با شناخت نیکی ها و بدی ها، وضع مغزی و روانی انسان کیفیت مخصوصی پیدا می کند که می توان آن را مانند جزیی از موجودیت درونی آدمی محسوب کرد. به این معنی که پس از شناخت این که «ظلم چیست» و «ظلم بد است»، این شناخت مانند جزیی از موجودیتِ درونی درک کننده دو قضیه مزبور در می آید.