ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

مدافع-حرم

هر کجا پیکر شهیدی جا می‌ماند سروکله این بومی ها که با گرفتن پول شهدا را به دست رفقایشان می‌رساندند پیدا می‌شد. کاری به جنگ و درگیری یا حق و باطل نداشتند.
پدر قهرمان شاهچراغ در پایان از فعالان رسانه خواست تا جنایاتی که توسط تروریست‌ها و گروه‌های تکفیری انجام می‌شود برای نسل های بعدی بازگو کنند.
روی خیلی چیزها حساس بود. من سعی می‌کردم یا برای کمرنگ شدن حساسیت‌هاش براش توضیح بدم اگر هم می‌دانستم فایده‌ای نداره قبول می‌کردم این طوری هر دویمان خیلی راحت با هم کنار می‌آمدیم.
چراغ قوه گوشی را روشن کرد و به صورت پیکر انداخت. یکی از بچه‌های همراهش گفت: «ابو علی... آقانجفیه» با سر حرف او را رد کرد؛ یعنی نمی‌خواست قبول کند که او نعمت‌الله است. هر چند از دیشب از او بی خبر بود.
شیعیان ناصریه هیچ وقت با رژیم بعث کنار نیامدند و ساکت ننشستند و همه هم مرید امام یا شهید صدر بودند. در آنجا با برادری به نام ابوزینب (خالصی) آشنا شده بودیم که مسن‌تر از من بود، ولی...
مدیریت‌ها گاهی بر سر و صدا هستند و پرطمطراق گاهی هم آرام و بی صدا و چشم نوازند مثل اروند باید غور کنی در این رودخانه به ظاهر آرام تا ببینی که چه جوشش و چه هیجانی در عمقش پنهان شده...
فوری جواب داد من که شهید بشو نیستم، اما دوست دارم اگه شهیدم شدم با تیر قناص شهید بشم نه با مین و ترکش... لیوان چای را بین دو دستم گرفتم و خدا را بابت این دوستان شکر کردم.
این فقط محمد نبود که به کما رفته بود. همه ما و خانواده به کما رفته بودیم. همه ما زیر سنگینی اقمای محمد داشتیم استخوان خرد می‌کردیم. هر روز یک حرف و خبر به ما می‌رسید. شایعه شده بود که...
بعد از شهادتش یک ساک کتاب تحویلمان دادند. پر بود از کتاب‌های مختلف زندگی‌نامه شهدا. کتاب‌های عرفانی و یک سری کتاب تخصصی که همه را برده بود سوریه بخواند.
گویا قصدشان کشتن بچه مدرسه‌ای‌های ایرانی بود. پلیس مجبور بود مدارس بچه‌ها را جابه جا کند. یک هفته مدارس را تعطیل کردند. شرایط معصومه خیلی سخت بود. گریه می‌کرد. اما آرام نمی شد...
پیشخوان