روزنامه جوان: صداوسیما پیشانی انقلاب اسلامی است. ضعف و انفعال در اطلاعرسانی به موقع در برابر اتهامات رسانهای درباره موضوعاتی، چون موانع حضور یک بازیکن اسپانیایی بیتردید برای انقلاب اسلامی چیزی جز هزینهتراشی به همراه ندارد.
خبر به سرعت در فضای مجازی دست به دست میشود. دو روز هم میگذرد، هر کس که خبر را میشنود حداقل واکنشش این است که زیر لب غر میزند، حتی حسن شمشادی گزارشگر فعال در فضای مجازی هم به آن واکنش نشان میدهد. به تدریج پای سلبریتیها به موضوع باز میشود. صداوسیما همچنان زیر رگبار انتقاد است، لحظهها و دقایق و ساعات پشت سر هم میگذرند، اما دریغ از یک واکنش از سوی مسئولان رسانه ملی که خود را از زیر بار اتهامات برهانند و برای تنویر افکار عمومی سخنی بگویند، حتی روابط عمومی سازمان هم لازم نمیبیند تا واکنشی به این موجی که علیه صداوسیما ایجاد شده نشان دهد. این انفعال عجیب بیش از اینکه برای رسانه ملی هزینه داشته باشد برای انقلاب و نظام هزینهتراشی میکند.
چهلمین سال انقلاب و ضعف اطلاعرسانی
عادل فردوسیپور در یکی از پربینندهترین زمانهای تاریخ رسانه ملی و دقایقی پیش از آغاز مسابقه فوتبال ایران و اسپانیا در جام جهانی درست در زمانی که پیامکشمار برنامه رقمی نزدیک به 9 میلیون را نشان میدهد و با سرعتی سرسام آور در حال صعود است و تخمین زده میشود که مخاطب برنامه 50 میلیون نفر باشد اعلام میکند که بازیکن مشهور اسپانیایی به تهران آمده و هم اکنون در هتل به سر میبرد، اما نتوانستیم او را به برنامه بیاوریم. چند ساعت پس از بازی فضای مجازی پر میشود از این خبر غیررسمی که ظاهر پویول و موی بلند او سبب شده تا جلوی ورود او را بگیرند. موجی از حملات رسانهای در چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی فضای مجازی را دربرمی گیرد. برخی منابع غیررسمی هم اعلام میکنند موضوع موهای پویول نیست و به رقمی مربوط میشود که قرار بوده به او برای حضور در برنامه بپردازند. به نظر میرسد دلیل دوم منطقیتر باشد چراکه به قول یکی از دوستان مرحوم آغاسی نیز در دهه 70 وقتی در رسانه ملی شعر میخواند زلفهای بلندی داشت و طی سالهای اخیر هم خیلیها در برنامههای مختلف سیما با زلف بلند حاضر شدهاند و مشکلی هم پیش نیامده است، ضمن اینکه پویول اساساً ایرانی هم نیست. اما از همه عجیبتر سکوت رسانه ملی و نظاره کردن موجی است که علیه انقلاب ایجاد شده است.
این اصلاً خوب نیست که انقلاب اسلامی در چهلمین سالگردش متهم شود به اینکه به خاطر موی یک خارجی او را به برنامه راه ندادهاند. اینجا لازم است برای صیانت از انقلاب در میان افکار عمومی به سرعت روابط عمومی سازمان یا هر شخص حقیقی دیگری واکنش نشان داده و فضای غبار آلود را شفاف نماید. اگر این کار را نکرد یا به موقع واکنش نشان نداد دود این انفعال و بیعملی به طور قطع به چشم انقلاب میرود.
