کاظم ملایی کارگردان فیلم سینمایی «کوپال»، دانشآموخته سینما در دانشگاه سوره تهران است و جز استعدادهای بسیار مهم برآمده از فضای دانشگاهی سوره در اوایل و اواسط دهه هشتاد. از خود بچههای هم دورهایش گرفته تا استادان دانشگاه و مخاطبان فیلم کوتاه همه روی او حساب ویژهای باز کرده و در همان دوران دانشجویی امید زیادی به آینده کاریش بود. دلیل اصلی این توجهات و اینکه اصلاً کاظم ملایی متمایز از دیگر دانشجویان، تبدیل به “کاظم ملایی” شد، یک فیلم کوتاه بسیار موفق به نام «اکبر توروخدا پیش از من نمیر» بود که در کارنامه کاری او به چشم میخورد. یک فیلم تجربی محصول 1382 که بسیار دیده شد و در جشنواره فیلم کوتاه هم سروصدای زیادی به پا کرد. از همان فیلم توجهات به او جلب شد تا سال 1388 که فیلم کوتاه «منها» را ساخت و برای آن موفق به دریافت تندیس بهترین کارگردانی از جشن خانه سینمای آن سال شد. فیلمهای کوتاه او، ازجمله فیلمهایی که بعدتر ساخت مانند «دیلیت» همه در فضایی تجربی سیر میکنند، آبستره و انتزاعیاند و اصلاً همین ویژگی تجربی آثار است که آنها را متمایز میکند. روایتها سرراست نیستند و در هر فیلم اصلاً معلوم نیست که چه خبر است و فیلم قرار است به کجا برسد!
تماشای همین آثار کوتاه او کافیست تا به مهارت و تواناییاش پی ببرید و ببینید که چه فیلمساز خلاق و بااستعدادی است. میتوان گفت یک ذهن مهندسیشده، شبیه به آنچه فیلمسازان تکنسین آمریکایی در ذهن خود میپرورانند، دارد و میتواند متن متوسطی را در اختیار بگیرد و محصولی قابلقبول و جذاب را به تهیهکنندگان و تماشاگر تحویل بدهد.
ملایی اولین فیلمش را بعد از چند سال انتظار برای یک فرصت مناسب، در سال 95 ساخت: «کوپال» که در جشنواره فجر آن سال هم حضور داشت. با وجودی که فیلم بازخورد چندانی نداشت اما آنهایی که ملایی را میشناختند، «کوپال» را تماشا کردند و موردتوجهشان قرار گرفت هرچند که شاید انتظار بیشتری داشتند.
«کوپال» یکجورهایی نسخه بلند، قوام یافته و بسط داده شده همان فیلمهای کوتاه و ایدههای پیشین ملایی است. دوباره با همان فضاسازی آبستره سروکار داریم، هرچند که ازآنجاییکه بههرحال «کوپال» یک فیلم بلند است و برای تماشاگر عام هم ساخته شده، این انتزاع کمی تعدیلیافته و تماشاگر حداقل متوجه جغرافیای کاراکتر، روحیاتش، خواستها و کنشها و درنهایت آن هدفی که پشت همهچیز است و باعث شده چنین فیلمی ساخته شود میشود و منطق بیمنطق روایت کمی برایش جا میافتد و متوجهش میشود.فیلم داستان مردی (با بازی زندهیاد لوون هفتوان) را تعریف میکند که افسرده و تنها و منزوی است و در عمارتی خارج از تهران زندگی میکند و انواع و اقسام حیوانات و جانواران را در خانهاش نگه میدارد و از آنها مراقبت میکند. او در این سازه عظیمالجثه (که طراحی بسیار جالبی هم دارد و نشان میدهد که باید فیلم و کارگردانش را جدی گرفت) یک قلعه الکترونیکی ساخته است با چندین در و دروازه و گیتهای ورودی مختلف و مشخصاتی کامپیوتری. داستان از جایی شروع میشود که قهرمان داستان در یکی از این اتاقهای زیرزمینی در عمارتش، گیر میافتد و کلید در را سگش که با او در آنجا گیر افتاده قورت میدهد! یکجور موقعیت ابزورد که یادآور اپیزود دوم فیلم «عشق سگی» هم هست که در آنجا زن داستان به شکل ابزورد و غریبی در زیر پارکتهای کف خانه گیر میکرد. تنها راه نجات مرد اینست که کلید را از شکم سگ دربیاورد و برای این کار دو راه بیشتر وجود ندارد. اول اینکه شکم سگ را جراحی کند و کلید را بیرون بکشد که خب این کار را بلد نیست و عملاً ممکن نیست یا اینکه آن سگ را بکشد. کل فیلم شرح همین دوگانگی است؛ که او قرار است سگ را بکشد یا در این زندان خودش از دست برود.
بزرگترین مشکل فنی «کوپال»، همان مشکل بزرگیست که تقریباً گریبان گیر اکثر فیلمسازان جوان ایرانی شده است: مشکل درام و پردازش آن. سابقه فیلمسازی ملایی که از سینمای تجربی میآید که در آن اساساً درام معنایی ندارد و همهچیز در نسبتی مشخص با فرم طراحی میشود و موجودیت مییابد، اینجا برایش مشکلآفرین شده است و نشان میدهد که کارگردان بهره چندانی از درام و درامنویسی ندارد. موقعیتهای فیلم، موقعیتهایی دمدستی و سادهاند تا جایی که مرد در زیرزمین گیر میکند و در اینجا عملاً احتیاج به دو، سه لحظه خاص و ویژه داریم تا موقعیت فیزیکی و ذهنی سخت و پیچیده او را برجسته سازد، اما در «کوپال» خبری از این لحظههای حساس و تعیینکننده نیست و اتفاق نمیافتند و تماشاگر را بسیار خسته و کسل میکنند.
با وجود همه محدودیتهایی که در درام اثر وجود دارد، کاظم ملایی موفق شده از پس ساخت جهان و اتمسفر فیلمش بر بیابد و آنچه را که میخواهد در برابر دوربین خلق کند. هرچند با درامی دستوپا شکسته، اما فیلم مختصات زیباشناسی تازهای را برای سینمای ایران با خود به همراه دارد و حاوی پیشنهادات فرمی و کارگردانی متفاوت و تازهای است هرچند که یک فیلم متوسط بهحساب میآید.
همچنین بخوانید:
نقد فیلم «کوپال»: رابینسون کروزوئه در خانه
نقد فیلم «کوپال»: دکتر احمد کوپال و هفت دست آفتابه و لگن
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
20