ماهان شبکه ایرانیان

امام حسن (ع) و سه خلیفه نخستین

با رحلت پیامبر در ١١ هجری ابوبکر به خلافت رسید، در این هنگام حسن بن علی (ع) بیش از هشت سال نداشتند او هم چون پدرش در سقیفه حضور نداشت

امام حسن (ع) و سه خلیفه نخستین

خلافت ابوبکر

با رحلت پیامبر در ١١ هجری ابوبکر به خلافت رسید، در این هنگام حسن بن علی (ع) بیش از هشت سال نداشتند او هم چون پدرش در سقیفه حضور نداشت. اما آن طوری که در منابع آمده است هنگام بیعت با ابوبکر شبانه همراه پدر خود، علی بن ابی طالب (ع) و حضرت زهرا و برادرش حسین (ع) بر در خانه های انصار و مهاجر میرفتند تا مردم را از غصب خلافت توسط ابوبکر آگاه کنند و از آن ها یاری و کمک میخواستند.[1]

خاندان علی (ع) پس از وفات پیامبر (ص ) دوران سختی را گذراندند. زیرا که ابوبکر آن ها را از هر جهت در مضیقه قرار داده بود، او فدک را که تأمین کننده وضعیت مالی اهل بیت پیامبر (ص ) بود از آن ها گرفت و به زودی هم حسن بن علی (ع) مادر خود را از دست داد و همراه برادر و خواهران خود شاهد مشکلات و تنهایی پدر بود. علی (ع) در این زمان از کارهای حکومتی خودداری کرد و بیشتر به کشاورزی می پرداخت ، احتمالاً حسن بن علی (ع) در کنار پدر هم آموزش میدید و هم به عنوان پسر بزرگ در کارها و کشاورزی به کمک پدر بر میخاست و هم چون پدرخود در نماز جماعت شرکت میکرد. اگر روایتی که در کتاب انساب الاشراف بلاذری آمده درست باشد، اما حسن (ع) که شاهد ضایع شدن حق پدر و مادرش بود روزی او نتوانست تحمل کند و در حالی که ابوبکر خطبه میخواند نزد او آمده و خواست از منبری که باید در اختیار علی (ع) باشد، پایین بیاید.[2] عکس العمل ابوبکر را در مورد پاسخ او متفاوت نوشته اند برخی عنوان کرده اند که ابوبکر تأیید کرد و گفت که این منبر پدر توست.[3] البته در عمل، ابوبکر هم چنان به روش خود ادامه داد تا این که هنگام مرگ چنین اظهار داشت که کاش من این کار {حکومت را}به عهده نمی گرفتم و عمَر را بر خویش مقدم میداشتم.[4]

خلافت عمر بن خطاب

پس از ابوبکر، در دوران خلافت عمر ( ٢٣-١٣ ه ) حسن بن علی (ع) دوران نوجوانی خود را سپری میکرد.

عمر در سال پانزدهم هجری برای مسلمانان مقرری معین کرد و دیوان هایی را ترتیب داد و همچنین مقرری را به ترتیب سابقه در اسلام و یاری کردن پیامبر (ص) در جنگ ها قرار داد، از این رو نویسندگان را به خدمت در دیوان گماشت و به آن ها دستور داد که طبقات را مرتب و عطایا را ثبت و ضبط کنند و به دبیران گفت که ابتدا از عباس که عموی پیغمبر (ص) است شروع کنند و سپس بنی هاشم و آن گاه طبقه به طبقه همه مسلمانان را قرار داد.[5] قابل ذکر است که عمر، حسن (ع) و حسین (ع) را در شمار اهل بدر در بهره های بیت المال به حساب آورد که میزان آن پنج هزار درهم بود، این مبلغ به نسبت بالاترین مقدار عطا در این تقسیم بندی بود.[6] در طول خلافت عمر شرکت حضرت علی (ع) و حسن و حسین (علیهما السلام) در جنگ ها و مبارزات در هیچ یک از منابع شیعه و سنی مطلبی نیامده است و احتمالاً هنوز حسنین در جنگ ها شرکت نمیکردند.

