سجده ملک بر آدم، نماد یا حقیقت؟

بزرگانی چون علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی بر این باورند که جریان سجده فرشتگان بر حضرت آدم(علیه السلام) یک رویداد واقعی نیست بلکه داستان نمادینی است که پرده از یک حقیقت ملکوتی بر می دارد و آن اینکه انسان موجودی است قابل تعظیم

سجده ملک بر آدم، نماد یا حقیقت؟


بزرگانی چون علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی بر این باورند که جریان سجده فرشتگان بر حضرت آدم(علیه السلام) یک رویداد واقعی نیست بلکه داستان نمادینی است که پرده از یک حقیقت ملکوتی بر می دارد و آن اینکه انسان موجودی است قابل تعظیم. نوشتار پیش رو به تبیین و نقد این دیدگاه پرداخته است.

داستان آفرینش نیای بزرگ ما، حضرت آدم و جریان سجده فرشتگان بر وی، یکی از غرر آیات قرآن کریم است که در ذهن و زبان مخاطبان وحی، سوالات متعددی را برانگیخته است، مانند اینکه سجده در اینجا به معنادی عبودیت است یا فروتنی؟ مسجود فرشتگان، شخص حضرت آدم بوده است یا نوع آدمی؟ مخاطب امر الهی، ابلیس بوده است یا فرشتگان و یا هر دو؟ و سوالاتی از این دست، موجب شده است که برخی از بزرگان معاصر همچون علامه طباطبایی و به تبع از ایشان، آیت الله جوادی آملی، داستان یادشده را بر تمثیل حمل کنند.
مرحوم علامه بنا بر روش خود در تفسیر قرآن به قرآن، این کریمه را به پشتوانه آیاتی که از آنها به "غرر آیات قرآن" یاد می کند، به گونه ای تفسیر کرده که بسیاری از سوالات قرآنی پاسخ در خور یافته است. در عین حال، دیدگاه یادشده با تمام نقاط قوتی که دارد، خالی از ابهام و خدشه نیست. نوشتار پیش رو به تبیین و نقد دیدگاه یادشده خواهیم نشست.
تبیین دیدگاه تمثیلی بودن سجده ملک بر آدم
علامه طباطبایی (ره) در مواجهه با این داستان، یک سوال اساسی به میان آورده است و آن اینکه آیا فرمان الهی به فرشتگان، از جنس فرامین تشریعی است یا تکوینی؟
این سوال به صورت قضیه منفصله و به گونه ای طرح شده که هر کدام از دو سوی قضیه اختیار شود، محذوراتی را به همراه خواهد داشت که مستلزم پذیرفتن نمادین بودن این داستان است.
عین فرمایش علامه رد این باب چنین است:
«گر چه سیاق این داستان ، سیاق یک داستان اجتماعى معمولى و متضمن امر و امتثال و تمرد و احتجاج و طرد و رجم و امثال آن از امور تشریعى و مولوى است ، لیکن بیان سابق ما - البته در صورتى که از آیه استفاده شود - ما را هدایت مى کند به اینکه این آیه راجع به امور تشریعى و قانونى نیست ، و امرى که در آن است و همچنین امتثال و تمردى که در آن ذکر شده مقصود از همه آنها امور تکوینى است ...مو ید دیگر این بیان این است که امر به سجده بر آدم نسبت به ابلیس و ملائکه امر واحدى بوده ، و معلوم است که امر به ملائکه امر مولوى نبوده زیرا امر مولوى آن امرى است که ماءمور نسبتش به اطاعت و معصیت و سعادت و شقاوت یکسان باشد، و ملائکه چنین نیستند، زیرا معصیت و شقاوت درباره ملائکه تصور ندارد و آنان مخلوق بر اطاعت و مستقر در سعادتند، پس امر به ابلیس هم امر مولوى نبوده ، و ابلیس در مقابل ملائکه مخلوق بر معصیت و شقاوت بوده است .» [1]
مبنای استدلال علامه این است که فرشتگان مامور به امر تشریعی نیستند چون امر تشریعی در جایی فرض صحت دارد که مخاطب، دارای اختیار باشد در حالیکه فرشتگان مختار نبوده و معصوم از خطا و عصیان اند.
استاد جوادی آملی، شاگرد مکتب علامه طباطبایی، در تبیین دیدگاه استاد می نویسد:
از منظر حضرت علاّمه(قدس سرّه) این آیه از موارد تمثیلی قرآن کریم است، چون اگر جریان تعلیم اسماء و سجود فرشتگان تمثیلی نباشد، امر خداوند درباره سجده بر حضرت آدم، بیش از یکی نبود و این امر واحد به سجود ملائک از دو صورت خارج نیست: یا تشریعی است یا تکوینی.
فرمان سجده، تشریعی نیست، زیرا هرچند ابلیس قابل امر تشریعی است، ولی ملائک الهی که مخاطبان مهمّ این امر هستند، باید امکان عصیان داشته باشند و برای آنها پاداش و جزا محقّق باشد که در صورت عصیان، مستحقّ عقاب و در صورت اطاعت، شایسته پاداش باشند، در حالی که برای فرشتگان، وعد و وعید یا تبشیر و انذار تشریعی معنا ندارد و آنان ابداً تکلیف ندارند تا بر عصیانِ تشریعی و تمرّد قادر باشند و سپس پاداش و جزایی برای آنها باشد.
