در حال دوندگی هستیم که رأی را برای این طرح بگیریم و موارد دیگر را در فازهای بعد بگنجانیم. در حال حاضر پیشبینی این است که تاکنون این طرحدرصدی موفقیت داشته باشد، اما باید از صحن علنی وارد شورای نگهبان شده و تایید شود و اگر تایید نشود به مجمع تشخیص مصلحت نظام میرود. با این حال همین که در جامعه طوفان فکری ایجاد کردهایم، موفق هستیم.
همچنین ما باید عامل داخلی همچون فقر فرهنگی و ساختار اجتماعی و همین طور عوامل خارجی مانند بحثهای اقتصادی و خانوادگی را بررسی کنیم. در حوزه انتخابی بنده شهرهایی وجود دارد که فرهنگها و سنتها در آنها حاکم هستند. برای مثال براساس فرهنگ حاکم باید دختران خود را از 9 سالگی تا 13 الی 14 سالگی شوهر بدهند. بنده مواجه شدم با دخترانی که مادر کودک هستند.
بارها گفتم که روستاهایی در یک کیلومتری تبریز هنوز در قرن 18 زندگی میکنند. دخترانی 13ساله که باردار هستند و فرزند دارند یا دختران 15ساله که با دو فرزند بیوه هستند. حتی بنده مواجه شدم با افرادی که تمکن مالی دارند، اما آنقدر سنت و فرهنگ بر آنها غلبه دارد که پدر میگوید اگر دخترم را تا 15 سالگی شوهر ندهم، میگویند ترشیده است.
با وجود این، به روستایی رفتم و از مادری پرسیدم که چرا دختر 9 سالهات را نامزد کردی؟ او گفت زمانی که دختر 9 سالهام را نامزد کنم تا 13 سالگی هر ماه از همسرش خرجی میگیرد. قطعا همگی میدانیم که ازدواج دختر 9ساله کودکآزاری است یا از مادر دیگری پرسیدم که چرا دخترت را شوهر میدهی؟ گفت مقطع تحصیلی این روستا دبستان است.
بعد از گذراندن دوران دبستان دخترم در خانه بیکار است یا باید قالی ببافد یا شوهر کند. اگر اینجا مقطع تحصیلی راهنمایی و متوسطه یک را داشت، درس میخواند و شوهرش نمیدادم. به جرات میتوانم بگویم که در استانهای جنوبی، شمالغرب و تعدادی از شهرهای شمالشرق این معضل بیداد میکند و ما حتما باید دقتنظر بسیاری داشته باشیم، چون ازدواج در سن کم تبعاتی دارد.
ممکن است دختربچهها به 18 سالگی برسند و ببینند که خیلی از حقوق اجتماعی را ندارند. حداقل 50درصد این گونه ازدواجها در شهرهای کوچک منجر به طلاق شده و دخترانی با سن کم و بدون پشتوانه بیوه میشوند و چون به شهرهای بزرگ نزدیک هستند، عامل ایجاد شرایط خاص نیز هستند. ما دچار چندگانگی فرهنگ سنتی ازدواج در کشور هستیم.
همچنین در حوزه انتخابی بنده دختران 40 تا 45ساله مجرد هستند و پدران و مادرانشان فوت کردهاند یا با برادرشان یا بهتنهایی زندگی میکنند. از سوی دیگر، در برخی خانوادهها به علت نبود اشتغال فرزندان به کلانشهرها مهاجرت میکنند و به علت پیری پدر و مادر یکی از فرزندان فدای والدین میشود و مسئولیت مراقبت از آنها را بهعهده میگیرد. اکثر این فرزندان دختر هستند که بدون هیچپشتوانهای پرستار والدین محسوب میشوند. پس ما باید همه جوانب را درنظر بگیریم.
ضرورت شرط سنی
برای گروه سنی دختران زیر 28 سال واقعا اذن پدر لازم است، چون دختران ذات پاک و احساس لطیفی دارند. در بسیاری از موارد امکان دارد دچار دامهای پهن شده در جامعه شوند، اما برای دختران بالای 28 سال همانطور که گفتم شاخصهایی را تعریف کردیم. هر روز که میگذرد معضلات اقتصادی موجب معضلات اجتماعی میشوند. این در حالی است که شاهد جنگ نرم نیز هستیم.
در واقع تبلیغ فرهنگ غرب بدون زیر ساختهای لازم در کشور دختران را دچار معضل کرده است. بنابراین این مسائل موجب گذاشتن شرایط سنی برای طرح ازدواج بدون اذن پدر برای دختران شده است.