مجله: حدیث زندگی - شماره 19
حدیث زندگی
آن هنگام که پروردگار جهانیان، محمد امین را به رسالت برگزید و آیات شریف قرآن را بر قلب پاکش نازل کرد، اسلام را آخرین و کامل ترین دین اعلام نمود. با بررسی آیات قرآن، روایات و سیره پیامبران و ائمه اطهار به این نتیجه می رسیم که حتی کوچک ترین مسئله ای که برای هدایت بشر لازم بوده، از دید آنان خارج نشده است.
یکی از نکاتی که خداوند و معصومان به آن بسیار بها داده اند، چگونگی رفتار ما با همنوعان است.
مدارا در لغت و احادیث
مهربانی، از اصولی است که در سیرت هر شخص وجود دارد؛ اما گاهی کسی را مستحق مهربانی و نرمی نمی یابیم و در این زمان، هرچه کوتاه بیاییم و یا به نرمی رفتار کنیم، مطابق کتب لغت، «مدارا» کرده ایم. با نگاهی به فرهنگ فارسی، در معنای «مدارا»، نرمی کردن و ملاطفت نمودن را پیدا می کنیم و از کلمات هم خانواده مدارا، تسامح و تساهل است، همچنان که پیامبر اسلام(ص) فرمودند: «من بر شریعت سمحه و سهله مبعوث شده ام» و به عبارتی، دین اسلام را دین تسامح و تساهل معرفی کرده اند. لازم به ذکر است که تسامح و تساهل در این جا به معنای مدارا است، نه سهل انگاری.
باز هم اگر به کتب لغت مراجعه کنیم، در معنای تسامح و تساهل، سهل انگاری را خواهیم یافت، در صورتی که دین اسلام به هیچ عنوان، مروج هیچ نوع سهل انگاری نیست؛ اما سهل گیری (مدارا) با هر کس حتی با دشمنان را مفید می داند، همچنان که امام علی(ع) می فرمایند: «کمال دوراندیشی، به صلاح کشاندن مخالفان و مدارا با دشمنان است»(1) و حکیمان در روزگاران گذشته می گفتند: «شایسته است رفت و آمد بر در خانه دیگران، برای ده انگیزه باشد: اولین آن بر در خانه خدا برای انجام دادن مناسک و اهتمام به حقوق الهی و ادای واجبات؛... نهمی، بر در خانه دشمنان که با مدارا، غائله آنان فروکش کند و با نرمی و لطف و دید و بازدید، دشمنی آنان برطرف شود...».(2)
امام علی(ع) باز هم در باب مُدارا فرموده اند: «حکیم نیست آن که مدارا نکند با کسانی که چاره ای جز مدارا با آنان نیست».(3) وقتی مدارا با دشمنان را چنین ارج نهاده اند، در مدارا با دوستان چه خواهند گفت؟
در توصیف مدارا، روایات متعددی بیان شده است. در نهج البلاغه و در حکمت های منسوب به حضرت امیر(ع) چنین می خوانیم: «آن که نفس خود را به شکیبایی بر نادانی مردم بپرورد، شایسته است که حکمران شود».(4) و در جای دیگر مدارا را بهترین سیاست(5) و اساس(6) و زینت حکمرانی(7) خوانده اند.
امام علی(ع) می فرمایند: «آن که با زیردستان نرمی نکند، به خواسته اش نرسد(8) و آن که به نرم خویی رفتار کند، کامیاب گردد».(9) و در آنچه برای حذیفة بن یمان نگاشت، چنین فرمود: «فرمان می دهم تو را به مدارا کردن در کارها و نرمی و عدالت به شهروندان».(10) از دیدگاه امام علی(ع) نرم خویی و مدارا کلید رسیدن به درستی و منش خردمندان است(11) و صبر و مدارا سخت ها را آسان می سازد.(12)
اما مدارا، فقط در رفتار با دوستان و دشمنان خلاصه نمی شود و از دیدگاه اسلام، تمام عرصه اجتماع و روابط اجتماعی، قلمرو مداراست. آسانگیری و مدارا حتی در خرید و فروش نیز مورد نظر اسلام است. چنان که پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «خدای رحمت کند بنده ای را که در خرید و فروش و دادن وام و پس گرفتن آن آسانگیر باشد»(13) و امام علی(ع) در سفارش به مردی که مشغول فروختن کالایی بود، فرمودند: «از پیامبر خدا شنیدم که گذشت و آسانگیری، نوعی سود است».(14)