مردم حرف حساب را میپذیرند
اگر دلیل حضور نیافتن پویول در ویژه برنامه جام جهانی رقم پرداختی به او بوده یا ملاحظات اقتصادی دلیل این مسئله بوده در میان گذاشتن آن با مردم و اعتماد به افکار عمومی در سریعترین زمان ممکن بهترین راهکار است. سکوت در این برهه به دامن زدن شایعه از سوی بدخواهان و ضد انقلاب کمک میکند. اینکه در شرایط اقتصاد مقاومتی دلیلی ندارد اسپانسر ایرانی ارز را به خارج از کشور انتقال دهد منطق استواری دارد. در چنین شرایطی اولویت باید با کارشناس ایرانی باشد. در میان گذاشتن این موضوع با مردم کار سختی نیست. بماند که هنوز به دلیل ضعف اطلاع رسانی خبر نداریم که چه میزان از پول به پویول داده شده و چه میزان ارز از کف رفته است.
این انفعال اولین بار نیست که به اعتبار رسانه ملی خدشه وارد میکند. در ماجرای ضبط برنامه از مرحوم ناصر ملکمطیعی هم همین اتفاق افتاد.
ابتدا خبر حضور او در دو برنامه خبررسانی شد و بعد هیچ کدام از برنامهها پخش نشد و مدتها صرفاً فضای مجازی عنان کار را در دست داشت، موجی از حملات علیه نظام در فضای مجازی و رسانههای ضد انقلاب ایجاد شد و هیچ صدایی از سازمان صداوسیما شنیده نشد، به فاصلهای طولانی معاون سیما اعلام کرد ما از ضبط برنامه خبر نداشتیم و تلویحاً عنوان شد که اسپانسرها کار را مدیریت کردند! و مسئولان اساساً اطلاعی نداشتند.
یک عذر بدتر از گناه، شاید اگر در آن نشست خبری از معاون سیما سؤالی در این ارتباط پرسیده نمیشد او در آن مقطع نیز نیازی برای سخن گفتن نمیدید تا همان چند جمله را هم بر زبان جاری سازد. یکی دوماه بعد که ملکمطیعی فوت کرد موجی چندبرابر علیه رسانه ملی (بخوانید انقلاب) بالا گرفت و حتی شعارهایی هم در این باره در مراسم تشییع سرداده شد و ضد انقلاب بیشترین سوءاستفاده را از این فضا دشت کرد.
فقر روابط عمومیها
روابط عمومی شبکهها در زمان مدیریت رئیس سابق سازمان حذف شدند. شاید بتوان گفت: همین خلأ در ضعف اطلاع رسانیها مشکلات را دوچندان کرده است.
هر چند موضوع فقط این نیست. رسانه ملی به طور سنتی نیاز زیادی به شفافسازی برخی مسائل که به چشم مدیرانش زیاد جدی و با اهمیت نیستند نمیبیند. معلوم نیست چرا تا این حد در برابر مسائلی که اتفاقاً پیچیدگی خاصی هم ندارد منفعل و غیرحرفهای عمل میشود. صداوسیما به نوعی پیشانی انقلاب اسلامی است و نحوه رفتار و عملکرد این مرکز به دلیل همین در پیشانی بودن نسبت به سایر مراکز، حساسیت و اهمیت بیشتری دارد. چرا باید سادهترین امور به نحوی مدیریت شود که بیخود و بیجهت و البته غیرمستقیم فضاسازی به زیان انقلاب اسلامی رقم بخورد. وقتی میتوان با دلیل و برهان و منطق مخاطبان میلیونی را اقناع کرد و به آنها احترام گذاشت چرا نباید چنین رویهای در پیش گرفته شود. این انفعالها بیش از همه به حساب انقلاب اسلامی نوشته میشود نه صرفاً چند مدیر در رسانه ملی.
شاید به نظر برسد چنین مسائلی اساساً آنقدر اهمیت ندارند که خدشه به نظام و انقلاب وارد کنند، اما حقیقت مسئله این است همین مواردی که علی الظاهر به چشم نمیآیند وقتی جمع میشوند حجم زیادی را شامل میشوند که نتیجهاش جز بیاعتماد کردن مخاطبان رسانه ملی و مردم نیست. میشود با اهمیت دادن بیشتر به روابط عمومی و سرعت در اطلاعرسانی و سپردن این امور به افراد کاردان و دلسوز بسیاری از فضاسازیهای رسانهای را به سود انقلاب کنترل کرد.