عمر در پایان خلافت خود که یک شورای شش نفره ای را تعیین کرده بود که از میان آن ها خلیفه بعدی انتخاب شود او حسن بن علی (ع) و عبدالله بن عباس جزء ناظرین شورای شش نفره قرارداد، به علت این که آنان از نزدیکان رسول خدا (ص ) بودند و اظهار داشت که امیدوارم به واسطه حضور آن ها برکت به شما روی آورد، البته آن ها بهره ای از خلافت ندارند و من فرزند خود عبدالله را نیز میفرستم تا با شما [حسن بن علی و عبدالله بن عباس] به مشورت بپردازد.[7] درباره این که حسن بن علی (ع) در برابر این شورا و یا فرمان عمر عکس العملی نشان داده باشد، مطلبی در دست نیست شاید به این خاطر است که خلیفه دوم راه های اعتراض را برای آن ها بسته بود و جزای اعتراض کنندگان مرگ بود.

حسن بن علی (ع) درخلافت عثمان بن عفان

آغاز خلافت عثمان ( ٣٥-٢٣) حسن (ع) به سن بیست سالگی رسیده بود و این آغاز نیرومندی، قدرت و جوانی بود. مشهور است که حسن و حسین (علیهما السلام) در زمان خلافت عثمان وارد میدان جنگ و جهاد شدند، زیرا که در منابع آمده است که عثمان در سال بیست و پنجم هجری به عبدالله بن سعد بن ابی سرح فرمان داد که به تصرف افریقیه بپردازد. او نیز سپاهی را به سرداری عقبه بن نافع بن عبدالقیس و عبدالله بن نافع بن الحارث به افریقیه فرستاد ولی این لشکر موفق به فتح آن جا نشدند و با مردم آن منطقه در برابر پرداخت جزیه و خراج صلح کردند. بعد از این عبدالله بن ابی سرح، از عثمان کمک خواست. عثمان لشکری عظیم از مدینه که در آن صحابه پیامبر از جمله ابن عباس، حسن (ع)، حسین (ع)، پسر جعفر طیار بودند را به نزد عبدالله (ابن سرح) فرستاد، که او هم با این سپاه در سال ٢٦ هجری روانه افریقیه شد و آن ها توانستند این منطقه را فتح کنند.[8] در زمینه حضور حسن بن علی (ع) در جنگ افریقیه نمیتوان نظر قطعی داد زیرا در کتاب های فتوح مانند فتوح البلدان بلاذری و یا کتاب فتوح مصر و المغرب ابن عبدالحکم و یا این که در منابع سده های نخست مانند تاریخ طبری و یعقوبی مطلبی نیامده است.

از دیگر فتوحاتی که در زمان عثمان صورت گرفت و مشهور است حسن (ع) در آن حضور داشتند، در سال سی هجری بود که ارتش مسلمانان به فرماندهی سعید بن عاص به نبرد طبرستان رفت.[9] سعید در این سال با جمعی از اصحاب رسول خدا (ص) که شامل حسن و حسین (علیهما السلام) و ابن عباس بود و با سپاهی عظیم به مازندران رفت و بعد از آن جا به جرجان رفتند که مردم این منطقه با پرداخت دویست هزار دینار با او صلح کردند. آنگاه سپاه اسلام به طبرستان رفت و با مردم آن جا نبرد کرد و به پیروزی دست یافتند و آنگاه سپاهیان به طمیسه که مجاور گرگان بود، راهی شدند مردم این منطقه با لشکریان جنگ کردند که سرانجام پیروزی با سپاهیان اسلام بود.[10] احتمال حضور امام حسن (ع) در این نبرد وجود دارد. عثمان نسبت به خویشاوندانش محبتی فراوان داشت و مصالح مسلمانان و ثروت بیت المال را فدای خواسته ها و منافع آن ها میکرد و همین خطای بزرگ بود که منشاء انحرافات او گردید.

