تقریبا در مقاطع مختلف زمانی در سالهای گذشته، زمزمههایی درباره ممنوعیت فعالیت بازیگران پیش از انقلاب در جامعه و البته فضای رسانهای مطرح میشد و این سوال پیش میآمد که چرا فلان بازیگر قدیمی نباید در سینما کار و فعالیت کند؟ بعد هم کار به یک سری توهین و ناسزا به مدیران فرهنگی وقت و آنهایی که به زعم مخالفان و منتقدان این وضعیت، مسبب این خانهنشینی و مهاجرت ستارهها و بازیگران قبل از انقلاب شده بودند و در مراحل بالاتر برخی مسئولان نظام و کشور میرسید و همه چیز را بدون دلیل و سند معتبری به هم ربط میدادند. اما اتفاقی که به تازگی موج جدیدی در این خصوص ایجاد کرد، درگذشت ناصر ملک مطیعی، یکی از ستارههای دوران فیلمفارسی و سینمای پیش از انقلاب بود.
این ضایعه باعث شد باز هم فیل برخی یاد هندوستان بیفتد و دوباره با آه و حسرت از سینمای قبل از انقلاب و ستارهها و بازیگران آن موقع یاد کنند و باز به بهانه فعالیت نکردن این افراد در سینمای پس از انقلاب، دق دلی خود را سر دولت و کشور خالی کنند. گرچه فینفسه خردهای به متقاضیان بازگشت و فعالیت برخی بازیگران قبل از انقلاب و بویژه درخواستکنندهها و امضاکنندگان این نامه به رئیسجمهور وارد نیست و آنها حق این درخواست را دارند، اما باید از همین افراد پرسید که چرا تا پیش از درگذشت ملکمطیعی، بهطور جدی پیگیر این قبیل مطالبات نبودند و تازه به رسم مردهپرستی فریاد دفاع از بازیگر نقش فرمان در «قیصر» سر میدهند و خواهان بازگشت قیصر شدهاند؟
این فرافکنی در پوستینِ فریبنده دادخواهی چه دلیل و مهمتر از آنچه نتیجه و دستاوردی دارد؟ آیا بسیاری از همین کسانی که به ویژه در جامعه سینماگران و اهل رسانه سنگ ستارههای قبل از انقلاب را به سینه میزنند، تا همین چند سال پیش در نوشتهها و اظهارنظرهای خود با غرور و تبختر از فیلمفارسی و آن دسته فیلمهای جاهل طوری و کلیشهای بد نمیگفتند؟ ناصر ملکمطیعی و فردین و بسیاری دیگر از بازیگران قبل از انقلاب، هیچ وقت در هیچکدام از نظرسنجیهای جدی آنها درباره بهترینهای تاریخ سینمای ایران، حتی جایی در آن انتهای جدول هم نداشتند و کمتر کسی از این جمع معتقد بود که این بازیگران اصلا استعداد بازیگری دارند. حالا چه شده که از فیلمفارسی و بازیگران این آثار به نیکی یاد میکنند و خواهان بازگشت و فعالیت آنها هستند؟
حرفهای بیسند و ادعاهای بیمدرک
در آن سالهای اولیه پس از انقلاب، برخی هنرمندان و ستارهها و بازیگران سینمای پیش از انقلاب به دادگاه انقلاب احضار شدند. بازیگرانی که بسیاری از آنها بعدها بدون هیچ مشکل و ممنوعیت و محدودیتی در فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی بازی کردند و تعدادی از آنها حتی هنوز هم حضور پررنگی دارند و جزو بازیگران موسپید و محبوب و مورد احترام مردم هم هستند. در واقع هیچگاه محدودیت و ممنوعیت قانونی برای عدم فعالیت بازیگران قبل از انقلاب وجود نداشته و ندارد. حتی به اذعان و گفته برخی اهالی سینما و مدیران فرهنگی، فردین هم هیچگاه ممنوعیتی برای فعالیت در سینمای پس از انقلاب نداشت یا بازیگری مثل سوسن تسلیمی، خودش مهاجرت را انتخاب کرد. بازیگری مثل شورانگیز طباطبایی حتی پس از انقلاب سریال تلویزیونی بازی کرد. ایرج قادری یکی از بازیگران و کارگردانان مشهور پیش از انقلاب، در دهه 70 دوباره به سینما برمی گردد و اتفاقا یکی از موفقترین فیلمهای کارنامهاش یعنی «میخواهم زنده بمانم» را در همین نظام میسازد. یا چرا راه دور برویم، زری خوشکام هم که از بازیگران مطرح فیلمهای پیش از انقلاب بود، در سالهای اخیر بدون ممنوعیت و محدودیتی به دنیای بازیگری برگشته و در فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» بازی کرد. حتی خود بازیگر قیصر که حالا عدهای خواهان بازگشت او هستند و سعی دارند با عبارتهایی چون «محدودیتهای غیرقانونی» ـ چون مدرک و سندی درباره محدودیت و ممنوعیت قانونی این افراد ندارند ـ توپ را به زمین دولت و نظام شوت کنند و از آن بازیهای سیاسی بابطبع خود راه بیندازند، هم به گفته فردین چند سال پیش از انقلاب و در اوج دوران معروفیت و محبوبیت، خانه و زندگیاش را جمع کرد و راهی آمریکا شد، خیلی قبلتر از اینکه حرفها و ادعاهای بیپایه و اساسی چون ممنوعالکاری و محدودیت فعالیت وجود داشته باشد.