همچنین امر خداوند به سجود فرشتگان، تکوینی نیست، چون در آن صورت، تمرّد و عصیان ابلیس ممکن نبود، چون جهان امکان در برابر امر تکوینِ خدا خاضع است و هیچ گاه عصیان نمی کند، چنان که فرمود: (فَقالَ لَها ولِلاَرضِ ائتیا طَوعًا اَو کَرهًا قالَتا اَتَینا طائِعین).[2] امر تکوینی تمرّد بردار نیست و هر مطلبی که این نوع از فرمان الهی بدان تعلّق گیرد، بی درنگ تحقّق می پذیرد: (اِنَّما اَمرُهُ اِذا اَرادَ شیءاً اَن یَقولَ لَهُ کُن فَیَکون).[3] «فاء» در این آیه برای ترتّب وجود بر ایجاد و از نوع ترتّب معلول بر علّت و مانند ترتّب حرکت مفتاح بر تحرّک دست است نه برای تأخیر زمانی، بنابراین اگر سجود فرشتگان به امر تکوینی بود، هیچ یک از مخاطبان توان سرپیچی نداشتند.
البته ممکن است گفته شود چه اشکالی دارد که امر درباره فرشتگان، تکوینی و درباره ابلیس، تشریعی باشد؟ در این باره چهار پاسخ وجود دارد؛ مانند اینکه امر به مخاطبانِ اصیل و اکثر (فرشتگان) متسرّی به مورد اقل (ابلیس) نیز هست و تفکیک امر واحد و اقل نسبت به امور اکثر، نیازمند دلیل جداگانه است که چنین دلیلی وجود ندارد.[4]
نتیجه ای که از ردّ تشریعی و تکوینی بودن امر به سجود فرشتگان به دست می آید، این است که جریان سجده و تعلیم اسماء تنها یک جریان تمثیلی و پیامش این است که در جهان هستی، فرشتگان در خدمت انسان کامل هستند و ابلیس رهزن آدمی است. [5]
مرحوم علامه در پاسخ بدین سوال مقدر که آیا پذیرفتن این سخن، به معنای انکار واقعی بودن امر الهی نیست؟ می گوید:
داستان از یک جریان تکوینی در روابط حقیقی میان انسان و فرشته و ابلیس حکایت می کند. در حقیقت، این داستان هویت فرشته و ابلیس را در برابر انسان بیان می دارد. پس این قصه تمثیل تکوین است که به صورت امور مأنوس اجتماعی بیان شده است . [6]
استاد جوادی آملی نیز بر این باور است که تمثیلی بودن امر به سجده به این معنا نیست که معاذ الله اصل دستور سجده واقع نشده و به عنوان داستانی تخیّلی و نمادین بازگو شده و ساخته و پرداخته ذهن است و مطابَق خارجی ندارد، بلکه نحوه تمثیل، به این معناست که حقیقتی معقول و معرفتی غیبی به صورت محسوس و مشهود بازگو شده است. [7]
خدشه ای بر دیدگاه علامه طباطبایی
چنانکه گذشت مبنای استدلال علامه این است که فرشتگان مامور به امر تشریعی نیستند چون امر تشریعی در جایی فرض صحت دارد که مخاطب، دارای اختیار باشد در حالیکه فرشتگان مختار نبوده و معصوم از خطا و عصیان اند.
برخی همچون استاد مطهری معتقدند که بعضی از ملائکه را در اخبار و احادیث "ملائکه زمینی" می گویند، آنها موجوداتی هستند نامرئی، اما شاید خیلی به انسان شبیه‌اند؛ یعنی تکلیف می پذیرند و احیانا تمرد می کنند. حقیقت اینها بر ما روشن نیست...حتی در بعضی از اخبار آمده است که بعضی از ملائکه از عنصرهای این عالم آفریده شده اند.»(8)
بنابر این می توان محتمل دانست که در بین فرشتگانی که در آن رویداد عظیم، مخاطب امر الهی بوده اند فرشته های زمینی نیز حضور داشته اند؛ فرشتگانی که شبیه به انسان هستند و احیانا قدرت بر معصیت دارند. در این صورت، فرض اختیار و عصمت همه فرشتگان که یکی از پایه های مفروض انگاشته شده استدلال این بزرگان است، زیر سوال می رود و چنانکه گفته اند: "اذا جاء الاحتمال، بطل الاستدلال" (آنگاه که پای احتمال به میان آید، پایه های استدلال فرو می ریزد).
پی نوشت ها:
1. المیزان، علامه طباطبایی، ج8، ص27
2. سوره فصّلت، آیه 11.
3. سوره یس، آیه 82.
4. برای توضیح بیشتر ر.ک: تسنیم، جوادی آملی، ج3، ص288.
5. شمس الوحی تبریزی، جوادی آملی، ص124.
6. المیزان، علامه طباطبایی، ج8، ص28.
7. تسنیم، جوادی آملی، ج3، ص288.
8. مرتضی مطهری، توحید، ص 342.

نویسنده: شکوری


منبع : تبیان
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان