بیا و گرنه در این انتظار خواهم مرد
اگر که بی تو بیاید بهار، خواهم مرد
به روی گونه من، اشک، سالهاست جاریست
و زیر پای همین آبشار خواهم مرد
خبر رسید که تو با بهار میآیی
در انتظار تو من تا بهار خواهم مرد
پدر که تیغ به کف رفت، مژده داد که من
به روی اسب سپیدی، سوار خواهم مرد
تمام زندگی من در این امید گذشت
که در رکاب تو با افتخار ...