به گزارش ایسنا، پدر، مادر و دختر کوچولویی که با چشمان ذوق زده در حال دویدن بودند. پدری که دخترش را در آغوش گرفته بود و به همسرش غُر میزد که سریعتر بیا. دستههای خانوادگی مردم که با بوق و شیپور در حال تشویق تیمملی بودند و صدها صحنه دیگر که اهمیت تماشای دیدار سرنوشتساز تیمملی مقابل اسپانیا در ورزشگاه آزادی را نشان میداد. دوندگی مردم نمایانگر این موضوع بود که هنوز باورشان نمیشد، میتوانند در ورزشگاه 100 هزار نفری آزادی کنار خانوادههایشان به تماشای فوتبال بنشینند. حتی اگر این فوتبال دهها هزار کیلومتر آن طرفتر برگزار شود و آنها مجبور باشند تا پای نمایشگر بیکیفیت این فوتبال را تماشا کنند.
وقتی نزدیک درهای جایگاه VIP که محل ورود مردم است میشویم، عده کمی غرغر کنان به خاطر کیفیت پایین تصویر و صدای بزرگترین نمایشگر ایران، در حال خروج هستند اما مردم به حرفهای آنها توجه نمیکنند و گروه گروه وارد ورزشگاه 100 هزار نفری آزادی میشوند.
اگر کسی تاکنون حضور یا عدم حضور خانوادهها در ورزشگاه آزادی برایش تفاوتی نمیکرد، قطعا با ورود داخل سکوها متوجه کمتر شدن بوی سیگار میشد. حتی اگر گوشها و چشمهایش را هم تیز میکرد، متوجه میشد که نه نشانی از فحاشیهای معمول در ورزشگاههاست و نه پدری گوشهای پسربچهاش را گرفته تا حرف بد نشنود. قطعا این فرد هم متوجه تفاوت یک موضوع شده بود و اگر کنجکاویاش باعث میشد تا از بغل دستیاش راجع به این تفاوت سوال کند، پاسخی که دریافت میکرد حضور خانوادهها بود.
بازی کیلومترها آن طرفتر برگزار میشد اما حدود 7 هزار زن و مرد و کودک طوری 90 دقیقه تیم کشورشان را تشویق میکردند که انگار ملیپوشان مقابل آنها ستارگان اسپانیا را به ستوه آورده بودند. با هر توپی که مدافعان و دروازهبان ایران دفع میکردند، با هر توپی که روی دروازه اسپانیا ارسال میشد و با هر خطایی که در بازی گرفته میشد، یک صدا ایران را تشویق میکردند. اینجا بود که شعار 80 میلیون نفر، یک ملت، یک ضربان قلب در ورزشگاه آزادی متبلور شده بود.
مردانی که بارها برای تشویق تیم محبوبشان در ورزشگاه آزادی آمدند میدانند که معمولا پس از دریافت گل، تماشاگران چند دقیقه سکوت میکنند اما این بار گل خوردن هم تشویقها را قطع نکرد. شاید بانوان و کودکانی که در آزادی بودند، در تشویق تیم محبوبشان مهارت بالایی نداشتند اما روحیه بالای آنها موجب شده بود تا ثانیهای تشویق ایران، ایران قطع نشود.
شاید این بازی را باختیم اما قطعا تنها شکست ما در نتیجه بود، چون هم نمایش جانانه ملیپوشان و هم تشویق جانانه تماشاگران باعث شد تا سربلند و با چهره برنده از ورزشگاه کازان آرهنا و آزادی خارج شویم. پس از بازی هیچکس ناراحت نبود. حسرت امتیاز از دست رفته وجود داشت اما کسی ناراحتی نبود. کسی منقلب نشد و همه احساس غرور میکردند. همه خوشحال بودند، انگار که قهرمان جهان شدهایم.
قطعا 30 خرداد 1397 یکی از بزرگترین و شاید بزرگترین شب فوتبال ایران باشد. شبی که بازیکنان ما در زمین نشان دادند میتوانند پا به پای ستارگان گرانقیمت جهان مبارزه کنند و شبی که پای خانوادهها حتی برای تماشای فوتبالی که کیلومترها آنطرفتر برگزار میشد به ورزشگاه آزادی باز شد. شبی که ملیپوشان نشان دادند که جامجهانی میتواند سکوی پرتاب آنها در زندگی فوتبالی باشد و شبی که خانوادهها نشان دادند که میتوانند در سکوهای ورزشگاههای ایران جایی برای نشستن داشته باشند. شبی که دیگر دختران "ریشدار" به ورزشگاه نیامدند و تنها گریم بانوان، نقش بستن سه رنگ پرچم ایران روی صورتهایشان بود.