امام کاظم(ع) در باب مدارا با همسایه فرمودند: «حُسن همسایگی این نیست که آزار نرسانی، بلکه حُسن همسایگی این است که در برابر آزار و اذیت همسایه، شکیبا باشی».(15)
اگر بخواهیم از اهمیت مدارا بدانیم، سخنان رسول خدا روشنگر این مهم است که فرمودند: «پروردگارم همان گونه که مرا به انجام دادن واجبات فرمان داده، به مدارا کردن با مردم نیز فرمان داده است».(16) مدارا کردن با مردم، نصف ایمان و نرمی و مهربانی با آنان، نصف زندگی است».(17) «بدانید سه چیز است که هر کس نداشته باشد، هیچ عملی از او تمام و کامل نیست: پاک دامنی و ورعی که او را از نافرمانی خدا باز دارد و خلق و خویی که به سبب آن با مردم مدارا کند و شکیبایی ای که به وسیله آن، رفتار جاهلانه نادانان را دفع کند».(18) امام علی(ع) نیز مدارا کردن را میوه خرد می دانند(19) و سلامت دین و دنیا را در این امر دانسته اند.(20)
«مدارا»، سیره پیامبر اکرم
پیامبر اکرم(ص) در عرصه رسالت خویش بارها با مواردی روبه رو شدند که برای حفظ اسلام و مصلحت حکومت اسلامی، مدارا پیشه کرده اند تا بتوانند نهال نوپای اسلام را از ریشه محکم کنند. یکی از آن موارد، مدارا با یهودیان و مشرکان و ایجاد صلح و بستن پیمان دوستی با آنان بود. بعد از صلح حدیبیه که میان مسلمانان و سران قریش امضا شد و آن هم به نوعی مدارا با مشرکان بود (و در عظمت این صلح و مدارا همین بس که پروردگار جهانیان از آن به «فتح مبین» یاد کرده و می فرماید: «ما برای تو پیروزی آشکاری فراهم ساختیم»)، پیامبر با قبیله خزاعه هم پیمان شدند؛ اما بعد از دو سال، سران قریش پیمان را نادیده گرفتند و به هم پیمان پیامبر حمله کردند.
در نتیجه شکستن پیمان صلح از سوی قریش، سپاه اسلام به سمت مکه حرکت کرد و پیامبر نیز برای این که بتواند دشمن را غافلگیر کند از هر سو مکه را تحت نظر داشت، تا این که از طریق وحی به ایشان خبر رسید که یکی از مسلمانان به نام حاطب، نامه ای را با مضمون خبر لشکرکشی مسلمانان، به وسیله زنی به نام ساره به سوی مکه فرستاده است. بنابراین، پیامبر سه نفر را مأمور ساخت تا نامه رسان را پیدا کنند و نامه را از وی بستانند.
پس از یافتن نامه، پیامبر(ص) حاطب را احضار نمود و از او پاسخ خواست. حاطب قسم یاد کرد که در ایمانش خدشه ای وارد نشده و این کار را برای این انجام داده که سران قریش خانواده اش را که در مکه بودند کمتر شکنجه کنند. با وجود این که پوزش حاطب موجّه نبود و عده ای درخواست گردن زدن او را داشتند، اما پیامبر از گناهش چشم پوشی کرد و عذر او را پذیرفت و فرمود: «او در نبرد بدر شرکت داشت و روزی مورد لطف الهی بود».(21)
آسانگیری در عین قدرت و قاطعیت
رفتار امام علی(ع) نمود والای قاطعیت و مدارا بود. از دیدگاه امام، کارگزاران باید در عین قاطعیت، از مدارا برخوردار باشند. ایشان خشونت مطلق را آفت مدیریت می دانند، همان گونه که نرمش بی حساب را در اداره امور زیانبار تلقی می کنند. از نگاه امام علی(ع) مدیری موفق خواهد بود که میان قاطعیت و رأفت و نیز نرمش و شدت، جمع کند.(22)
آری، او که بهترین دست پرورده پیامبر بود، خوب به یاد دارد زمانی را که پیامبر خدا به قدرت رسید اما گذشت و مدارا را فراموش نکرد و آن جا که مدارا به اسلام ضرر نمی زد، اگرچه حق مسلّم او بود، از آن می گذشت و سعی در مدارا داشت. در جریان حرکت پیامبر(ص) برای فتح مکه، در میان راه، ابوسفیان (بزرگ مشرکان مکّه) با وجود آن همه ستم ها و کارشکنی ها که برای اسلام کرده بود، به محضر پیامبر(ص) آمد و طلب عفو نمود. پیامبر به راحتی می توانست از او انتقام بگیرد، چرا که در موضع قدرت بود؛ اما وقتی ابوسفیان گفت: خدا تو را بر ما برتری داده و ما از خطاکاران بودیم (جمله برادران به یوسف)، پیامبر در جواب فرمودند: «امروز بر شما مؤاخذه ای نیست. خدا شما را بخشید و او ارحم الراحمین است». (جمله یوسف به برادران).(23)
