به گزارش خبرنگار گروه حقوقی و قضایی خبرگزاری میزان در خاطرات یک مستشار دادگاه تجدیدنظر استان تهران میخوانیم: یک شب به آن خانم زندانی که منتظر اجرا شدن حکم اعدامش بود و تقریبا می شود گفت اجرای حکم در مرحله پایانی خود سیر میکرد گفتم در صورت حفظ سه سوره واقعه، رحمن و یاسین به کمیسیون عفو استان موضوع درخواست تخفیف مجازات را مطرح خواهم کرد.
در نگاه منتظرانه اش که خبری از امید در آن دیده نمیشد و گویی در انتهای کوچه بن بستی به انتظار فرجام عملکردش در زندگی نه چندان طولانی اش که می شود گفت دو دهه از آن گذشته بود و اینکه چرا نتوانسته بود تحصیل کرده و سواد یادبگیرد هم مقولهای دیگر بود به هر حال با اینکه سواد خواندن و نوشتن نداشت، ولی معلوم بود برق امیدی در جان لاجانش دمیدن گرفت و تو گویی این کار را خیلی سخت نمیدانست، و حرفی از اینکه سواد خواندن و نوشتن ندارد به میان نیاورد و بااشتیاقی که ریشه در گذشتهای صداقت بار و صادق پیشه داشت قول داد که تلاش خود را خواهد کرد.
همیشه احساس میکردم که اگر نسل نوپای ما با آموزههای دینی انیس باشد بی تردید تا پایان عمر تاثیرات آنرا در زندگی احساس خواهد کرد و این احساس را به عینه در نگاه امیدوارانه فردی دیدم که فقط منتظر اجرای حکم اعدامش بود در میان دیوارهای بلند زندانی که بیرون از آن هیچکس را نداشت که تلاشی برایش بکند و اینجاست که فقط خدا میداند و بس و فریاد رس فقط خداییست که با قرآنش با بندگانش صحبت میکند و میفرماید ادعونی استجب لکم بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را و ما خاضعانه در نمازهایمان در اوقاتی که دلشکسته ایم میخوانیمش و چه مهربانانه پاسخ میدهد.
حدود دو هفتهای از این ماجرا میگذشت که در حین رسیدگی به پروندهای بودم که از زندان تماس گرفتند، مددکار زندان گفت: خانمی که قرار بود سه سوره قرآن را حفظ نماید اعلام آمادگی کرده و مدعیست که حافظ سه سوره شده است، خیلی تعجب کردم درعین اینکه خوشحال هم بودم و اندکی هم تردید که مگر میشود بیسواد باشی ودراین فاصله اندک؟ درخواست کردم که زندانی قصه قرآنی مارا به دفتر کارم بی آورند و این در حالی بود که از مدیرکل محترم زندان و اقدامات تامینی استان هم دعوت نمودم تا در تایید این ادعا گواهی نمایند در این ماجرای زیبای قرآنی وقتی پای تلاوت قرآن مدد جوی قرآنی نشستیم با کمال تعجب شاهد بودیم که نه تنها قرآن را از حفظ تلاوت مینماید بلکه معنی فارسی آنرا هم به حفظ بازگو میکند و اینجا بود که بازهم شمیم دلنشین قرآنی بار دیگر وزیدن گرفت و جان تازهای به من داد و اینکه چطور میتوان تصور کرد مددجوی بیسواد زندان آن هم در فضای زندان موفق به حفظ سورهها و معانی آن شود شاید چیزی شبیه معجزه باشد باور اینکار مددجو برایم سخت بود امامعتقدم اگر خدا بخواهد میشود"... فاذکرونی اذکرکم 152 بقره"مرا یاد کنید تا شما را یادکنم..
به هرحال من به قولی که داده بودم وفادار ماندم و این پشتکار معنا نگر و معنویت محور را در دل خود تحسین میکردم و درخواست عفو را تقدیم مسئولین نمودم و اینجا بود که اعجاز قرآن شفاف تر خود را نشان داد در فاصله بسیار کوتاهی با عنایت مسئولان عفو استان و کشور با تخفیف مجازات از اعدام به حبس ابد موافقت بعمل آمد.
چه بایست میکرد او نه تنها به تداوم حفظ قرآن مشغول شد بلکه با حمایت بنگاه تعاون مشغول به بافتن تابلو فرش شده و در فکر اندوختن اندک مایه ای بود تا برای زیستن آنسوی میله ها دوباره در دام هیولای بزهکاری نیافتد.
پیشنهادم به مدیرکل محترم وقت زندان در راه اندازی بند قرآنیان و اعطا مشوق های قانونی مورد موافقت قرار گرفت و خیلی از زندانیان رغبت نشان میدادند که از اعجاز قرآن و نفحات الهی اش مدد بجویند اندک اندک فعالین حوزه قرآنی زیاد شده در بند نسوان و بعد هم به سایر بندها تعمیم داده شد و بدین سان ابتکار راه اندازی بند قرآنی در زندان استارت خورد و با بازدیدهای مسئولین کشوری از این طرح به دیگر زندانهای کشور نیز تسری یافت .
از آن به بعد کلاسهای قرآنی بند نسوان فعال تر و مددجویان با شور و شوق خاصی در این کلاسها شرکت نمودن اثر بخش بودن این اقدام بنده رو متقاعد نمود که بتوانیم قرآن در زندان رو با ایجاد انگیزش های آزادی و مرخصی به نحو سازمان یافته در زندان مرکزی و سایر زندان های استان با ایجاد بندهای قرآنی محقق نماییم امری که با کمک خداوند و حمایت مسئولین زندان بیش از حد انتظار عملیاتی شد و شاهد اتفاقات و شاید به تعبیری معجزات قرآنی در زندان شدیم که در فرصتهای مناسب به بازگویی آن خواهم پرداخت.
روزها از این وضعیت گذشت تا اینکه مجددا مددجوی قصه قرآنی ما برای تخفیف مجازات مورد تفقد مسئولین قرار گرفت و حبس ابد ایشان به آزادی مشروط بدل گردید در راستای پیشگیریهای ثالثیه که همان جلوگیری نمودن از بازگشت دوباره مجرمین به زندان میباشد از طریق اداره کل زندانها به مبادی ذیربط معرفی وبا اخذ تسهیلات وام کم بهره موفق به راه اندازی کارگاه کوچک فرش بافی برای ارتزاق بعد از رهایی گردید و دختری خردسال که میرفت با بی مهر مادری بزرگ شده و در این دنیای وانفسای بی مادر ادامه حیات دهد با اعجاز قرآن به آغوش مادر برگشت و تحت سرپرستی همان مدد جوی قرآنی قرار گرفت که قرار بود اعدام شود .
یک زندانی از حبس رها شد حضور معنویت یک غریق را از هلاکت نجات بخشید و بند قرآنی شلوغ تر و تمامی زندانها به شمیم عطر قرآن مزین و در همه جا پیچید که زندانهای کردستان کانون تربیت قرآنی شده اند و دگرباره میرفت تا محبوس دیگری با آویختن به دامن معنویات راه درس زندگی را باز یابد وچنین شد سعادت قرآنی این بانوی کردستانی که هنوز هم درمسیر آموزه های قرآنی مسیر درست زندگیش را یافته است به امید رهایی تمامی محبوسین.آمین