عذابوجدان جنسی یا احساس شرم به احساس مسئولیت شدید و پشیمانی عمیق بهخاطر انجام یا حتی فکر کردن به فعالیتهای جنسی گفته میشود.
کسانی که در روابط زناشویی بهخاطر انجام رابطهی جنسی مشروع یا یک فعالیتجنسی خاص دچار عذابوجدان میشوند عموماً باور دارند که رابطهی جنسی، کاری غیراخلاقی، ناپاک و گناهآلود است.
درک احساس گناه مربوط به فعالیت های جنسی با آثار روانکاو برجسته، زیگموند فروید آغاز شد.
بااینکه افراد بسیاری، ازجمله روانشناسان و روانکاوان، رویکرد فروید را رد میکنند اما تفکرات او برای شروع بررسی عذابوجدان جنسی قابلملاحظه هستند. فروید مدعی بود که میلجنسی یا همان غریزهی جنسی یکی از محرکین اصلی در شکلگیری رفتار و شخصیت انسان است.
شرمساری جنسی: پیامی از بدو تولد
از همان ابتدای تولد، کودک پیامهایی را از والدین خود درمورد روشهای قابلقبول و غیرقابلقبول ابراز میلجنسی و همچنین پیامهایی درمورد گرایشات تاییدشده و تاییدنشده نسبتبه مسائل جنسی دریافت میکند.
طبقه نظریات فروید، این موانع اجتماعی که بر سر راه ابراز آزادانهی امیال اولیه قرار دارند با ایجاد سه جنبهی مشخص از شخصیت انسان در ارتباط هستند.
اول، بخشی از ذهن است که فروید آن را «نهاد» (id) مینامد و ترکیبی از اصلیترین امیال و انرژی روانی لازم برای اقدام به ارضای این امیال میباشد.
دوم، «خود» (ego) است که عملکردی اجرایی در ذهن انسان است که اطلاعات را از اندامهای حسی بدن دررابطه با دنیای بیرون دریافت کرده و اجرای روزانهی امیال جنسی و سایر امیال را به روشهایی که از نظر اجتماعی قابل قبول و تاییدشده هستند، هدایت میکند.
سوم، «فراخود» (superego) که متشکل از استانداردهای اجتماعی اکتسابی از رفتار است که از والدین و دیگران آموختهایم، که درک رفتارهای ممنوع و قابل مجازات را هم شامل میشود.
فراخود خودآگاه ماست، دربرگیرندهی ارزشهای درونی درمورد رفتارهای درست و قابل ستایش و از آن طرف رفتارهای نادرست و قابلمجازات. تجاوز از استانداردهای فراخود موجب احساس گناه و عذابوجدان و همچنین حس پشیمانی، عصبانیت نسبت به خود و از بین رفتن اعتمادبهنفس میشود. نیازی نیست که این تخطیها حتماً رفتارهای واقعی مثل انجام فعالیتهای جنسی ممنوع باشد. حتی خیال و تصور کردن چنین فعالیتهایی را هم شامل میشود.
بهعنوان مثال کلیسا مسیحیت در ابتدای کار خود، رابطهی جنسی را حتی برای زوجهای متاهل در ایام خاصی از سال ممنوع اعلام کرده بود (مثلاً 40 روز قبل از عیدپاک و کریسمس یا از زمان شروع بارداری زن تا 40 روز بعد از تولد نوزادش).
علاوه بر این، رابطهی جنسی به منظور لذت و به هدفی جز تولیدمثل محکوم میشد (البته نه همهی مسیحیها). بعضی پیروان این دین عقیده دارند که اعمال محدودیتهای شدید بر رابطهی جنسی و تاکید مداوم بهعنوان یک قصور اخلاقی در فرهنگ غربی فقط موفق به ایجاد عقدههای درونی نسبت به فعالیتهای جنسی شده است.
بعضی روانشناسان احساس گناه جنسی را به دو دسته تقسیم میکنند: اولی «صبح بعد از گناه» نام دارد که به تشخیص خودآگاه احساس گناه بعد از نقض یکی از ارزشهای درونی مثل داشتن روابطجنسی خارج از ازدواج و خیانت، گفته میشود.
نوع دوم «گناه پنهان» نام دارد که از باوری فراگیر ناشی میشود که رابطهی جنسی به طور کل بهذات خود اشتباه و کاری کثیف است. افرادی که این نوع احساس گناه را دارند معمولاً تصور میکنند که رابطهی جنسی موجب خفت و خواری است و آن را با غرایز حیوانی برابر و نوعی فقدان کنترلنفس میدانند.
در چنین مواردی فرد ممکن است حتی بدون انجام واقعی فعالیتهای جنسی دچار آن احساس گناه شود. معمولاً گفته میشود که چنین شخصی شخصیت گناه پنهان دارد. این نوع شخصیت معمولاً دچار ناتوانی از لذت بردن از رابطهی جنسی یا تمایل خودآگاه به آن، فقدان هوشیاری از احساسات جنسی، ناتوانی در پذیرش تحریک جنسی و ناتوانی در تجربهی ارگاسم میباشد که درمقابل میتواند دلایل اصلی مشکلات در ازدواجها باشد.
علاوهبراین، گناه پنهان به میزان بالایی با تشخیص ناکارایی جنسی، افسردگی یا انواع مختلف بیماریهای روانشناختی مرتبط دانسته میشود.
