در قسمت جدید سری مقالات «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» زومجی، ابتدا به سراغ دیوید لینچ و یکی از مریضترین چیزهایی که تا به امروز ساخته است میرویم پس از حرف زدن راجع به روایت سورئال آن، به اثری از یک کارگردان بزرگ با بازی یک نقشآفرین ارزشمند میپردازیم. قصهای که در روایتهایی پرشده از افسانهها پیشروی میکند و در آن، سکانسهایی تلخ و زجردهنده را به وفور تماشا میکنیم. مقالهی معرفی فیلم تازهی زومجی، با صحبت دربارهی اثری با درونمایههای مهم و لحن طنز و دلنشین از برادران کوئن ادامه خواهد یافت و در انتهای ماجرا نیز، خیلی کوتاه با یکی از بهترین ساختههایی یکی از بهترین فیلمسازان قرن 21، سر و کار داریم.
Eraserhead
«کله پاککن» به عنوان نخستین فیلم کارگردانی که به عجیب بودن و خلق آثاری دیوانهوار معروف است، شاید یکی از مریضترین ساختههای سورئال سینما در همهی تاریخ باشد. اثری که وقتی به آن صفت خاص بودن میدهیم و دربارهی مناسب بودنش برای تماشاگران تماما جدی سینما و نه مخاطبان عام صحبت میکنیم، حتی ممکن است لزوما در حال تعریف کردن از روایت، کارگردانی و فضاسازیاش نباشیم! چون Eraserhead، همانقدر که میتواند مخاطبِ هدف خود را خیره کند و همانقدر که وسط سکانسهای گوناگونش، دربارهی مفاهیم عمیق و استخوانشکنی همچون پستی دروغ و زشتیِ صفر تا صد زندگی انسان در جامعهی متمدن، وضعیت نابودشدهی روابط ما آدمها و چندین و چند مفهوم فلسفی دیگر حرف میزند، همانقدر هم میتواند در نگاه بسیاری از تماشاگران خستهکننده و بیهدف به نظر برسد. چون در صورت پذیرش فضاسازیهای لینچ و داستانسراییهایی که فقط خود او میتواند اینقدر حسابشده آنها را به سرانجام برساند، Eraserhead را با تمام سکوتهای بلندمدتش و همهی لحظاتی که درونشان شخصیتها انگار کاری به جز نگاه کردن به اطرافشان ندارند، دوست خواهید داشت و در غیر اینصورت، ساختهی لینچ برایتان تبدیل به یکی از همان محصولاتی میشود که ستایش زیادی دریافت کردهاند ولی نمیتوانند هیچ لذتی را تقدیمتان کنند.
ترس در دنیای Eraserhead به طرزی آزاردهنده، تمام ثانیهها را به خودش اختصاص میدهد. نه، این یکی دیگر از آن فیلمهایی نیست که با جامپاسکرهای مختلف روی اعصابتان میروند و بیشتر باید آن را محصولی به حساب آورد، که وحشت را به عمق سکانسهایش تزریق میکند. از صدایی که بیشباهت به زوزهی باد نیست و تقریبا در سرتاسر فیلم آن را با شدتهای مختلفی میشنوید، تا دنیایی که به خاطر تاریکی بیپایان خود شبیه به پادآرمانشهرترین نقطهی هستی به نظر میرسد، همه و همه وظیفهی زجر دادنتان را برعهده دارند. آنقدر که حداقل برای خیلی از افراد، رسوخ کردن احساس سردیِ حاضر در روایت «کله پاککن» به وجودشان، آنقدر روی روحشان سوهان میکشد که حتی در صورت تمایل به دیدن فیلم، احتیاج به فاصله گرفتن از آن و گذراندن زمانی برای آرام شدن را دارند. دیوید لینچ، مانند دانشمندی که تمام عناصر وحشتناک برای انسانها را میشناسد، با چسباندن صورت یک زن به یک شیشه بدون هیچ ویژگی ظاهرا ترسناکی، وجودتان را تحت تاثیر قرار میدهد و بعدتر با صدای جیغهای بلند نوزادی ناقصالخلقه، عذاب دادنتان را ادامه میبخشد. میان همهی اینها، بعضی وقتها نیز نوبت نشان دادن پنجرهی اتاق شخصیت اصلی میرسد که به سبب نورپردازیاش بیشباهت به صورت شیطانی مجسم نیست و بدترین عنصر سیاه و اذیتکنندهی فیلم محسوب میشود. خلاصه که Eraserhead را در صورتی ببینید که هیچ مشکلی با عجیبترین روایتهای سینمایی ندارید و دلتان میخواهد تا چند روز، حس تلخِ ترسی که درون یک فیلم تجربه کردهاید را با خودتان یدک بکشید.
