خواندنی ها برچسب :

وفات

هنوز چشم های اشک بار محمد صلی الله علیه و آله وسلم از بدرقه همیشگی عموی مهربانش ابوطالب خیس بود. هنوز محمّد صلی الله علیه و آله وسلم به خانه باز نگشته بود که شمع نگاه خویش را در کنار بی قراری بر بالین بستر خدیجه علیهاالسلام یافت.
وقتی پدر و پدربزرگ به سفری ابدی رفتند و دست محبتشان دیگر نمی توانست بر سر او باشد، گرمای دست تو بود که امید می بخشید.
اندوه فراق تو، از جان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم کاست و شرحه شرحه های قلبش، نمک سود این مصیبت شد.
پدر: خویلد بن عبد الغری بن قصی بن کلاب.
اکنون، سایه سار صدای تو جای دیگری است؛ اما سوگواری خلوتت نیز خالی از سنگ و ستاره نبود.
در ششمین سده پس از میلاد مسیح، در حالی که سر تا سر جهان را تیرگی های جهل و ظلم فرا گرفته بود و مشعل هایِ هدایتِ الهی در همه سرزمین ها به خاموش می گرایید، آزاد مردی روشن ضمیر به نام سلمان در سرزمین ایران پا به عرصه هستی نهاد
ابوطالب 75 سال قبل از بعثت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ، در خاندانی بزرگ و شرافتمند و در خانه عبدالمطلّب چشم به جهان گشود
متن حاضر به داستان اسلام آوردن حضرت خدیجه(س) می پردازد و اشاره ای هم به برخی از فضایل آن بانوی بزرگوار دارد. در پایان نیز رثایی در وفات آن حضرت آورده شده است.
توی قشنگ ترین باغ دنیا، یک گل خیلی زیبا و کوچک به نام زهرا علیهاالسلام ناراحت و غمگین است. او گریه می کند
68 سال پیش از هجرت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله به مدینه، در سرزمین حجاز و در خانه خُوَیلد، دختری چشم به جهان گشود که او را خدیجه نامیدند
پیشخوان