هنوز عادت نکرده که دروغ بگوید، تمام تلاشش را میکند که فرشته مهربان قصههای کودکیاش باشد نه جادوگر زشت و بدترکیبی که شیشه شربت «زشتی» را به «دروغ» و به جای «شربت زیبایی» به فرشته مهربان همه قصهها میخوراند.
دختری که برای خوشبختیاش همه کار میکردند، حالا به خاطر آشفتگی زندگی که با رفتن نمایشی مادر ساختهشده و اتفاقات پس از آن، با چشمانی خیس از دفتر قاضی بیرون میآید، جایی که اولین دروغ زندگیاش را میگوید. شروع تکاندهندهای است برای آن که نشان داده شود در جامعهای که رعایت اصول اخلاقی ارزش نیست، دخترک نوجوانی در مقابل جایگاه قضاوت، اولین دروغ بزرگ زندگیاش را میگوید، دروغی که از منظر روانشناسان اجتماعی برای حفظ وضع موجود و دفاع از منافع خود گفته میشود.
اگر بخواهیم «جدایی نادر از سیمین» را که فیلمی قابلدفاع در حوزه اجتماعی محسوب میشود، از دیدگاه روانشناسی دروغ بسنجیم، باید در نظریات روانکاوان و روانشناسان به دنبال پاسخ به این سؤال باشیم که چرا فردی دروغ میگوید؟ موضوعی که در سه فیلم بحثبرانگیز اصغر فرهادی یعنی «چهارشنبهسوری»، «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» دغدغهٔ اصلی فیلمساز است.
نبرد میان «فراخود» با «خود»
نظریه زیگموند فروید سرآغاز رویکرد روانکاوی است. او معتقد است شخصیت هر فرد از سه جنبه «نهاد»، «خود» و «فراخود» تشکیل شده است. همان طور که میدانید، «نهاد» بر اساس تمایلات خود عمل میکند، «خود» بر اساس واقعیات و «فراخود» همان وجدان و اخلاق است.
اگرچه با تورق نوشتههای فروید مطلب زیادی از منظر تحلیل روانکاوانه دروغگویی به دست نمیآید، اما میتوان به مصادیق دیگری از آن دست یافت. اگر «خود» که بر اساس واقعیت عمل میکند، از جنبه «فراخود» که وجدان و اخلاق است تحت فشار قرار گیرد، بهگونه دیگری واکنش نشان میدهد. رفتار فرد در این مواقع به شکل مکانیزمی دفاعی درمیآید، مکانیزمی مانند سرکوب، فرافکنی، توجیه، دلیلتراشی.
آیا صورت خیس ترمه در ماشین پدرش زمانی که روبروی قاضی مجبور میشود دروغ بگوید، نتیجه اتفاقی غیر از درگیری و کشمکش «خود» و «فراخود» میتواند باشد؟ یادمان نرود که دروغگفتن یا نگفتن جزو رفتارهایی است که از سنین کودکی، از بزرگترها آموخته میشود؛ آن هم وقتی که برای رهاندن پدر یا مادر از شر بلایی که در آن افتادهاند، کودک مجبور به دروغگویی شود.
اضطراب و آشفتگی شخصیتهای داستان
نادر، سیمین و ترمه، هر سه مضطرباند. کم یا زیادش اهمیت چندانی ندارد. مهم این است که در چهره ترمه و سیمین و نادر اضطراب و نگرانی موج میزند. این اضطراب که بر اساس نظریه فروید نتیجه نبرد طاقتفرسای «خود» و «فراخود» است، نمودهای آشکاری در رفتار شخصیتهای داستان دارد. نادر پس از وقوع اتفاق سقط جنین زن خدمتکار در بیمارستان، دیگر سر کار نمیرود. یا در خانه است یا خیابان. پدر و وضعیتش قوز بالای قوز همه ماجراهاست. نادر زمانی که متوجه میشود دانستن یا ندانستن این موضوع که زن خدمتکار باردار است در شرایط او که متهم پرونده است، تغییری ایجاد میکند، تصمیمی میگیرد که وضعیت را از آنچه هست بدتر نکند. پدرش و دخترش برای ادامه زندگی به او نیاز دارند و او برای حفظ وضعیت فعلی موجود که خیلی هم بد است، باید دروغ بگوید. با پیشگرفتن این استراتژی به فرزندش، نماد نسل بعد، هم یاد میدهد که برای برونرفت از وضعیت بحرانی و حفظ وضع موجود، حتی هر چقدر که بد و نامناسب باشد، دروغگفتن راهحل مناسبی است.