برای تماشای آنلاین فیلم Eraserhead به وبسایت فیلیمو مراجعه کنید
The Ninth Gate
«دروازهی نهم» در عین فاصله داشتن معنادار از یک تجربهی ایدهآل، محصولی سرگرمکننده و لایق یک بار دیده شدن به حساب میآید
اولین و آخرین دلیلِ لازم برای دیدن اثری چون The Ninth Gate، نه در نگاه همگان ولی در نظر بسیاری از طرفدارانِ یکی از دوستداشتنیترین بازیگرانِ متود دنیا، چیزی جز آن نیست که جانی دپ در جایگاه نقش اول این فیلم فرصتی دیگر برای درخشیدن پیدا کرده است. جایی که مثل بسیاری از شخصیتهای دیگرِ بازیشده توسط او، اجراهای وی مسبب شخصیتپردازی کاراکتر نیز میشود و آن را به موجودی جلوتر از فرد نگاشتهشده در فیلمنامه، تبدیل میکند. با این حال، هرگز نباید فراموش کرد که The Ninth Gate فیلمی خلقشده توسط آفرینندهی شاهکارهای بزرگی مانند «بچهی رزماری» (Rosemary's Baby) و «پیانیست» (The Pianist) است که در فرم، معنا و تصویرسازی سینمایی، عالی ظاهر میشود. به گونهای که حتی در لحظات درگیر شدن مخاطب با ضعفهای جدی داستان و از نفس افتادن جلوههای هیجانانگیز و جذابکنندهی ماجرا در بعضی زمانها، میتوان از جنس روایت اثر لذت برد و در لوکیشنهای آن که همگی سعی به فضاسازی گوتیکوار برای شاتهای فیلم دارند، غرق شد.
ماجرا دربارهی کتابی به خصوص است که نسخههای محدودی از آن وجود دارند و چیزی درونش پیدا میشود که افرادی بسیار و پیروان یک آئینِ به خصوص، به دنبال نوشتهها و تصاویری که در آنها مخفی شدهاند هستند. کتابهایی که البته دین کورسو با بازی جانی دپ که آنچنان اطلاعاتی از محتواهای سیاهشان ندارد هم ناخودآگاه با آنها درگیر میشود و در داستانی شیطانی که از تصاویر استعاری و مفاهیم تلخ و خاص و صد البته قاببندیهایی ارزشمند پر شده است، به سمت دروازهای جهنمی قدم برمیدارد که شاید هرگز فکر نمیکرد میان کسانی که آروزی دیدنش را داشتند، او تا این اندازه به آن نزدیک بشود. فیلم اغلب هویتش را در مرموز جلوه کردن و ایجاد پازلی طولانی نشانتان میدهد که البته شاید حل شدنش آنقدرها که انتظارتان را در طول پیشروی دقایق خود بالا میبرد، فوقالعاده و خاص به نظر نرسد. همینها، کاری میکنند که برای طرفداران سینمای رازآلود و قصهگوییهای مرتبط با داستانهای فانتزی که جلوهای واقعی و تاریخی به خودشان میگیرند، «دروازهی نهم» در عین فاصله داشتن معنادار از یک تجربهی ایدهآل، محصولی سرگرمکننده و لایق یک بار دیده شدن به حساب بیاید.
