ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

همسر

او مردی رفیق باز و بیکار بود که مرا با دعوا و اصرار مجبور می‌کرد تا در سرقت‌ها با او همکاری کنم که پلیس به ما مشکوک نشود!
بعد از چند دقیقه هم آن زن آمد و خواهرش را برد. آن اطراف مردی کمی دورتر ایستاده بود و خیلی مشکوک نگاه می‌کرد. من قیافه آن مرد را به یاد ندارم، اما مطمئنم که داشت زن جوان را می‌پایید.
آنجا بود که با چاقو چند ضربه به او زدم. مقتول قصد فرار داشت که دوستم هم با چاقو چند ضربه زد. وقتی مقتول روی زمین افتاد، با سیاوش فرار کردیم.
من خیلی دستپاچه شدم؛ کنترلم را از دست دادم و یک ضربه به او زدم تا ساکتش کنم و از قضا ضربه به گردنش برخورد کرد و باعث مرگ این زن شد.
شبی هم که باهم به باغ رفتیم حال خوبی نداشت و حتی در میان راه از من جدا شد و دوباره به خانه برگشت. شب حادثه فکر می‌کردم قهر کرده و به خانه آمده است.
من و برادرم هم در پذیرایی خوابیدیم. نزدیک صبح بود به اتاق خواب رفتم که متوجه شدم امیرحسین خودش را از پنجره به حیاط پرت کرده است. من و فرهاد بلافاصله به حیاط رفتیم و جسد او را به داخل آپارتمان آوردیم و از خانه خارج شدیم.
من در حال عبور از پیاده رو بودم که مرد جوان را دیدم. او قصد عبور از عرض خیابان را داشت. خودرویی در چند متری او پارک بود، اما به محض اینکه شهاب پایش را در خیابان گذاشت، راننده خودرو را روشن کرد و با سرعت تمام به او زد و از آنجا متواری شد.
او در ورودی را برای شیلا باز گذاشته بود با همدستی شیلا دست و پایم را بستند و مرا کتک زدند، بعد هم حدود سه میلیارد تومان، طلا و دلار و وسایل با ارزشی را که در خانه بود سرقت کردند. بعد از رفتن آنها، به سختی خودم را به تلفن رساندم و به خواهرم خبر دادم.
وقتی من به لاله گفتم او زن و بچه دارد، حرفم را باور نکرد. متهم ادامه داد: روز حادثه با مقتول قرار گذاشتم تا با او صحبت کنم. وقتی وارد خانه‌اش شدم، جروبحث ما بالا گرفت و من به او گفتم موضوع را به زنش می‌گویم.
پیشخوان