احساس گناه و عذابوجدان جنسی نتایج دیگری هم دارد. متخصص رابطهی جنسی و روابط، دکتر درو پینسکی میگوید، «احساس گناه و شرمساری میتواند بر توانایی فرد در آماده شدن برای رفتارهای جنسی، بهویژه در جوانان، تاثیر منفی بگذارد. اگر جوانان بهخاطر فعالیتجنسی در زندگی زناشویی، خود را گناهکار بدانند و احساس شرمساری کنند، ممکن است نتوانند از خود دربرابر بیماریهای مقاربتی بهخوبی محافظت کنند.» او اضافه میکند، «هنوز هم احساس گناه و شرمساری از رابطهجنسی در افراد زیادی وجود دارد. من افراد متاهل زیادی را میبینم که بهخاطر تخیلات و تجسمات جنسی احساس گناه میکنند که البته در نسلهای قدیمیتر بیشتر دیده میشود تا نسل جوان، مگر جوانانی که تربیتهای به شدت مذهبی داشتهاند.»
دکتر پینسکی همچنین این احساس گناه را با رفتارهای عجیب و اعتیادآور جنسی مرتبط میداند. «حتی در این شرایط هم احساس گناه حس غالب نیست. این احساس بهخاطر این است که تصور میکنند اگر کس دیگری پی به داستان آنها ببرد، باعث ناامیدی و خجالت آنها خواهد شد. آنها تصور میکنند که بهخاطر این رفتارها و فعالیتها مشکل خاصی در آنها وجود دارد. نکته جالب اینجاست که در اکثر موارد این باعث میشود که آن رفتار را که باعث خجالتشان است، بیشتر و بیشتر تکرار کنند. این همان مارپیچ خجالتی است که افراد معتاد به رابطهی جنسی یا متجاوزان جنسی در آن گرفتار میشوند.»
درنتیجه آنهایی که درجهی بالایی حس عذابوجدان جنسی دارند بیشتر در معرض خطرات مربوط به سلامتی هستند زیرا از نظر احساسی قادر به داشتن رفتارهای جنسی سالم و ایمن نیستند.
بهعلاوه افراد مبتلا به گناه پنهان که قربانیان تجاوزهای جنسی هستند ممکن است خودشان را مقصر ببینند و درنتیجه نتوانند این جنایت را به پلیس گزارش دهند یا به دنبال مشاورههای روانشناسی بروند و حمایت احساسی بگیرند.
علاوهبراین، سردرگمی درمورد جنسیت خودِ فرد و درست بودن داشتن تماس جنسی ممکن است باعث شود افراد مبتلا به گناه پنهان پیامهای درهم و برهمی به پارتنرهای احتمالی خود بدهند. این افراد به صورت ناخودآگاه در نوعی فریبجنسی متناقض گرفتار میشوند.
آنها برای بیرون ریختن امیال جنسی درونی خود به دنبال جذب کردن دیگران هستند و وقتی طرفمقابل شروع به ابراز علاقه میکند آنها سرد میشوند و دیگر واکنشی نمیدهند. اگر رابطهی جنسی بین آنها اتفاق بیفتد، فرد به آن بهعنوان یک شکست اخلاقی بزرگ نگاه میکند و احساس تنفر شدید نسبت به فرد اغواشده خواهد کرد. نتیجه این اتفاقها، که برای بعضی در طول زندگی مرتب تکرار میشوند، احساس گناه و عذابوجدان جنسی بسیار شدید است.
اگر رفتاری توسط بزرگسالان نهی شده باشد، این احتمال وجود دارد که کسانی که آن رفتار را انجام دادهاند یا تجربهی مشابهی داشتهاند، احساس عذابوجدان کنند. بهعنوان مثال، اگر والدین بازیهای جنسی با همسالان که فعالیتی بسیار متداول میان کودکان است را نهی کرده باشد، بچههایی که در چنین بازیهایی شرکت میکنند احساس عذابوجدان خواهند کرد.
نعوظ در مردان یا ترشح واژینال در زنان، فرآیندهای بیولوژیکی کاملاً طبیعی که دلایل دیگری به جز تحریک جنسی دارند هم از دیگر عوامل مرتبط با عذابوجدان جنسی در نوجوانان هستند.
خودارضایی که عملی متداول درمیان مردان و زنان است، یکی دیگر از مواردی است که موجب احساس عذابوجدان در جوانان میشود.
تحقیقات جدید نشان میدهند که افراد مسن نیز بهخاطر خودارضایی میزان بالایی عذابوجدان احساس میکنند. خودارضایی، چه در جوانان و چه افراد مسن ایجاد حس گناه میکند زیرا بهعنوان رفتاری نادرست توسط بزرگترها و جامعه به فرد معرفی شده است.
بعضی انسانشناسان مثل راث بندیکت عنوان کردهاند که احساس گناه و عذابوجدان ویژگی غالب شخصیتی در همهی جوامع نیست. در جامعهای ممکن است عذابوجدان وسیلهای برای کنترل اجتماع باشد و در جامعهی دیگر تاکید بیشتر بر احساس خجالت و شرمساری است.
بااینکه این دو وضعیت احساسی تقریباً یکسان هستند، ولی یک تفاوت مهم دارند: شرمساری خجالتزدگی در چشم دیگران است درحالیکه عذابوجدان از تجاوز به ارزشهای درونی فرد ایجاد میشود، حتی اگر کس دیگری از این تخطی باخبر نباشد.
بندیکت میگوید بعضی فرهنگها فرهنگ عذابوجدان و بعضی فرهنگها فرهنگ شرمساری هستند. گفته میشود که بعضی روشهای تربیتی برای کودکان در مواجهه با تخطی از انتظارات جامعه حس عذابوجدان را در افراد ایجاد میکنند و بعضی روشها حس شرمساری را.