پیامبر(ص) در جریان فتح مکه تا آخرین حد ممکن با اهل مکه مدارا کرد حتی دستور داد هر کس به محدوده مسجدالحرام پناهنده شود و یا سلاح زمین گذارد و بی طرفی خود را اعلام کند و یا در خانه اش را ببندد و یا به خانه ابوسفیان پناه برد، از تعرض سپاه اسلام محفوظ خواهد ماند(24) و در پایان حرکت، وقتی آرامش بر منطقه حاکم شد، عفو عمومی اعلام کردند. رسول خدا فرمودند: «شما مردم، هموطنان بسیار نامناسبی بودید. رسالتم را تکذیب نمودید و مرا از خانه ام بیرون کردید و در دورترین نقطه که به آن جا پناهنده شده بودم، با من به نبرد برخاستید؛ ولی من با این همه، شما را می بخشم و بند بردگی را از پای شما باز می کنم و اعلام می نمایم: بروید، که شما آزادشدگانید».(25)
پیامبر اکرم(ص) بعد از فتح مکه، با گذشت و مدارا نسبت به کسانی همچون عکرمة بن ابی جهل که آتش افروز جنگ های پس از بدر بود، صفوان که به دلیل جنایاتش، پیامبر(ص)، خون او را حلال اعلام کرده بود و حتی هند جگرخوار که آتش جنگ احد از خانه وی برخاسته بود، نه تنها به عظمت اسلام افزودند بلکه درسی بزرگ به همه مسلمانان دادند: گذشت در عین قدرت و مدارا در عین قاطعیت.
پاداش مدار
دین مبین اسلام با توجه به این که مدارا امری سهل نیست و نیاز به بزرگی روح دارد، پاداش بی حساب نیز برای آن در نظر گرفته است، چنان که امام علی(ع) در وصف پرهیزکارانی که صبر کردند، فرمود: «بعد از این صبر، آنها به آسایش طولانی دست یافتند».(26) امام صادق نیز در این باب فرمودند: «هر مردی که به دردی گرفتار شود و صبر کند و آن را در راه خدا به شمار آورد، خداوند اجر هزار شهید را برایش رقم می زند».(27)
پیامبر خدا نیز در باب اجر مدارا چنین می فرمایند: «هر مردی که به خاطر خدا و به امید پاداش او در برابر بداخلاقی همسرش صبر کند و آن را به حساب خدا گذارد، خداوند متعال برای هر روز و شبی که شکیبایی می ورزد و مدارا می کند، همان ثوابی را به او می دهد که به ایّوب در قبال بلایی که دید، عطا کرد و گناه زن نیز در هر روز و شب به اندازه ریگ های ریگستان باشد.(28) و هر زنی در برابر بداخلاقی شوهرش شکیبایی ورزد و مدارا کند، خداوند همانند ثواب آسیه به او عطا می کند».(29)
و چه قدر انسان باید شقی باشد که امری را با وجود این که مصالح دنیا و آخرت در آن است، نادیده بگیرد و نه تنها دنیای زودگذر خود را به خطر اندازد، بلکه آخرت همیشه جاودانش را نیز تباه گرداند!
پی نوشت ها:
1 . غررالحکم، ح 7232.
2 . الخصال، ص 426.
3 . تحف العقول، ص 218.
4 . شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 318 .
5 . غررالحکم، ح 9947.
6 . همان، ح 5266.
7 . همان، ح 772.
8 . همان، ح 9006.
9 . همان، ح 7842.
10 . ارشاد القلوب، ص 321.
11 . غررالحکم، ح 6114.
12 . همان، ح 8400.
13 . کنزالعمال، ح 9453.
14 . وسائل الشیعه، ج 12، ح 288 .
15 . تحف العقول، ص 409.
16 . کافی، ج 2، ص 117.
17 . همان، ص 116.
18 . همان جا.
19 . غررالحکم، ح 4629.
20 . همان، ح 5610.
21 . فروغ ابدیت، ج 2، ص 318.
22 . دانش نامه امیرالمؤمنین(ع)، ج 4، ص 41.
23 . فروغ ابدیت، ج 2، ص 322.
24 . مجمع البیان، ج 10، ص 554.
25 . فروغ ابدیت، ج 2، ص 338.
26 . نهج البلاغه، خطبه 193.
27 . طب الأئمه، ص 17.
28 . ثواب الاعمال، ص 339.
29 . بحارالأنوار، ج 103، ص 247، ح 30.