به گزارش الف، بعد از خروج آمریکا از برجام و آغاز مذاکرات ایران با اروپا برای حفظ توافق هسته ای، بحث هایی در عرصه داخلی کشور مبنی بر اتخاذ راهبرد صحیح و منطقی در سیاست خارجی در قالب سیاست نگاه به شرق یا به غرب بوجود آمده است. این در حالی است که با پیروزی روحانی در انتخابات 92، راهبرد اصلی دولت اعتدال مذاکره با غرب بخصوص آمریکایی ها برای حل چالش هسته ای بوده است.
جریانی در کشور از سالیان دور همواره نظام را مورد انتقاد قرار می داد که چرا از مذاکره مستقیم با آمریکا پرهیز می کند و می گفتند اگر ایران گوشه چشمی به آمریکا نشان دهد همه مسایل حل شده و آمریکا دست از تهدید و دشمنی برخواهد داشت .در هر حال بعد از گذشت حدود چهار دهه از عمر جمهوری اسلامی، بارها وزرای خارجه ایران و آمریکا در مقابل دوربین های تلویزیونی قرار گرفتند و پشت درهای بسته مذاکراتی فشرده و طولانی داشتند. در مراحل بعدی نیز وزرای کشورهای اروپایی، روسیه و چین اضافه شدند تا در نهایت با حصول به نتیجه از برنامه جامع اقدام مشترک رونمایی شد.
اما از همان روزهای اول اجرای توافق، کشورهای غربی علی الخصوص آمریکایی ها با وجود انجام تعهدات از سوی ایران( به اذعان 11 گزارش تائیدیه آژانس بین المللی انرژی اتمی) در انجام وظایف خود کارشکنی کرده اند.
با وجود این و تا قبل از خروج آمریکا از برجام، دولت ایران به شدت در پی گره زدن منافع ایران با کشورهایی اروپایی در قالب قراردادهای مشترک در حوزه خودروسازی، انرژی، حمل نقل و ... بود. در واقع سیاست راهبردی دولت تکیه به غرب برای حل مشکلات داخلی بود و تصور می شد با افزایش تعاملات سیاسی و اقتصادی عملاً پایداری برجام تضمین خواهد شد و از این رهگذر می توان به سرمایه گذاری غربی ها در ایران امیدوار بود. این در حالی بود که کشورهای اروپایی از همان ابتدای امضای توافق هسته ای بدلیل واهمه از آمریکا، چندان تمایلی به برقراری تعاملات گسترده و سرمایه گذاری های طولانی مدت نداشتند و به صورت کج دار و مریز و گزینشی در پی ایجاد ارتباط خود بودند.
بعد از گذشت مدتی نیز مشخص شد که اگر در ابتدا بخشی از جناح ها و جریانات سیاسی داخلی به نقض عهد غربی ها معترض بودند در ادامه این مقامات دولتی بودند که از آورده تقریباً هیچ برجام سخن گفتند.
بعد از خروج آمریکا از توافق هسته ای در اواسط اردیبهشت سال جاری نیز وضعیت پیچیده تر شد و شرکت ها اروپایی از ترس بازگشت تحریم ها در حال ترک ایران هستند. این در حالی است که مقامات دولتی ابتدا از مهلت یک هفته ای به اروپا خبر داده بودند اما این زمان بعد از مدتی عملاً نادیده گرفته شد؛ بماند که اروپایی ها بارها عنوان کرده اند قادر به ارائه تضمینی در این باره نیستند.
فراتر از آن کشورهای اروپایی در طول این مدت رسماً اعلام کرده اند به شرطی تمایل به ادامه کار با ایران دارند که تهران در برنامه ها و سیاست های دفاعی و منطقهای خود تجدید نظر کند.
هفته گذشته در دیدار ماکرون و پوتین بود که رئیس جمهور فرانسه بیان داشت که خوب است برجام با موضوع موشکی و منطقه ای درباره ایران تکمیل شود؛ اما پوتین به صراحت گفت که موضوع موشکی و منطقه ای هیچ ربطی به برجام ندارد؛ این در حالی است که رئیس جمهور فرانسه در ادامه اعلام کرده بود چنین مذاکراتی در حال انجام است.
موضوع مهم این است که منافع کشورهای اروپایی و آمریکایی برای محدودکردن قدرت راهبردی ایران در بسیاری از حوزه ها یکسان است و حتی فراتر از آن می توان گفت که اروپایی ها بسیار شدیدتر از آمریکا بر روی برخی موضوعات مانند بحث های موشکی و ادعای حقوق بشری تاکید دارند.
با این توصیفات باید گفت بعد از گذشت حدود شش سال از دولت روحانی، عملاً تنها راهبرد این دولت برای تعامل با دنیای خارج و حل مشکلات با شکست جدی مواجه شده است.
دولت باید به سیاست نگاه به شرق روی آورد؟
همان طور که گفته شد در طول سالیان اخیر آمریکا و سه کشور اروپایی فرانسه، آلمان و انگلیس مانع پیشرفت و توسعه ایران شده اند و حتی به قراردادهای و توافقات بین المللی نیز که خود امضا کرده اندپایبند و متعهد نبوده اند. از این رو به نظر می رسد با اتفاقاتی که رخ داده دولت می باید به سمت راهبرد و سیاستی متعادل در راستای تامین منافع جمهوری اسلامی گام بردارد.
