ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

همسر

شبی هم که باهم به باغ رفتیم حال خوبی نداشت و حتی در میان راه از من جدا شد و دوباره به خانه برگشت. شب حادثه فکر می‌کردم قهر کرده و به خانه آمده است.
من و برادرم هم در پذیرایی خوابیدیم. نزدیک صبح بود به اتاق خواب رفتم که متوجه شدم امیرحسین خودش را از پنجره به حیاط پرت کرده است. من و فرهاد بلافاصله به حیاط رفتیم و جسد او را به داخل آپارتمان آوردیم و از خانه خارج شدیم.
من در حال عبور از پیاده رو بودم که مرد جوان را دیدم. او قصد عبور از عرض خیابان را داشت. خودرویی در چند متری او پارک بود، اما به محض اینکه شهاب پایش را در خیابان گذاشت، راننده خودرو را روشن کرد و با سرعت تمام به او زد و از آنجا متواری شد.
او در ورودی را برای شیلا باز گذاشته بود با همدستی شیلا دست و پایم را بستند و مرا کتک زدند، بعد هم حدود سه میلیارد تومان، طلا و دلار و وسایل با ارزشی را که در خانه بود سرقت کردند. بعد از رفتن آنها، به سختی خودم را به تلفن رساندم و به خواهرم خبر دادم.
وقتی من به لاله گفتم او زن و بچه دارد، حرفم را باور نکرد. متهم ادامه داد: روز حادثه با مقتول قرار گذاشتم تا با او صحبت کنم. وقتی وارد خانه‌اش شدم، جروبحث ما بالا گرفت و من به او گفتم موضوع را به زنش می‌گویم.
آن روز طبق نقشه قبلی با تیغ، لاستیک خودرواش را پنچر کردم. وقتی در حال عوض کردن لاستیک بود به او نزدیک شدم و دو گلوله به سرش شلیک کردم و با خودروی دوستم نادر فرار کردم پس از آن هم اسلحه را به داخل کانال آب انداختم.
با اینکه معلوم بود با یک مرد حرف می‌زند، اما آنقدر مرموز صحبت کرد که کنجکاو شدم و وقتی برای صحبت به اتاق دیگری رفت یواشکی به حرف‌های او گوش دادم و متوجه شدم که او و چند نفر از دوستانش قصد سرقت مسلحانه از جایی را دارند.
شوهرش او را به خانه ما رساند و رفت. وقتی رؤیا وارد خانه شد از پشت او را گرفتم و نقشه شیطانی‌ام را اجرا کردم، بعد هم از ترس او را خفه کردم.
آنجا به من گفتند به‌خاطر پارگی برخی رگ‌های داخلی چشم چپم عفونت کرده و باید چشم را تخلیه کنند. پس از آن شکایت کردم و حالا از قضات دادگاه می‌خواهم که او را قصاص کنند.
پیشخوان