برای تماشای آنلاین فیلم The Ninth Gate به وبسایت فیلیمو مراجعه کنید
?O Brother, Where Art Thou
یولیسیز اِوریت میگِل، شخصیت اصلیِ فیلم ?O Brother, Where Art Thou که حکم داستانی با برداشت آزاد از «ادیسه» اثر هومر را دارد، همراه با دو زندانی دیگر که البته یکیشان ادعا میکند گنجی را در نقطهای به خصوص پنهان کرده، فرار میکند و به سمت مقصدی که او گنج را در آن گذاشته است، میرود. حتی فارغ از ساختوساز عظیمی که به زودی دسترسی به گنج مورد نظر را ناممکن خواهد کرد و آدمهای خیانتکاری که برای سود کردنِ خودشان هر کاری میکنند، «ای برادر، کجایی؟» یکی از آن فیلمهایی به حساب میآید که خوب میدانند چگونه باید در برابر کاراکترهای داستانِ خود، چالشها و مشکلاتی گوناگون را قرار بدهند و به همین روش آنها را به جهانبینی تازهای برسانند. افزون بر همهی اینها، فیلم در حالی انعکاسدهندهی مفاهیمی مهم است و به سادگی هر چه تمامتر در گروه سینمای مولف طبقهبندی میشود، که بیانهای طنز آن به دل مخاطب مینشینند و هرگز اجازهی خستگیاش را صادر نمیکنند. کارگردانی عالی کوئنها که مسبب شکلگیری داستانگویی فیلم در قالبی جهانشمول شده است و کاری میکند عناصر خاص حاضر در داستان، از همذاتپنداری مخاطب عام با آن جلوگیری نکند، اثر را به جایگاه ارزشمند یکی از بهترین ساختههای سینمایی خلقشده توسط جوئل کوئن و اتان کوئن میرساند. ?O Brother, Where Art Thou، پیش از هر چیز دیگری فیلمی است با بیانی خاص که شاید همگان از دیدنش لذت نبرند، ولی آنهایی که دوستش دارند، هرگز رویارویی با سکانسها و لحظات کمتر دیدهشدهاش را فراموش نمیکنند. راستی، جورج کلونی و جان تورتورو نیز برخی از بهترین دقایقشان بر پردههای نقرهای را درون این فیلم و در قالب کاراکترهای معرکهای که کوئنها نوشتهاند، ارائه میدهند. با این اوصاف، بعید میدانم کسی برای حداقل یک بار دیدن اثر فوقالعادهای که اینجا تنها فرصت بیان صفتهای کلیاش را داشتیم، نیاز به یافتن دلایل دیگری داشته باشد.
The Fountain
The Fountain، در سه برههی زمانی یعنی گذشته، حال و آینده داستانسرایی میکند
در چنین مقالات کوتاهی که تنها میخواهند به توصیف کلی برخی آثار سینمایی بپردازند که یقینا لیاقت آن که تماشایشان کنید را دارند، صحبتِ دوباره دربارهی تواناییهای اثباتشده و به خصوصِ فردی چون دارن آرنوفسکی، در بیان کردن داستانهایی جهانشمول که به زمان و مکان خاصی محدود نمیشوند، شاید چیزی بیشتر از تکرار مکررات نباشد. ولی همانقدر که «مادر!» (!Mother)، اثر تازه و مثالزدنی او با پیرنگی ظاهری و دروغین، به سرتاسر تاریخ زندگی انسانها سر میزد، The Fountain یکی از دیوانهوارترین ساختههای وی نیز با تعریف کردن سه قصهی گوناگون که ارتباطات مفهومی بسیاری با یکدیگر دارند، چنین چیزی را به عنوان هدف خود معین کرده است. The Fountain، در سه برههی زمانی یعنی گذشته، حال و آینده داستانسرایی میکند و دربارهی انسانهایی است که یا به دنبال نجات دادن یا جاودانه کردن عزیزانشان میگردند، یا در پی خلق چیزی به خصوص، در نقاطی دور از فضا هستند. روایتی که عشق و معنای زندگی را به شکلی ویژه هدف میگیرد و به قدری پیچیده است که خیلیها، نمیتوانند به سبب درک نکردن ثانیههایش لذت خاص موجود در آن را تجربه کنند. هماهنگی فوقالعادهی فیلم با موسیقیهای خود، بازیِ تماما معرکهی هیو جکمن در آن و کارگردانی کامل آرنوفسکی که از دقت مطلق به رنگپردازیها آغاز شده و به آفرینش روایتی فوقالعاده که پیوستگی این داستانهای مختلف را در عین تفاوتشان، خوب به تصویر میکشد رسیده است را میتوان بهترین ویژگیهای اثر دانست. تعداد نقاط قوت «چشمه»، ابدا کم نیست؛ حرف فقط بر سر آن است که مانند خود من، جهانبینیِ آرنوفسکی را همیشه ستایش کردهاید یا نه.