بنابراین موارد زیادی بهعنوان نقیض ادعاهای برخی مبنی بر اینکه دولت و نظام مانع فعالیت هنرمندان قدیمی و بازیگران قبل از انقلاب است، وجود دارد و میتوان از بازیگران بسیاری نام برد که باوجود فعالیت و محبوبیت در سینمای قبل از انقلاب در این سالها هم بدون مشکل و محدودیتی فعالیت دارند. این نکته نشان میدهد، اگر هم بازیگری از دوران فیلمفارسی در سینمای پس از انقلاب حضوری نداشت یا حضور مختصری داشت، خانهنشین شد یا مهاجرت را ترجیح داد، بنا به تشخیص و خواست خودش بوده و اگر هم حرف و حدیثی درباره موانع فعالیت آنها در جامعه وجود داشته، بیشتر تحت تاثیر القائات و شیطنتهای سیاسی عدهای است. وگرنه شاید برخی بدانند که یکی از خوانندههای مطرح لسآنجلسی حتی همین سالها هم بدون محدودیت و مانع به کشور رفت و آمد میکند.
مسالهای به نام سن و سال
حالا بد نیست منصفانه به وضعیت همین ستارهها و بازیگرانی که عدهای حالا و به قصد مقاصد سیاسی و احتمالا اندکی هم نوستالژی و خاطره بازی پشت آنها درآمدهاند، در اواخر سینمای پیش از انقلاب نگاهی بیندازیم و ببینیم، آیا واقعا جایی برای امکان فعالیت آنها بدون هیچ شائبه ممنوعیت و محدودیت وجود داشت؟ فردین، ستاره ایران در دهه 40 بود، اما از اواسط دهه50 دیگر افول بازیگری او آغاز شده بود و فیلمهایش فروش آنچنانی نداشت. ضمن اینکه سن او هم بالا رفته بود و دیگر کمتر کسی این بازیگر را بهعنوان جوان اولی که در قدیم به آن شهره بود، میپذیرفت. ملک مطیعی هم تقریبا وضعیتی مشابه داشت و گرچه اوضاعش بهتر از فردین بود در اواخر دوران قبل از انقلاب، اما او هم پا به سن گذاشته بود و تصور میشد که در ادامه کاری از پیش نبرد. این مساله سن و سال برای ستارههای زن پیش از انقلاب هم با شدت بیشتری وجود داشت و آنها دیگر شانسی برای نقشهای اول نداشتند.
بنابراین بهطور طبیعی در سالهای پس از انقلاب، آن وجه ستاره بودن این ستارهها دچار خدشه میشد و آنها نمیتوانستند همچون گذشته نقش اول را بازی کنند، بنابراین بیشتر آنها ترجیح دادند خودخواسته از سینما کنار بکشند تا آسیبی به باور عمومی از آنها وارد نشود، بدون اینکه محدودیت و ممنوعیتی برای فعالیت در کار باشد.
ضمن اینکه اساسا جنس سینمای پس از انقلاب هم ربطی به سینمای پیش از انقلاب نداشت و جایی هم برای سبک و شیوه بازیگری این بازیگران در فیلمها نبود. بنابراین باز بهطور طبیعی نقشی در فیلمها برای آنها وجود نداشت و کمتر کارگردانی دیگر برای نقشها، سراغ آنها میرفت. اگر هم فرض کنیم نقشهایی برای این بازیگران وجود داشت، به دلیل تفاوت جنس نقشها و فیلمها با آثار پیش از انقلاب، نتیجه کیفیت و سطح بازی این افراد قابل حدس بود. نگاهی به بازی زندهیاد ملکمطیعی در «نقش نگار» به اندازه کافی موید و مصداق بارز همین موضوع است. درواقع اگر واقعه تاریخی و مهمی چون انقلاب را هم در نظر نگیریم و بازیگران را اصلا به پیش و پس از انقلاب تقسیم نکنیم، بهطور طبیعی و منطقی بازیگران و بویژه ستارههای دهههای 30، 40 و 50 سینمای ایران روندی نزولی را در کارنامه و بخصوص در زمینه فروش فیلمها در گیشه و محبوبیت نزد تماشاگران نسلهای بعدی طی میکردند و به لحاظ نقشآفرینی، جایی درست و حسابی برای آنها در دهههای 60 و 70 وجود نداشت، دهههای 80 و 90 را که اصلا حرفش را نزنید. شما همان بازیگر قیصر را مثلا در فیلم «فروشنده» فرهادی و در نقش اصلی در نظر بگیرید و تصور کنید؛ خود فیلمساز با اتخاذ مسیر قصه و نحوه مواجهه مرد با فاجعهای که برای ناموسش اتفاق افتاده ـ که اتفاقا شباهت به حادثهای که برای ناموس قیصر اتفاق افتاده دارد ـ به ما میگوید که عصر قیصر و چاقو سرآمده و جایی برای قیصر جوان هم نیست، چه رسد به مرد پابه سن گذاشتهای که دیگر آن نیروی شباب را هم ندارد.
منبع: جامجم