اگر بهخاطر داشته باشید، دکتر قالیباف، در
انتخابات 96 میگفتند که 4 درصدیها افتادند به جان مردم. احتمالاً بخش اول
برنامه مطلوب این است که بگوییم سال 97، اینها میشوند 3 درصد، سال 98، 2
درصد و تا 1400 هم که اینها رفتنی هستند و کاپیتان قالیباف با همان افکت
دود و آتش که تجربهاش را در پلاسکو داشتند وارد میشود.
آقای قالیباف
خود را یک نئواصولگرا میداند و به قول خودشان «نواصولگرایی یعنی ایجاد یک
بنای جدید». حدس ما این است که بخش دوم برنامه دکتر قالیباف به این مسأله
میپردازد که در کشور جای مردان سیاست بنشانند درخت، تا هوا تازه شود. بعد
برای نوسازی، یک مجوز صادر کنند که درختها قطع شوند و جایش یک «مال»
بسازند تا کشور رونق بگیرد. با این روش هم آلودگی هوا حل میشود، هم یک مال
به مالهای کشور اضافه میشود. کشور نیز دچار نئواصولگرایی.
ما فکر
میکنیم در حوزه اقتصادِ این برنامه به «اقتصاد نسیهای» پرداخته شده.
برایتان یک مثال میزنم. فرض کنید با یک خانواده سه چهار نفری، 12 سال
شهردار تهران بودید. بعد یک آن فهرست اموالتان را نگاه میکنید و میبینید
«ای دل غافل! فقط سه میلیون تومان پسانداز دارید!». بالاخره خانواده خرج
دارد، خورد و خوراک هست، قبضها باید پرداخت شود، پاترولتان بنزین
میخواهد و... تنها راهی که میتوانید با آن زندگیتان را بچرخانید، این
است که جنس نسیه بخرید تا بالاخره یک وامی جور شود. برای پس دادنش هم خدا
بزرگ است. البته میدانیم در این شرایط، هرشب موقع خواب دعا دعا میکنید که
فهرست اموالتان اشتباه باشد. ولی حقیقت تلخ است و باید با آن کنار
بیایید. همین مثال را ببرید در ابعاد ملی، میشود «اقتصاد نسیهای» برای
رسیدن به وضع مطلوب.
بخش پایانی برنامه یحتمل، کاملاً تخصصی است. دکتر
قالیباف بهعنوان یک تکنوکرات به ابزار خیلی علاقه دارند. از آن طرف چون
«نئو» شدهاند، میدانند که دوره گاز انبر و قیچی گذشته است. برای همین
میروند سراغ وسایل جدید مثل تیغجراحی و نخ سوزنِ بخیه. بالاخره برای
رسیدن به یک وضع مطلوب، این کشور یک جراحی جامع میخواهد و نمیتوان بعد از
جراحی همینجوری اوضاع را شکافته ول کرد به امان خدا. اصلاً بیخود نبود
که شاعر گفته «دوست خوبِ بچهها، قالیباف! قالیباف!».
45302