افلاطون معتقد بود کشف طبیعتِ "زندگی خوب"، امری عقلی است. مانند کشف حقایق ریاضی. همان طور که مردم درسناخوانده و تعلیمنیافته نمیتوانند حقایق ریاضی را کشف کنند، اشخاص نادان هم نمیتوانند بفهمند که زندگی خوب چیست. بنابراین برای درک "زندگی خوب" باید انواع معینی از دانش را آموخت.