![](/Upload/Public/Content/Images/no-image.jpg)
فاطمه بیش از این نمیتوانست شکیبا باشد. دلش برای مرو پر می گشود. اخباری که از بغداد می آمد، همه از ویرانی و شوربختی خبر می دادند. برادرش در این جهان، تنهای تنها بود. آخرین نامه ای که به تازگی دریافت کرده بود، همهی موانع این سفر را از میان برداشته بود. اینکه، او عزمی پولادین برای حرکت داشت.