اگر بخواهیم بدون توجه به عوامل و موانع اجتماعی و بدون توجه به آداب و رسوم و تشریفات و سلیقه های گوناگون، مساله را بررسی کنیم، باید بگوییم: جواب این سوال که «چه زمانی ازدواج کنیم؟» در درون و فطرت و سرشت انسان نهفته است و نیازی به جواب و استدلال علمی و فلسفی ندارد. باید به درون خودمان مراجعه کنیم و از فطرت و میل ها و غرائز خود که صادقانه و بدون توجه به موانع و تشریفات و عادات و رسوم و سلیقه ها جواب می دهند پاسخ صحیح را دریافت نماییم. مانند گرسنگی و تشنگی، که قانون بردار نیست و نمی شود به انسان گفت چه زمان غذا بخور و چه زمان نخور، آب بنوش یا ننوش؛ بلکه انسان بطور طبیعی درک می کند که چه زمانی گرسنه و تشنه است و چه زمانی نیست و چه زمانی باید بخورد و چه زمانی نه. بله، می شود در اموری برایش قانون وضع کرد.مثلاً: غذای فاسد و حرام نخور، آب کثیف ننوش، بلکه غذای حلال و مفید و سالم بخور، در هنگام روزه غذا نخور و…، اما در باره اصل گرسنگی و تشنگی و خوردن و نوشیدن، نمی شود زمان و قانون تشریعی وضع کرد.
نیاز به همسر و تشکیل خانواده، یک نیاز فطری و غریزی است که خداوند از روی حکمت، این نیاز مقدس و شدید را در وجود انسان قرار داده است و در فصل مخصوص خود، سر بر می آورد و «طلب» می کند.
اگر به موقع و به طور صحیح، به این نیاز پاسخ داده شود و خواهشش برآورده گردد، مسیر طبیعی خود را طی می کند و به کمال می رسد و انسان را به کمال می رساند؛ و اگر به تاخیر انداخته شود، و یا به طور غیر صحیح و غیر طبیعی به آن جواب داده شود، از مسیر طبیعی خود منحرف شده و طغیان می کند؛ هم خود فاسد می گردد و هم آدمی را فاسد می گرداند. همان گونه که اگر به نیاز غریزی و طبیعی گرسنگی و تشنگی پاسخ متناسب داده نشود، به انحراف کشیده می شود و انسان را به بیماری و فاسد خوری و حرام خوری و احیاناً به دزدی و مرگ می کشاند.
پس هر چه قانون در این باره وضع می کنیم، باید درباره اعتدال این نیاز و سر و سامان دادن به آن و کمک به حل مشکلات و بر داشتن موانع و خارهای راه آن باشد؛ اما درباره اینکه زمان اشباع این نیازکی است؟ و چه زمانی باید دختر و پسر ازدواج کنند؟ قانون بردار نیست؛ یعنی قانون «تشریعی» ندارد، قانونش «تکوینی» است و آفریدگار در درون انسان به ودیعت نهاده است.
پس، باید و نباید در این زمینه، صحیح نیست، بلکه می توان برای «آمادگی» و به عنوان به دست آوردن «پیش آگاهی» نسبت به آن، برای فراهم کردن «زمینه مساعد» برای پذیرایی از آن، مطالعه و تحقیق کرد.
قانون اسلام در این باره این است که: ازدواج «مستحبّ موکّد» است امّا هر گاه این نیاز، سر بر آورد و خواست طغیان کند و انسان را به حرام بیندازد، ازدواج «واجب» می شود و عقب انداختن آن «حرام». که این قانون «تشریعی» نیز، باز -گشتش به قانون «تکوینی» است؛ یعنی هر گاه بلوغ حاصل شد ، ازدواج مستحبّ می شود و هر گاه خواست زمینه طغیان و فساد و گناه پیش آید، واجب می شود. هنگامی که انسان بالغ شد (بلوغ به معنایی که بیان کردیم) زمان ازدواج او فرا رسیده و تأخیر در آن به هیچ وجه صلاح نیست؛ همان گونه که جلو انداختن آن هم صلاح نیست؛ مانند میوه «کال» و «نارس» است.
هنگامی که انسان بالغ شد (بلوغ به معنایی که بیان کردیم) زمان ازدواج او فرا رسیده و تأخیر در آن به هیچ وجه صلاح نیست؛ همان گونه که جلو انداختن آن هم صلاح نیست؛ مانند میوه «کال» و «نارس» است.