اما نتیجه این رفتار، ظاهر آرام و پیراستهای است که در این فیلم بهخوبی میبینیم چه باطن آشفتهای را با خود به همراه دارد. مشابه صحنهای در اواخر فیلم که نادر، سیمین و ترمه از خانهٔ شاگرد کفاش شاکی و معترض بیرون آمدند و در کوچه با صحنه خردشده شیشه ماشین مواجه شدند؛ شیشه خردشدهای که نشان میداد این قدر هم راحت نمیتوان خود را محق و دیگری را بدون حق دانست.
رشد اخلاقی
نظریه رشد اخلاقی لورنس کلبرگ، روانشناس مشهور آمریکایی که او را در تاریخ روانشناسی ماندگار کرده است، چارچوب مناسب دیگری است که میتواند در تبیین روانشناختی فیلم «جدایی نادر از سیمین» به ما کمک کند.
اگر رفتارهای نادر بهعنوان یکی از شخصیتهای این فیلم را بر اساس این نظریه تببین کنیم، میتوان گفت نادر مابین دوره دوم و سوم رشد اخلاقی یعنی اخلاق «قراردادی» و «پساقراردادی» در کشمکش است. بر اساس نظریه رشد اخلاقی، فرد در دوره قراردادی، با توجه به اینکه اجتناب از اجرای قانون و اصول اجتماعی مجازات را در پی دارد، به همین دلیل از قانون و اصول اجتماعی سرپیچی نمیکند. همان گونه که نادر از ابتدا قصد ندارد از قانون سرپیچی کند و حتی فکر میکند اطلاع یا بیاطلاعی او از بارداری زن خدمتکار موضوع مهمی نیست و حتی میخواهد تاوان اتفاقی که در خانه او رخ داده را بدهد. اما زمانی که میبیند هزینه این تاوان بسیار سنگین است، پا پس میکشد؛ چون برایش هزینه سنگینی دارد. در این موقعیت نادر در کشمکش بین اخلاق قراردادی و پساقراردادی قرار میگیرد. زمانی که نظر دخترش را ملاک و معیار حقانیت خود قرار میدهد. در این دوره از رشد اخلاقی، فرد رفتارهایش را بر اساس یک پیمان اجتماعی و اصولی که همه افراد جامعه آن را مفید میدانند، تنظیم میکند تا عزت نفس و احترام به خود را افزایش دهد. به همین دلیل، نادر ملاک این قضاوت را باور دخترش قرار میدهد که تنها ریسمان محکم پیونددهنده او به زندگی و زندگی مشترکش با سیمین است.
بر اساس نظریه کلبرگ، آخرین مرحله رشد اخلاقی، اصولی است که فرد بر اساس وجدان خود آن را رعایت میکند. بیراه نیست اگر بگوییم تنها در رفتارهای زن خدمتکار که با بازی درخشان ساره بیات ارائه شد، بارقههایی از این نوع اخلاق را که البته در این فیلم با توسل به مضامین مذهبی ارائه میشود، میتوان دید؛ به ویژه در صحنهای که حاضر نمیشود دست روی قرآن بگذارد و قسم دروغ بخورد. این رفتار اخلاقی در شرایطی پررنگتر میشود که شخصیتهای دیگر فیلم در این سطح از رشد اخلاقی قرار ندارند.
«جدایی نادر از سیمین» حکایت تلخی است از دروغ یا حتی گفتن بخشی از واقعیت و نگفتن بخش دیگری از آن که در زندگی بسیاری ریشه دوانده. حکایت تلخ اینکه، عافیت زندگیهای این روزگار به چه طناب باریکی وابسته است. گویی لبه پرتگاه ایستادهایم و تنها تلنگری لازم است تا ما را به ته دره پرتاب کند.
همدلی پیش آمده میان ما بهعنوان مخاطب، بازیگر، کارگردان و حتی عوامل پشت صحنه در برخی صحنهها نشان از فراگیری آن حس و شرایط در زندگی تکتک ما دارد؛ حکایتی که بد نیست دقیقتر به آن بنگریم.