شناخت و حیات معقول در قرآن کریم

در حدود ۷۳۰ آیه در قرآن مجید، انواع، ابعاد، وسایل، انگیزه ها و نتایج شناخت را مطرح کرده است

در حدود 730 آیه در قرآن مجید، انواع، ابعاد، وسایل، انگیزه ها و نتایج شناخت را مطرح کرده است. این فراوانی و تأکید آیات درباره شناخت و مسائل مربوط به آن، نه برای آن است که مردم بنشینند و درباره این پدیده و مسائل مربوط به آن، به طور حرفه ای و تجریدی بیندیشند و انرژی های گران بهای مغزی و روانی خود را در توصیف و استدلال به طرح یک عده مفاهیم انتزاعی محض و غیر قابل بهره برداری در حیات معقول مستهلک کنند، بلکه فراوانی آیات و تأکید آن ها در مسائل مربوط به شناخت، هیچ هدفی جز تفسیر و توجیه حیات معقول ندارد. به این معنی که اگر هر فرد و جامعه ای بخواهد از یک حیات معقول و بنا به فرموده قرآن از حیات طیبه (زندگی پاک) برخوردار شود، حتماً و بالضروره باید رابطه خود را با شناخت و انواع و ابعاد، وسایل و انگیزه ها و نتایج آن با منطق واقعی آن حیات، تصفیه کند. به عبارت دیگر، شناخت از دیدگاه قرآن، آن روشنایی است که حیات معقول آدمی را تفسیر می کند و آن را از زندگی معمولی نامعقول جدا می کند. بهترین دلیل برای اثبات این که شناخت صحیح، عنصر اساسی حیات معقول است، آیه مباهله در قرآن است که به پیامبر اسلام دستور زیر داده می شود: فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ.[1]

«اگر کسی پس از آن که برای تو علم به حقیقت روی داده است، با تو به احتجاج برخیزد، بگو بیایید هر دو طرف، فرزندان و زن ها و خودمان را بیاوریم، سپس مدعی و عقیده خود را با نهایت توجه و گرایش، با خدا در میان بگذاریم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار بدهیم.»

مشاهده می شود که پیامبر اسلام، مخالفت با علم به حقیقت را که برای او حاصل شده، مستحق لعنت خداوندی دانسته است.

می توان گفت: کسانی که به بحث و تحقیق پیرامون شناخت و مسائل مربوط به آن می پردازند، بدون آن که رابطه آن ها را با حیات «آن چنان که هست» و «آن چنان که باید» در نظر بگیرند- در حقیقت- می خواهند به تفسیر و توضیح زندگی جانداری بپردازند که مرده و جان خود را از دست داده و تنها اعضای بی جان آن را برای بررسی برنهند! دلایل این مدعا بدین قرار است:

دلیل یکم آیات فراوانی در قرآن مجید، ارزش های حیاتی شناخت را به طور جدی مطرح می کند. این ارزش ها به قدری با اهمیت بیان شده است که می توان گفت: زندگی بدون شناخت و معرفت، از دیدگاه قرآن، «زندگی» محسوب نمی شود.

دلیل دوم دستورات اکید برای تحصیل شناخت و معرفت به وسیله به کارانداختن حواس، عقل و قلب. مفاد این دستورات، الزام قطعی انسان ها به کوشش و تلاش در راه به دست آوردن شناخت و معرفت برای امکان پذیر ساختن حیات معقول است، نه برای ورزش فکری و آرایش فعالیت های مغزی محض.

دلیل سوم اهمیت خاصی که آیات قرآنی برای اثبات استناد شناخت و معرفت به خدا ابراز می کند، با این که همه اجزاء خلقت و نمودها و روابط آن ها مخلوق خداوندی بوده و مستند به مشیت الهی می باشند، با این حال، تذکر خاص درباره این که پدیده مقدسِ شناخت و معرفت، مستند به خداست، کشف از اهمیت حیاتی پدیده مزبور می نماید. اکنون می پردازیم به تفسیر و توضیح آیات قرآنی درباره شناخت و مسائل مربوط به آن:

حواس طبیعی و ضرورت به کارانداختن آن ها

برخلاف ادعاهای بی اساسِ برخی از متفکرنماهای بی اطلاع از مبانی اسلام، مسأله حواس و ضرورتِ به کار انداختن و ارزش آن ها در قرآن مجید، به قدری با اهمیت تذکر داده شده است که مافوق آن را نمی توان تصور کرد، از آن جمله:

1- وَ اللَّهُ أَخْرَجَکمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکمْ لا تَعْلَمُونَ شَیئاً وَ جَعَلَ لَکمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّکمْ تَشْکرُونَ.[2] «و خداوند شما را از شکم های مادرانتان بیرون آورد، در حالی که چیزی نمی دانستید و برای شما گوش و دیدگان و دل ها قرار داد؛ باشد که سپاس گزار باشید.»