هنگامی که از درون انسان، این نیروی فطری و غریزی، «ندای طلب» سر داد، هنگامه ازدواج است. هر کس می تواند بخوبی این ندا را از درون خود بشنود. البته به شرطی که این نیرو، در اثر عواملی، نترسیده باشد و یا بیمار نشده باشد؛ زیرا معلوم است که اگر ترسیده یا بیمار شده باشد، نمی تواند به موقع و بخوبی ندا سر دهد. همان گونه که انسان ترسیده و یا بیمار، اشتهایش بند می آید و طبیعتش از حالت عادی خارج می شود. اگر زمانی که این نیاز و نیروی درونی خواست سر بر آورد و بگوید: «من رسیده ام، من همسر می خواهم»، عواملی که در ضمیر انسان پنهان شده اند، در مقابل او سر بر آورند و بگویند: «خانه ندارم، پول ندارم، جهیزیه ندارم، مدرک تحصیلی ام را نگرفته ام، خرج جشن ندارم، جامعه ازدواج را در این سنّ نمی پسندد، آداب و رسوم خانوادگی ما فعلاً ازدواج را نمی پسندد، خواستگار پولدار و خانه دار و اتومبیل دار هنوز نیامده است، دختر پولدار هنوز پیدا نکرده ام، همسر خرج دارد، فردا بچه ها یکی پس از دیگری از راه می رسند و خرج و درد سر دارند مهمانی های آن چنانی را چه کنیم؟، تشریفات و مراسم چه می شود؟ مهریه و شیربها و طلا و لباس و خرید را چه کنم؟! و …» معلوم است که آن بیچاره (نیاز و نیرو و ندای درونی) عقب نشینی می کند!
یا اگر نوجوان و جوان (چه پسر و چه دختر)، بوسیله استمناء و فساد و هرزگی، طبیعت خود را منحرف کرده باشد، آن ندای فطری و غریزی درونی، لجن مال شده است و دیگر نمی توان از او انتظار «ندای صحیح» داشت.
این را می گویند طبیعت و فطرت بیمار! این دیگر نمی تواند ندای طبیعی درونش را بشنود اصلاً دیگر ندایی و نوایی باقی نمانده است.
ازدواج، وسیله رسیدن به خدا
یکی از عوامل مهمّ در رشد معنوی انسان، «همسر شایسته» است.
برادر و خواهر نوجوانم! می خواهی در این دوران نوجوانی، که دلت پاک است و هنوز غبار گناه و رذالت، جانت را آلوده نکرده، سیر و سفر معنوی کنی و به جایی برسی که خداوند بر پاکی ات مهر تایید بزند؟ بسم الله! اما تنها نرو، این راه پر مخاطره است، همراه می خواهی، یاور می خواهی، مونس می خواهی. دست نوجوان دیگری را به عنوان همسرت بگیر و با هم بروید، تا در بین راه یاور همدیگر باشید، دلسوز و مونس همدیگر باشید، به یکدیگر دلگرمی بدهید، و همدیگر را تشویق کنید. ببین پیامبر مهربان چه می فرمایند:
هر کس دوست دارد که پاک و پاکیزه با خداوند ملاقات کند، باید همراه با همسر سفر نماید.
پس اکنون که عشق و شور و نشاط نوجوانی داری، حرکت کن و همسفر خود را برگزین. الان هنگامه سفر است؛ نگذار این عشق و شور و نشاط، به افسردگی و پژمردگی تبدیل شود. ازدواجی که براساس عشق تازه و با نشاط صورت گیرد، سال های سال زندگی را معطّر و خوشبو و خوشرنگ می کند.
زمان بلوغ جنسی و عقلی
«مناطق، محیط ها، جامعه ها، نسل ها، نژادها، قبیله ها، خانواده ها و افراد، در این زمینه یکسان نیستند، بلکه تفاوت هایی با هم دارند. مثلاً: در سرزمین های «گرمسیر» بلوغ جنسی زودتر می رسد تا مناطق «سرد سیر» و در محیط های «باز و شلوغ» که برخورد زن و مرد و دختر و پسر بیشتر است، و در محیط های غیر مذهبی و بی بند و بار که مسائل محرم و نامحرم و حجاب و عفّت کمتر رعایت می شود، بلوغ جنسی زودتر فرا می رسد تا در محیط های مذهبی و پاک و با عفّت و پایبند به قوانین شرعی؛ در خانواده های غیر مودّب و بی فرهنگ که رعایت حفظ مسائل جنسی را نمی کنند و احیاناً بچه ها شاهد مسائل جنسی پدر و مادر خود هستند، بلوغ جنسی زودتر فرا می رسد تا خانواده هایی که این مسائل را رعایت می کنند (حتی مشاهده مسائل جنسی پدر و مادر، عامل مهمی برای انحراف بچه هاست). کمیت و کیفیت خوراک و غذا نیز در این موضوع تاثیر دارد؛ آنهایی که غذای بیشتر و قوی تر می خورند، بلوغ جنسی شان سریعتر است.
به هر حال، در مملکت و محیط های گوناگون ما، می توان گفت: بلوغ جنسی در پسران بطور متوسط، تقریبا در سن 17 سالگی، و در دختران، 14 سالگی است اما این سن برای ازدواج زود است، زیرا برای ازدواج، علاوه بر «بلوغ جنسی»، «بلوغ عقلی» نیز لازم است. اما سن 19 سال در پسران و 16 سال در دختران، برای ازدواج مناسب است. البته این سن متوسط است، ممکن است پسر و یا دختری زودتر از این نیاز به همسر داشته باشد، که باید اقدام شود.
باز تاکید می کنیم که: علائم این نیاز، در درون انسان نهفته است و هر کس- با شرایطی که بیان شد- خودش می تواند این نیاز را درک کند.
پدر و مادرها نیز اگر هوشیار باشند و دقت کنند، بخوبی می توانند بفمند چه زمانی فرزندشان نیاز به همسر دارد.