عثمان ، حکم بن ابی العاص را که رسول خدا از مدینه تبعید کرده بود و خلفای پیشین هم در تبعید او و پسرش مروان هم چنان ادامه داده بودند باز گرداند.[11] این امر با انتقاد شدید نزدیکان و یاران پیامبر (ص) صورت گرفت ولی عثمان اعتنایی به آن ها نکرد. عثمان فدک را که سهم فرزندان فاطمه و علی (ع) بود را به مروان داد.[12] او ابوذر غفاری صحابه پیامبر را تبعید کرد و مردم را از بدرقه کردن او بازداشت ولی امام علی (ع) و حسن و حسین (علیهما السلام) او را بدرقه کردند و همچنین آن ها ابوذر را دعوت به صبر و بردباری کردند.[13]کردار ناروای عثمان به سرعت در سرزمین های اسلامی انعکاس یافت و گروههای ناراضی متوجه مدینه شدند که هدف آن ها اصلاح جامعه اسلامی و باز گردانیدن سنت پیامبر (ص ) بود،[14] این گروهها که از شهرهایی مانند کوفه، بصره، مصر به مدینه آمده بودند.[15] در ماه شوال بدین عنوان که به حج میروند، راهی مدینه شدند. مردم بصره در سه منزلی مدینه در ذوخشب گرد آمدند. اینان هوادار طلحه بودند. مردمی که از کوفه آمده بودند در اعوص فرود آمدند و اینان هوادار زبیر بودند و مردمی که از مصر آمده بودند، در ذوالمروه فرود آمدند، اینان هوادار علی (ع) بودند. سپس چند تن به مدینه داخل شدند و با علی و طلحه و زبیر و زنان پیامبر دیدار کردند و به آنان گفتند که ما میخواهیم به حج برویم و نیز خواستار عزل چند تن از عمال عثمان شدند. آن ها بدین عنوان اجازه خواستند که بر عثمان داخل شوند، که به آنها اجازه داده نشد، و به ناچار نزد یاران خود بازگشتند و با یکدیگر به مشورت پرداختند و نتیجه آن شد که از هر گروه یعنی گروه های کوفه، مصر و بصره کس نزد آن که به هواداری او برخاسته است، برود و گفتگو کند.[16] مصریان نزد علی (ع) آمدند. امام هم پسر خود حسن (ع) را به نزد شورشیان فرستاد، و حسن (ع) به شورشیان گفت: « سپاه ذوالمره و ذوخشب و اعوص ملعون هستند. رسول خدا (ص ) آنان را لعنت کرده و صالحان امت از این آگاه هستند.» بصریان نیز نزد طلحه و کوفیان، نزد زبیر آمدند، آنان نیز چنین گفتند. شورشیان باز گشتند و لشکریان خود را از این مکان ها دور نمودند تا مردم مدینه پراکنده شدند، به ناگاه صدای تکبیر از اطراف مدینه برخاست شورشیان حمله کردند و عثمان را محاصره کردند.[17] عثمان به شهرها نامه نوشت و از مردم یاری طلبید [18] در هنگام محاصره خانه عثمان، حضرت علی (ع) چند بار در محل حاضر شد و مردم را از این کار بازداشتند[19] و سپس دو پسر خود حسن و حسین (علیهما السلام) را برای محافظت از خانه عثمان فرستاد.[20] البته مشخص است که حضرت علی (ع)، حسن و حسین (علیهما السلام) هم با سیاست و روشی که عثمان در خلافت خود در پیش گرفته بود، مخالف بودند[21] و دلیل این که حضرت علی و فرزندان ایشان به حفاظت از عثمان پرداختند این بود که حضرت نمیخواست در جامعه مسلمین خلیفه کشی رواج پیدا کند و دیگر این که مانع هتک حرمت و قتل عمد عثمان شوند و سعی کردندکه به خانواده عثمان آب و غذا برسانند.[22] دینوری آورده است که در موقع محاصره عثمان، حسن (ع) به حضرت علی (ع) گفت که تو به مکه برو تا به قتل عثمان متهم نشوی ولی علی (ع) فرمود ما باید در مدینه بمانیم و عثمان را در برابر محاصره کنندگان یاری بدهیم و اگر عثمان ما را به جنگیدن فرمان داد، بجنگیم تا این که در مقابل عثمان بمیریم[23] و به نظر میرسد که این مطلب دینوری خلاف واقع باشد زیرا حضرت علی (ع) گاه به درخواست عثمان از مدینه خارج به ینبع میرفتند و زمانی که درگیری شدت میگرفت به خواست عثمان به شهر بر میگشتند.[24]

عثمان از طرف مردم ٤٠ روز در محاصره بود[25] و در این مدت حسن بن علی (ع) که از خانه عثمان محافظت میکردند بر اثر تیری که به طرف عثمان پرتاب شد زخمی شدند و سر قنبر غلام علی (ع) هم شکست. ابن قتیبه دینوری نوشته است: محمد بن ابی بکر از این که حسن بن علی (ع) زخمی شده است ، هراسان بود که مبادا بنی هاشم به واسطه این موضوع وارد کار شوند و فتنه گسترش یابد. هنگامی که حسن بن علی (ع) را بعد از زخمی شدن از خانه عثمان بیرون بردند، محمد بن ابی بکر گفت اگر بنی هاشم بیایند و خون را بر سر و صورت حسن بن علی (ع) ببینند، مردم را از دور عثمان پراکنده میکنند و در این صورت ما دیگر به هدف خودمان نمی رسیم، بنابراین باید سریع عثمان را محاصره کنیم و او را بدون این که کسی متوجه شود، بکشیم.[26]پس از آن چند تن از محاصره کنندگان خانه عثمان ، وارد خانه شدند و سرانجام او در سال ٣٥ هجری در سن ٨٣ سالگی به قتل رسید.[27]