این در حالی است که برخی بعد از این همه اتفاقات که به طور خلاصه به آنها پرداخته شد هنوز سنگ غربی ها را به سینه می زنند و منتظرند تا از این امامزاده قلابی شفا بگیرند.
حمید ابوطالبی، مشاور رئیسجمهوری که این روزها در توئیتر به شدت سرگرم و مشغول پاسخگویی به منتقدان داخلی است مدعی می شود که تا کنون سیاست خارجی دولت مستقل بوده و اینک عده ای خواهان چرخش استراتژیک آن شده اند. او می نویسد:«سیاست نه شرقی- نه غربی، راهبردی گرانسنگ برای وحدت حول محورسیاست خارجی مستقل در جهان میباشد؛ تلاش برای تغییر آن و چرخش استراتژیک به سمت شرق، خلاف شعارهای انقلاب، نظرصریح امام و سبب انشقاق جامعه به مدافعان و مخالفان گرایش به شرق یا غرب است».
برخلاف این توئیت، تمام حرف منتقدان این است دولت اعتدال می باید از همان سال اول در پی «سیاست نه شرقی و نه غربی» می بود. پرسش اصلی نیز این است در اوائل دهه 80 که دولت اصلاحات بر سر کار بود و رئیس جمهور فعلی مسئول مذاکرات بود چه آورده و امتیازی کسب شد که غرب گرایان تصور می کنند این بار نیز می توانند از کانال مذاکره با اروپا بدست آورند.
تجربه حداقل چهار دهه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ثابت کرده هر بار که طرفداران سیاست غرب در ایران به قدرت رسیده اند با اتخاذ راهبردی یک جانبه و خلاف سیاست نه شرقی و نه غربی تمام هم و غم خود را صرف مذاکره با اروپا و آمریکا کرده اند و در نهایت نیز با بدعهدی و کارشکنی آنها، مردم و سیستم سیاسی را با چالش های جدی روبه رو کرده اند و گویی قرار هم نیست عبرتی از این قضایا گرفته شود.
از سوی دیگر هیچ فردی نمی تواند انکار کند پیروزی جبهه مقاومت در عراق و سوریه بدلیل همکاری راهبردی ایران با روسیه بوده و شرایط به گونه ای پیش رفته که در حال حاضر اسرائیل و عربستان نیز مجبور به پذیرش به ماندن بشار اسد در قدرت و تثبیت حکومت سوریه شده اند. فراموش نشود که هدف محور صهیونیستی- غربی – عربی از فتنه داعش از بین بردن بازوهای منطقه ای جبهه مقاومت و در درجه بعد ایران بود. ناگفته پیداست حتماً اختلاف منافعی در سوریه بین ایران و روسیه وجود دارد اما بدون شک این تفاوت ها به تضادهای بنیادین همانند اتفاقاتی که بین ایران و کشورهای غربی وجود دارد منجر نخواهد شد. از سوی دیگر جمهوری اسلامی نیز برخلاف غوغای این روزها از ابتدای انقلاب ثابت کرده که هرگز اجازه نمی دهد برخلاف منافع ملی اش، کشوری دیگر برایش تعیین تکلیف کند.
نکته جالب این است که طرفداران غرب در رسانه های داخلی برخلاف سیاست نه شرقی و نه غربی تلاش دارند اندک خبرها و موضع گیری ها که از سمت کشورهای شرقی علیه منافع ایران است را به سرعت منتشر و بزرگنمایی کنند و روزها و هفته ها درباره آن تحلیل بنویسند اما حاضر نیستند یک بار که شده از موضع گیری های روزانه که از سوی مقامات آمریکایی و اروپایی علیه ایران اتخاذ می شود و عملا منافع راهبردی مردم و نظام را با تهدید جدی مواجه کرده سخن بگویند.
از سوی دیگر می توان به سیاست خارجی ایران در قبال چین در طول سالیان اخیر اشاره کرد که با وجود برقراری تحریم های ظالمانه کشورهای غربی این تعاملات برقرار بود اما بدلیل همان نگاه غرب گرایانه در بخشهایی ار بدنه دولت اعتدال در زمان مناسب کمتر به گسترش روابط تجاری – سیاسی بها داده شد.
در نهایت باید گفت سیاست معقول و منطقی این است که دولت ضمن اتکا به توانمندی های داخلی، نگاه یک جانبه به غرب را تغییر داده و تعاملات و ارتباطات گسترده با کشورهای مختلف دنیا در حوزه های متفاوت داشته باشد و سرنوشت خود را لزوماً به چند کشور اروپایی گره نزند که تجربه ثابت کرده این رویکردی بسیار خسارت بار است. کشورهای همسایه و شرق پتانسیل های خوبی برای بی رونق کردن قهر و آشتی آمریکا و اروپا دارند و قدرت ایستادگی در برابر امریکا را نیز دارند. اتخاذ این سیاست با حفظ استقلال و رعایت منافع ملی نمی تواند عبور از سیاست نه شرقی و نه غربی تلقی گردد.