ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

جنگ-تحمیلی

کاراکتر بابک حمیدیان در فیلم غریب می‌گوید: دوسال پیش یک شب زمستان با سعید رفتیم روی تپه‌های اوین از بالا زندان را نگاه کردم، بهش گفتم ما انقلاب کردیم این زندان خالی شود اما هنوز هم جا نداریم.
جانباز عبدالعلی یزدانیار که در واحد ادوات لشکر 10 سید الشهدا(ع) خدمت می‌کرد، در طول جنگ تحمیلی بارها تا مرز شهادت رفت و جراحت‌های زیادی را از آن روزها به یادگار داشت.
اگر به سابقه ابراهیم اصغری، تهیه‌کننده‌اش نگاه کنیم و البته اگر بخشی از خاطرات یک آزاده دفاع مقدس را در تیتراژ پایانی ببینیم، می‌شود تا حدودی به ارتباطش با جنگ تحمیلی پی ببریم.
یک نویسنده و منتقد ادبی گفت: طیف معجزات و مکاشفاتی که برای مادر شهید اتفاق می‌افتد تنوع دارد. یکی از این مکاشفات آمدن شهید و بستن پارچه به پای مادر بوده است. ما از این جنس مکاشفات فراوان داریم اما زیاد اشاره نشده است.
این جست‌وجوها هنوز هم برای 4313 شهیدی که به خانه بازنگشته‌اند، ادامه دارد و شهدایی که به تازگی در تهران و کل کشور تشییع شدند، حاصل همین تلاش هستند.
خیلی شبیه پسرش است. مسعود را که می‌بینم انگار آقارضا را دیده‌ام. شکر خدا سه تا پسر دارد. از خانمش هم خیلی راضی‌ام. هر پنجشنبه می آیند دنبالم و می رویم بهشت زهرا.
همه‌مان فدای امام خمینی و آقا خامنه ای هستیم. خدا ان شا الله سایه ایشان را از سر ما کم نکند. به خدا آقای خامنه ای را خیلی دوست دارم. ان شا الله که این پرچم را آقای خامنه ای به دست امام زمان بدهد.
با این که بدنش ترکش خورده بود و پایش درد می کرد، یک بار هم با زیرپیراهن و لباس راحت ندیدمش. شب‌هایی که پیش من می‌خوابید، وقتی چراغ ها خاموش می شد پیراهنش را درمی آورد و بالای سرش می گذاشت و...
هر چه می پرسیدم کجایی، نمی گفت. آخرین بار هم که تماس گرفت، خواهرانش اینجا بودند. رفته بودند خرید و آمده بودند خانه ما. ظهر بود که حاج رضا زنگ زد. با خواهرانش صحبت کرد.
احمدی بعد از ماجرای بازی‌دراز به عضویت سپاه درآمد و به گردان‌9سپاه پیوست. دی ماه سال‌1360. هنوز مهر کارتش خشک نشده بود که او را به نهاد ریاست‌جمهوری فرستادند تا نگهبانی دهد.
پیشخوان