ابن قتیبه دینوری نوشته است که بعد از آن که عثمان کشته شد علی (ع) نزد همسر عثمان آمد و از او پرسید: چه کسی عثمان را کشته است. همسر عثمان پاسخ داد: نمی دانم، مردانی نزد عثمان آمدند که آنان را نمیشناسم ولی صورتشان را دیدم، یکی از آنان محمد بن ابی بکر بود. علی (ع) محمد را فرا خواند، و از او در باره آن چه همسر عثمان گفته بود. سؤال کرد.[28] محمد گفت: درست میگوید، من نزد عثمان رفتم ، ولی به خدا سوگند من او را نکشتم.

آنچه که معلوم میشود این است که دقیقاً قاتل عثمان مشخص نیست زیرا که اگر معلوم بود خود حضرت علی (ع) او را قصاص میکرد. قتل عثمان سرآغاز فتنه و توطئه های بزرگ گردید و از حکومت عثمان و قتل او باندهای فرصت طلب، سودهایی بسیار بردند و مصالح عمومی مسلمانان را فدای منافع شخصی خویش کردند و فساد ها و تفرقه هایی را در اجتماع اسلامی به وجود آوردند و روشن ترین دلیل آن مشکلات و ناگواری هایی است که در دوران خلافت علی ابن ابی طالب (ع) پدید آمد و آن حضرت دیگر نتوانست به اصلاح اجتماع اقدام ورزد و سنت رسول اکرم (ص) را به جامعه باز گرداند و این فساد و تحریک که از طرف حزب اموی پدید آمد آن چنان گسترش یافت که در روزگار حسن بن علی (ع) چاره ای جز صلح باقی نگذارد.[29] از آن چه گذشت میتوان این گونه نتیجه گرفت که حسن بن علی (ع) در روزگار سه خلیفه همسو با سیاست علی (ع) دربرابر خلفا واکنش تند و اقدامی متفاوت انجام نداد، هرچند که منبر ابوبکر را متعلق به او نمی دانست و در زمان ابوبکر و عمر در جنگی شرکت نداشت و در دوره عثمان احتمال این وجود دارد که در نبرد طبرستان شرکت داشته باشد، و همین طور سمت حمایت از عثمان را در هنگام حمله مخالفان او برای چند روز بر عهده داشت .

نتیجه گیری

آن چه از منابع و مقایسه و بررسی آن ها به دست می آید، مشخص میشود که حسن بن علی (ع) در روزگار دو خلیفه نخست فعالیت های سیاسی خاصی از امام حسن (ع) دیده نشد، در برخی ازمنابع اعتراض ایشان به ابوبکر را در مورد اشغال جایگاه علی (ع) ذکر کرده اند. ایشان در شورای عمر جزء ناظرین بود. در روزگار عثمان که حسن بن علی (ع) در جوانی به سر میبرد، از حضور بیشتر او در صحنه سیاسی یاد شده است. ابن خلدون از حضور امام حسن در افریقیه در سال بیست و پنجم هجری یاد کرده است، که نمیتواند مورد پذیرش قطعی قرار گیرد، زیرا در کتاب های سده نخستین به ویژه در کتاب های فتوح از این سفر یاد نشده است.

در فتح طبرستان در سال سیام هجری که بلاذری و برخی از منابع سده چهارم از آن یاد کرده اند، احتمال حضور ایشان وجود دارد. زیرا سیاست حضرت علی (ع) و پیروان ایشان عدم حضور در جنگ ها نبوده است، هر چند که این حضور توسط عده ای رد گردیده است.

کتابنامه

ابن ابی الحدید. (١٣٨٠). امامت و سیاست (تاریخ خلفاء). ترجمه ناصر طباطبایی، تهران: ققنوس، (١٣٦٨).

شرح نهج البلاغه. ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران: نشر نی، ١٣٦٨.

ابن اثیر. عز الدین. (١٣٧٢). تاریخ کامل . ترجمه حسین روحانی، تهران: انتشارات اساطیر.

ابن العبری. (١٣٧٧). مختصر تاریخ الدول، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.