2- وَ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَ لَکمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِیلًا ما تَشْکرُونَ.[3] «اوست خداوندی که در شما گوش و چشمان و دل ها به وجود آورده است؛ اندک است سپاس گزاری شما.»

3- قُلْ هَلْ یسْتَوِی الْأَعْمی وَ الْبَصِیرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُماتُ وَ النُّورُ.[4]«به آنان بگو: آیا کور و بینا مساوی است، یا آیا ظلمات ونور با یکدیگر برابرند؟»

در قرآن، حدود 24 آیه در تهدید و توبیخ کسانی است که حواس را از فعالیت های خود محروم ساخته اند، از آن جمله:

4- إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکمُ الَّذِینَ لا یعْقِلُونَ.[5]«بدترین جانوران نزد خداوند، کر و لال هایی هستند که تعقل نمی کنند.»

5- أُولئِک الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمی أَبْصارَهُمْ.[6]«آن تبهکاران، کسانی هستند که خداوند به آنان لعنت کرده، گوششان را کر و چشمانشان را نابینا ساخته است.»

6- وَ قالُوا لَوْ کنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کنَّا فِی أَصْحابِ السَّعِیرِ.[7] «و [آن دوزخیان] گفتند: اگر ما در آن دنیا [حقایق را] می شنیدیم و تعقل می کردیم، [امروز] در میان دوزخیان نبودیم.»

نتایج آیات

نتیجه یکم حواس طبیعی برونی و درونی، بزرگ ترین نعمت خدادادی است که با راکد ساختن آن ها، زندگی وجود ندارد تا برای توضیح و تفسیر مطرح شود. در این آیه دقت فرمایید:

7- وَ ما یسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَ لَا الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ یسْمِعُ مَنْ یشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ.[8] «زندگان و مردگان مساوی نیستند. خداوند کسی را که مشیتش به او تعلق گرفته است، می شنواند و تو نمی توانی کسانی را که در گورها هستند، بشنوانی.»

همان گونه که ملاحظه می شود، خداوند متعال کسانی را که حواس خود را در این جهان به کار انداخته اند، جزو زندگان، وآنان را که این وسایل ضروری حیات را از کار انداخته اند، جزو مردگان معرفی می کند.

نتیجه دوم آن عده از بی خبران که می گویند همه ادیان- حتی دین اسلام- مردم را به ذهن گرایی سوق می دهد و آنان را از مشاهده و تجارب حسی ممنوع می سازد، همان اشخاصی هستند که از چشم خود برای خواندن آیات قرآنی استفاده نمی کنند. آنان پیش از ناتوانی در برابر مسؤولیتِ روز قیامت، با محدودیت شناختی که دارند، بشریت را از وصول به واقعیت محروم می کنند و اگر این احتمال را بدهند که شاید یک کتاب آسمانی که محور دین است، زندگی بدون فعالیتِ حواس طبیعی و دیگر ابزار شناخت را که به وسیله همان حواس برای تأمین حیات طیبه (حیات معقول) ساخته می شود، زندگی نمی داند و بلکه آن را «مرگِ زندگی نما» می داند، باید شعله های وجدانشان را خودشان خاموش کنند.

آیاتی که تهدید و توبیخ راکد کردن حواس را بیان می کند، در موارد فراوانی آمده است، از آن جمله:

سوره بقره آیات 18 و 19 و 20 و 171- سوره انعام آیه 25- سوره اعراف آیه 179- سوره یونس آیه 43- سوره هود آیه 24- سوره نحل آیه 108- سوره طه آیات 124 و 125- سوره فرقان آیات 44 و 73- سوره نمل آیات 80 و 81- سوره روم آیات 52 و 53 و 59 و 60- سوره فاطر آیه 14- سوره فصلت آیه 44- سوره زخرف آیه 40- سوره جاثیه آیه 23- سوره احقاف آیه 26.

هم چنین، در آیات 38 و 39 از سوره حاقه، چنین آمده است: فَلا أُقْسِمُ بِما تُبْصِرُونَ وَ ما لا تُبْصِرُونَ.[9]«سوگند به آن چه که می بینید و به آن چه که نمی بینید.» این آیه، بالاترین ارزش را به دیدنی ها می دهد که عظمت آن ها با دیدن روشن می شود.

پی نوشت ها

[1] سوره آل عمران، آیه 61.

[2] سوره نحل، آیه 78.

[3] سوره مؤمنون، آیه 78.

[4] سوره رعد، آیه 16.

[5] سوره انفال، آیه 22.

[6] سوره محمّد صلی الله علیه و آله، آیه 23.

[7] سوره ملک، آیه 10.

[8] سوره فاطر، آیه 22.

[9] سوره حاقه، آیات 38 و 39.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر