ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

آتش-زدن

احسان در بازجویی‌ها علیه جوانی به نام ایمان صحبت کرد و مدعی شد ایمان او را آتش زده است. احسان گفت: من و ایمان شب قبل از حادثه با هم دعوا کرده بودیم و درگیری بین ما باعث شد تا او کینه به دل بگیرد و من را با بنزین بسوزاند.
ساسان کارگاه را آتش زد و متواری شد. ما هم سوختیم و کارایی‌مان را از دست دادیم. ما کار می‌کردیم و برای زن و بچه‌مان خرجی می‌بردیم، اما حالا گرفتار شده‌ایم.
به همین خاطر کینه‌اش را به دل گرفتم و شب حادثه او را به ساختمان نیمه کاره کشاندم بعد هم دست و پایش را با طناب بستم و شیشه تینر را روی سر و صورت و بدنش خالی کرده و فندک را کشیدم.
وقتی دستمال را آتش زدم ناگهان ظرف حاوی بنزین «گر» گرفت و من هم از پشت بام ظرف بنزین را با دستمال شعله ور روی طرف‌های مقابل انداختم و فرار کردم.
من فقط در بستن دست و پا کمک کردم و دهان و بینی پیرمرد را سعید بست. اما وقتی بازداشت شدیم زندانی‌ها در اداره آگاهی گفتند هر دو ما قتل را گردن بگیریم تا هیچ‌کدام اعدام نشویم. قرار من و سعید این بود که هر دو به قتل اعتراف کنیم.
همسر پیرزن در سال 97 به دلیل واژگونی تراکتور در روستا جان خود را از دست داده بود و کبری (هووی پیرزن) که در روستا زندگی می‌کرد برای گرفتن بخشی از ارثیه همسرش نزد زهرا (متهم) می‌رفت که این حادثه وحشتناک رقم خورده است.
مادرم، برادر کوچکم و پدرم داخل خانه بودند. از انباری شروع کردم و بعد به اتاق‌ها رفتم بنزین را ریختم و فندک زدم. فکر نمی‌کردم پدرم کشته شود. مادر و برادرم از ناحیه دست دچار سوختگی شدند و خودم هم هنگام فرار پایم سوخت.
برای انتقام از مدیر مدرسه، چون من سه میلیون به مدرسه بدهی داشتم با ندادن پرونده‌ام یک سال از ادامه تحصیل عقب افتادم.
پیشخوان