ابن خلدون. (١٣٦٣). العبر تاریخ ابن خلدون. ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران : مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.

ابن طباطبا، محمد بن علی. (١٣٦٠). تاریخ فخری، [معروف به ابن طقطقی] و تاریخ فخری. ترجمه محمد وحید گلپایگانی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ دوم.

احمد بن ابی واضح. تاریخ الیعقوبی، بیروت: دار صادر، بی تا.

البلاذری، ابوالحسن. (١٩٨٨). فتوح البلدان، بیروت - لبنان: مکتبه الهلال.

البلاذری، احمد بن یحیی. (بیتا). انساب الاشراف، مصر: دارالمعارف.

الحسینی، غیاث الدین بن همام الدین [مدعوبه خواند میر]. (١٣٦٢). تاریخ حبیب السیر. زیر نظر محمد دبیر یساقی، تهران: کتابفروشی خیام، چاپ سوم .

الدینوری، ابن قتیبه. (١٣٦٣). الامامه و السیاسیه. ترجمه ناصر طباطبایی، قم: منشورات الرضی .

طبری، محمد بن جریر. (١٣٧٥). تاریخ طبری «تاریخ الرسل والملوک». ترجمه ابوالقاسم پانیده، تهران: انتشارات اساطیر، چاپ پنجم .

 عاملی، جعفر مرتضی. (١٣٧٦). تحلیلی از زندگانی سیاسی امام حسن مجتبی، ترجمه محمد سپهری، قم : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، مرکز انتشارات، چاپ سوم.

القرشی، باقر شریف. (١٣٧٣). حیاه الحسن بن علی. نجف: المطبعه العلمیه فی النجف.

کوفی. (١٣٧٢). ابناعثم. الفتوح. ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، مصحح غلامرضا طباطبایی مجد، تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.

مسعودی، ابوالحسن. (١٣٧٨). مروج الذهب و معادن الجوهر. ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم.

یعقوبی، احمد بن اسحاق. (١٣٨٢). تاریخ یعقوبی. ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ نهم.

پی نوشت

[1] الدینوری ، ابن قتیبه . (١٣٦٣). الامامه و السیاسیه . قم : منشورات الرضی، ١٩ ؛ ابن ابی الحدیـد. (١٣٦٨). شـرح نهج‌ البلاغه‌ . ترجمه‌ محمود مهدوی دامغانی ، تهران : نشر نی ، ١٢١/٥.

[2] الطبری، ریاض النضره فی مناقب العشره ، ١٢٠‌/١

[3] ابن‌ ابی الحدید. (١٣٦٨). شرح نهج البلاغه . تـرجمه مـحمود مـهدوی دامغانی ، تهران : نشر نی‌ ، ص ١٧٧‌/٣.

[4] یعقوبی ، احمد بن اسحاق . (١٣٨٢‌). تاریخ‌ یعقوبی . ترجمه‌ محمد‌ ابراهیم‌ آیتی ، تـهران : شـرکت انتشارات علمی و فرهنگی‌ ، چاپ‌ نهم . ص ١٧/٢.

[5] ابـن طـباطبا، محمد بن علی . (١٣٦٠). تاریخ فخری ، [مـعروف بـه ابـن طـقطقی ] و تـاریخ‌ فخری‌ . ترجمه مـحمـد وحـیـد گلپایگانی‌ ، تهران‌ : بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، چاپ دوم ، ص ١١٤ ؛ طبری ، محمد بـن جریـر. (١٣٧٥). تـاریخ طبـری «تاریخ الرسل والمـلوک». تـرجمه ابـوالقاسم پانیده ، تهران : انتشارات اساطیر، چاپ پنجم ، ص ١٧٩٤/٥ و ١٧٩٥.

[6] طـبری ، مـحمد بـن‌ جـریر‌. هـمان ، ص ١٧٩٥/٥.

[7] دینـوری، ابن قتیبه ، امامت و سیاست ( تاریخ خلفا )، ترجمه ناصر طباطبایی، ٤٤

[8] ابن خلدون . (١٣٦٣). العبر تاریخ ابن خلدون . تـرجمه عـبدالمحمد آیتـی ، تهران : مؤسسه مطالعات و تحقیقـات فرهنگی ، ص ٥٦٠/١

[9] البلاذری‌ ، ابوالحسن‌ . (١٩٨٨‌). فتوح البلدان ، بیروت - لبنان : مکتبه الهلال ، ص ٣٢٦ ؛ طبری ، مـحمـد بـن‌ جریـر. (١٣٧٥). تاریخ طبری «تاریخ الرسل والملوک». ترجمه ابوالقاسم پانیده ، تهران : انتشارات اسـاطیر، چاپ پنجم ، ص ٣٢٣/٣.

