دوست

کودکان در کنار ما درست زندگی کردن را می‌آموزند، اما دوستی فصل مهم زندگی همه ما است. بدون دوست، تنها، غریب و سرگشته خواهیم بود. اعتراف کنیم که در بسیاری از لحظات مهم زندگیمان، این دوستان ما بودند

کودکان در کنار ما درست زندگی کردن را می‌آموزند، اما دوستی فصل مهم زندگی همه ما است. بدون دوست، تنها، غریب و سرگشته خواهیم بود. اعتراف کنیم که در بسیاری از لحظات مهم زندگیمان، این دوستان ما بودند

نه تنها کودکان و نوجوانان، بلکه حتی بزرگسالان هم در انتخاب دوست و رفیق دچار مشکل هستند. در طول سال‌هایی که مشاور هستم با بزرگسالان زیادی مواجه شده‌ام که با یک یا چند مرتبه بدی دیدن از دوستان – آنها را از زندگی و مراوده‌های خود خارج کرده‌اند.

وقتی حامد از من خواست اسلحه را به او نشان دهم اشتباهی تیر شلیک شد. من خودم شوکه شده بودم. به همین خاطر فوری او را به بیمارستان رساندم. من شرمنده پدر و مادر حامد هستم. کشته‌شدن دوستم اتفاقی بود.

ضربه‌ای که به ساسان زدم کشنده نبود. من از ترسم با چاقو خودزنی کرده بودم تا پلیس را گمراه کنم، اما حالا می‌گویم اشتباه کرده‌ام. این پرونده سه متهم دیگر هم داشت که با قرار وثیقه آزاد بودند.

در را باز گذاشت و یکدفعه نیما به داخل پارکینگ پیچید، من ترسیدم و پرسیدم کجا می‌روی، گفت نترس بیا. بعد بازوهایم را گرفتند و به زور به داخل خانه هل دادند. رامین من را مورد تعرض قرار داد و بعد نیما آمد و او نیز به من تجاوز کرد.

در لحظه‌ای که داشتم دوستم را می‌کشتم، آن‌قدر عصبانی بودم که متوجه کار خودم نبودم. بعد از اینکه به خودم آمدم، دیدم یک جسد روی دستم مانده است.

بعد از دقایقی سهیلا از خانه خارج شد و او را تعقیب کردیم. وقتی خواهرم وارد خانه پسر جوان شد زنگ خانه را زدم و با او درگیر شدم. قصدم کور کردن رضا نبود، فقط می‌خواستم به او درس عبرت بدهم.

من خیلی دستپاچه شدم؛ کنترلم را از دست دادم و یک ضربه به او زدم تا ساکتش کنم و از قضا ضربه به گردنش برخورد کرد و باعث مرگ این زن شد.

چند روز بعد با من تماس گرفت و گفت آدمِ رابطه طولانی نیست و نمی‌تواند با من ارتباط داشته باشد، اما گفت اگر دوست دارم با او ارتباط داشته باشم، از من پول می‌گیرد. این زن درست می‌گوید.