[10] البلاذری، ابـوالحسن‌ . هـمان‌، ص ٣٢٦‌.

[11] البلاذری ، احمد‌ بن یحیی. (بی تا‌). انساب‌ الاشـراف ، مـصر: دارالمـعارف ، ص ٣٩٧/٢-٣٩٨‌

[12] الدینوری‌ ، ابن قتیبه . (١٣٦٣). الامامه و السیاسیه . ترجمه ناصر طباطبایی، قم : منشورات الرضـی ، صـص ٥٢‌-٥٣‌.

[13] کوفی . (١٣٧٢). ابن اعثم . الفتوح . ترجمه‌ محمد‌ بن‌ احمد مستوفی هروی‌، مصـحح‌ غلامرضـا طباطبـایی مجـد، تهران‌ : انتشارات‌ و آمـوزش انـقلاب اسـلامی ، ص ٣٢٣ و ٣٢٤ ؛ مسـعودی ، ابوالحسـن . (١٣٧٨). مـروج الـذهب و معادن الجوهر. ترجمه ابوالقاسم‌ پاینده‌ ، تهران : شرکت انـتشارات عـلمی و فـرهنگی ، چاپ‌ ششم‌ ، ص ٦٩٨/١-٦٩٩‌.

[14] ابن‌ اثیر‌. عزالدین . (١٣٧٢). تاریخ‌ کامل . ترجمه حسین روحانی ، تهران : انتشارات اساطیر، صـص ١٧١٠/٤-١٧١١.

[15] ابـن خـلدون. همان ، ص ٥٨١/١؛ یعقوبی‌. همان‌ ، ص ٧٢/٢؛ دینوری. همان، ص ٦١.

[16] ابن خلدون . هـمان‌ ، ص ٥٨١‌/١.

[17] ابن اثیر‌. همان ، ١٥٣/٣.

[18] غـزالی، مـختصر احیاء علوم الدین ، ٦١٠

[19] ابن ابی الحـدید. هـمان ، ص ١٠١/٥ ؛ ابن طباطبا. همان ، ص ١٣٤‌.

[20] ابن اثیر. همان ، ص ١٧٤/٣ و دینوری. همـان ، صـص ٦٢-٦٣ و ابـن ابـی‌ الحدیـد‌. هـمـان‌ ، ص ١٠١/٥ و ابــن العبری. همان ، ص ١٤١.

[21] دینوری. همان ، ص ٢٨/١-٢٩

[22] عـاملی ، جـعفر مـرتضی . (١٣٧٦). تحلیلی از زندگانی سـیاسی ‌‌امـام‌ حسن مجتبی ، ترجمه مـحمد سـپهری ، قم : دفتر  تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ، مرکز‌ انتشارات‌ ، چاپ‌ سوم ، ص ١٧٨.

[23] عاملی ، جعفر مرتضی . (١٣٨٠). امـامت و سـیاست (تاریخ خلفاء). ترجمـه ناصـر طـباطبـایی، تـهـران : ققنـوس‌ ، صص‌ ٧٤‌-٧٥

[24] طبری، تاریخ طبری. همان ، ص ٢٢٣٦/٦.

[25] الحسینی ، غیاث الدین بن‌ همام الدین [مدعوبه خواند میر]. (١٣٦٢). تاریخ حبیب السیر. زیر نظر محمد دبیـر یساقی ، تهران : کتابفروشی خیام ، چـاپ‌ سـوم‌ ، ص ٥١٤‌/١.

[26] الحسینی، غیاث الدین بن هـمام الدین [مـدعوبه خواند میر]. (١٣٨٠). امامت‌ و سیاست‌ (تاریخ خلفاء). ترجمـه ناصر طباطبایی، تهران : ققنوس ، ص ٦٦.

[27] یعقوبی. همان ، ص ٧٢/٢ ؛ ابن اثیر. همان ، ص ١٧٧/٣-١٧٨‌

[28] امامت‌ و سیاست‌ . همان ، ص ٧٢

[29] القرشی ، باقر‌ شریف . (١٣٧٣). حـیاه الحـسن بن علی . نجف : المطبعه العلمیه فی النجف ، ص ١١٦/١.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان